کشورهای اروپایی از ابتدای انقلاب تاکنون همواره در بزنگاههای سیاسی، رفتارهای چندگانه و متفاوتی در برخورد با جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کردهاند.
روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز همراه با فراز و نشیبهایی همراه بوده است، به طوری که در برخی از مواقع شاهد نزدیکی اتحادیه اروپا به تهران و در برههای از زمان شاهد اختلاف نظر، موضع گیری تند و فاصله افتادن بین تهران و اعضای اتحادیه اروپا هستیم.
ظهور انقلاب و همسویی اروپا با آمریکا
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کشورهای عضو جامعه اروپا در ابتدا نمیخواستند ارتباط خود به خصوص روابط دیپلماتیک را با تهران قطع کنند، چرا که امید داشتند تا با حفظ روابط دیپلماتیک بتوانند پیوندهای اقتصادی خود را با ایران انقلابی ادامه دهند، اما در این زمان به دلیل پارهای از مسائل سیاسی داخلی در ایران و همچنین شرایط جنگ تحمیلی و اختلاف دیدگاهها، پیشنهادات و خواستههای طرفین در این زمینه به نتیجه ملموسی نرسید.
در این دوران اگر چه آرمانها و اهداف انقلاب ایران کشورهای اروپایی را به طور مستقیم مورد خطاب قرار نداده بود و منافع آمریکا بیش از منافع اروپا مورد تهدید قرار گرفته بود، اما از دیدگاه اروپا انقلاب ایران در پی استقرار نظامی بود که میتوانست منافع کشورهای اروپایی را به ویژه در جهان در حال توسعه مورد تهدید قرار دهد. از طرف دیگر، با توجه به سهم ایران در تامین انرژی جهانی و تجربه تلخ بحران نفتی نیمه نخست دهه ۱۹۷۰ نگرانی عمیق کشورهای اروپایی قابل درک بود چرا که خروج ایران از حوزه نفوذ سیاسی امنیتی غرب و طرح شعارهای ضد لیبرالیستی برای اروپا ناخوشایند بود.
مشخصه بارز این دوره، تقابل کشورهای اروپایی با انقلاب اسلامی و همسویی کامل آنان با سیاستهای آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی ایران است. حمایت کشورهای اروپایی از عراق در جنگ با ایران شاهدی بر این مدعا است؛ به طوری که در این مقطع تفاوت چندانی میان اروپا و آمریکا نبود و همراهی اروپا با عراق در تحت فشار قرار دادن ایران عملی خصومت آمیز بود.
به عبارت بهتر دهه نخست انقلاب اسلامی ایران را نمیتوان دوره سکوت و خاموشی سیاست خارجی جامعه اروپا در قبال ایران توصیف کرد. این سکوت و خاموشی و عدم وجود راهبردی مشخص در قبال ایران بیشتر به علت تردیدها و تضادهای سیاسی – هویتی است.
مواضع متفاوت کشورهای اروپایی در جنگ تحمیلی
رویکرد قدرتهای اروپایی به جنگ تحمیلی بسیار متاثر از فضای رقابت دو قطبی در دوران جنگ سرد بود. کشورهای اروپای غربی به واسطه قرار داشتن در بلوک سرمایه داری مجبور به نوعی همراهی همه جانبه با سیاستهای واشنگتن بودند. از همین جهت میتوان رویکرد قدرتهای اروپایی را رویهای مشابه با آمریکا در نظر گرفت. با این وجود کشورهای اروپایی تا حدودی سیاست حمایت از صدام را در پیش گرفتند. به طورکلی، میتوان رفتار کشورهای اروپایی در دوران جنگ تحمیلی را در دو دسته کلی بررسی کرد.
دسته اول کشورهایی که به طور علنی یا ضمنی به نفع عراق موضع گیری کردند و از کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی به عراق در طول جنگ دریغ نورزیدند. این کشورها عبارت بودند از فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در همکاری با عراق داشته و از انقلاب اسلامی نیز شدیداً ضربه خورده بودند. دسته دوم هم کشورهایی مثل آلمان، ایتالیا و اسپانیا که ضمن اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور، از هر دو طرف بهرهمند شدند. با این حال، کشور آلمان تمایل بیشتری به عراق نشان داد و در معاملههای نظامی و اقتصادی با ایران سختگیری و محدودیتهایی را اعمال میکرد.
گفتنی است؛ علیرغم ضدیت قدرتهای بزرگ با ایران و حمایتهای آنان از رژیم سابق عراق، ایستادگی و پایمردی ایرانیان منجر به شکست تمامی توطئهها و دسیسههای دشمنان شد به نحوی که در آن دوران به رغم آنکه تمامی قدرتها به طور نسبی از عراق حمایت میکردند، اما پیروزی نهایی متعلق به میلیونها رزمنده و ایثارگر در جبهههای جنگ بود.
شعارهای حقوق بشری غرب علیه ایران!
در چند دهه اخیر بخش مهمی از روح حاکم بر روابط میان اتحادیه اروپا با سایر کشورها را مسائل و مباحث حقوق بشری تشکیل میدهد. نقش آفرینی اتحادیه اروپا در صحنه بین المللی از مهمترین تحولها است و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از عمدهترین بازیگران منطقه از این تحولات تاثیر میپذیرد و همانند سایر بازیگران به دنبال جلب منافع خود از رهگذر اثرگذاری بر ساختارهای نظام در حال تکوین است. اتحادیه اروپا همواره تلاش کرده است که از طریق تعمیق روابط خود با ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه حضور و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد. بنابراین تنظیم روابط با ایران به عنوان بازیگر مهم منطقه از اهمیت اساسی برای اعضای اتحادیه اروپا برخوردار است.
پارلمان اروپا یکی از نهادهای فعال در زمینه انتقادات حقوق بشری علیه ایران بوده و همواره از طریق صدور قطعنامه و تدوین گزارشات نقش مهمی در منفی نمودن افکار عمومی در عرصه بین المللی ایفا نموده و به طور غیر مستقیم بر قطعنامههای سازمان ملل تاثیرگذار بوده است. از جمله قطعنامههایی که از طرف پارلمان اروپا علیه ایران در ارتباط با موضوعات حقوق بشری منتشر کرده است می توان قطعنامه “مجازات اعدام” که در ۴ سپتامبر۲۰۰۸ علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کرد، نام برد.
گفتنی است در این قطعنامه کشورهای اروپایی از میزان اعدام در ایران اظهار نگرانی کرده بودند و این درحالی بود که بیشتر آن اعدامیها از قاچاقچیان عمده مواد مخدر بودند که برخورد با آنان به نفع خود اروپاییان بود. چرا که این قاچاقچیان قصد حمل مواد مخدر در سطح گسترده به اروپا را داشتند در صورتی که محمولههای آنان به اروپا میرسید بدون شک کشورهای اروپایی از این موضوع متضرر می شدند.
در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۱۲ نیز این اتحادیه قطعنامهای با عنوان “وضعیت اقلیتهای قومی” منتشر کرد. این قطعنامه شامل ۱۰ بند بوده و موارد نقض حقوق بشر از قبیل منع آزادی بیان، عقیده و اجتماعات و منع برخورداری از حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در بین اقلیتهای بهایی و صوفی را بیان کرده و آن را محکوم کرده است.
اگر چه گزارشها، بیانیه، اعلامیه، قطعنامههای منتشر شده از طرف پارلمان اروپا فاقد ضمانت اجرایی بوده و لازم الاجرا نیست اما بیانگر دیدگاههای نمایندگان کشورهای عضو اتحادیه نسبت به تهران است و از طرفی تاثیر خود را بر ایران در عرصه بینالمللی به جای خواهد گذاشت. گفتنی است اتحادیه اروپا همواره رفتاری نوسانی، شکننده و ناپایدار در خصوص همکاری سیاسی و اقتصادی با ایران با در نظر گرفتن متغیر حقوق بشر داشته است.
برخود چندگانه اروپا در یک توافق بین المللی( برجام )
کشورهای اروپایی به ویژه کشورهای آلمان، انگلیس و فرانسه که از امضاءکنندگان برجام به شمار میروند، تا کنون رویکرد مشخصی نسبت به این توافق نداشته و همواره نگاهی دو سویه به این توافق بین المللی داشتهاند. گرچه اروپا تا کنون در مواضع اعلامی خود همواره بر حفظ توافق هستهای تاکید کرده و در عمل نیز تا حدودی برای حفظ این توافق تلاش کردند اما مواردی مشاهده میشود که ابهاماتی در رفتار آنان و مواضع صریح این کشورها با تهران ایجاد میکند.
در مواضع اعلام شده توسط طرفهای اروپایی برجام، به روشنی بیان شده که آنان مخالف هرگونه توافق جانبی دیگری درباره برجام هستند، با این وجود به نظر میرسد برای حفاظت از تمامیت برجام به طور جدی به دنبال راهکاری برای رفع نگرانیهای کاخ سفید و شخص ترامپ هستند. طرف اروپایی برای دستیابی به این مطالبه نامشروع و غیرقانونی آمریکاییها پیشنهاد تحریم ۱۵ فرد و نهاد ایرانی را دادند اما این خطای راهبردی در تناقض آشکار با ادعای حفاظت از تمامیت برجام بود که البته سایر کشورهای اروپایی در اتحادیه اروپا به آن رای ندادند.
با نگاهی به رفتار اروپاییان از ابتدای شکل گیری برجام تاکنون مشخص است که متاسفانه طرف اروپایی در مسیری قرار گرفته که کمابیش نگاهش بیشتر به طرف آمریکا است، که بدون شک پایان آن به نقض بندهای مختلف برجام و به احتمال زیاد نابودی این توافق منجر خواهد شد و در نهایت موجب تخریب روند اعتماد سازیای که تهران در آن پیشگام بوده، خواهد شد. سایه سنگین روابط اروپا با ایران ناشی از وابستگی سیاسی قاره سبز به آمریکا نه در سالهای اخیر که در برحه های مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از موانع گرمی روابط میان ایران و اروپا بوده است.
در مجموع میتوان گفت با توجه به اختلاف نظری که بین جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا بر سر برخی مسائل مانند موضوعات حقوق بشری، صلح منطقه، حق برخورداری از انرژی هستهای و دیگر مسائل وجود دارد، هریک از این اختلافها میتواند مانع پیشرفت در روابط آنها شود و از طرف دیگر رسیدن به یک نظر مشترک را در شرایط فعلی کمی دشوار کند.
در یک نگاه کلی به وقایع دهههای اخیر در ایران مشخص میشود که موضوع «عدم درک متقابل»، نقش تعیین کنندهای در نهادینه نشدن روابط میان ایران و اتحادیه اروپا داشته است به طوری که همین عدم درک متقابل موجب شده تا کنون به نظر مشترکی در رویارویی با موضوعات مختلف نرسند. به بیان دیگر، توجه به اهمیت بهسازی تصویرها و برداشتها در روابط ایران و اتحادیه اروپا که تحت تاثیر موضوعات سنتی موجود در دستور کار گفتگوهای فیمابین قرار دارد، برای فضاسازی مجدد و اعتمادسازی متقابل بین دو طرف از اهمیت تعیین کنندهای برخوردار است.