انتخابات ریاستجمهوری روسیه روز یکشنبه ۱۸ مارس برگزار میشود و ولادیمیر پوتین به عنوان نامزد اصلی ممکن است بیش از سال ۲۰۱۲ میلادی که ۶۴% از آرا به صندوق وی ریخته شد، هوادار داشته باشد. پس از او طبق نظرسنجی FOM ژیرینوفسکی و گرودینین هر یک با کمتر از ۱۰% آرا قرار دارند.
معرفی نامزدها
۱- سرگی بابورین از حزب ملیگرای روسیه با شعار «راه روسی به سوی آینده»
وی به عنوان حقوقدادن از سال ۱۹۹۰ میلادی فعالیت سیاسی جدی خود را آغاز کرده و به عنوان نماینده منتقد بوریس یلتسین در مجلس روسیه شناخته شد.
۲- پاول گرودینین از حزب کمونیست روسیه با شعار «برنامه بیست قدم»
او ۵۷ سال سن دارد و یک کمونیستِ میلیونر (!) است، منتقد حزب قبلی خود یعنی حزب پوتین است اما در این انتخابات چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
۳- ولادیمیر ژیرینوفسکی از حزب لیبرال دموکراتیک روسیه با شعار «جهش بزرگ به پیش»
او ششمین بار است در انتخابات ریاستجمهوری روسیه، نامزد میشود!
۴- ولادیمیر پوتین با شعار «رئیسجمهور نیرومند، روسیه نیرومند»
او سه دوره رئیسجمهور روسیه بوده و تجربه نخستوزیری هم دارد. ولادیمیر ۶۵ ساله است، اما ورزشکار و سرزنده.
۵- کِسنیا سابچاک از حزب ابتکار مدنی
خانم سابچاک که پیشتر مجری تلویزیون بوده و نسبت خانوادگی با پوتین دارد، اکنون با ۳۶ سال سن یکی از نامزدهای مطرح و محبوب در این انتخابات است. جدا از شخصیت او به عنوان یک مجری تلویزیون، شعارهای او نیز با استقبال جوانان مواجه شده و ممکن است با چند درصد رأی در مقابل پوتین بتواند وارد عرصه جدیدی از زندگیاش در عرصه سیاسی روسیه شود. ورود تدریجی اقشار جوان روسیه در کنار افزایش پایگاه اجتماعی سمنها (NGO ها) میتواند نویدبخش تداوم حضور امثال خانم سابچاک و ایدههای وی در روسیه باشد.
۶- ماکسیم سورایکین از حزب کمونیستهای روسیه
او با ۳۹ سال سن و از حزب کمونیستها، خود را به عنوان نامزد نسل جدید و جوانِ چپهای روسیه معرفی میکند که با حزب کمونیست، اختلافنظرهایی دارند.
۷- بوریس تیتوف از حزب رشد با شعار رشد
برنامه اصلی او که خود یک فعال اقتصادی و مشاور پوتین در امور کارآفرینان است، بهبود فضای کسب و کار است.
۸- گریگوری یاولینسکی از حزب یابلوکو با شعار به سوی آینده
وی اقتصاددان و رقیب پوتین در سال ۲۰۰۰ میلادی بوده، یعنی همان سالی که پوتین وارد کرملین شد. دیدگاههای یاولیسنکی یعنی اقتصاد بازار و آزادیهای سیاسی برای ایالات متحده مطلوب است اما واشینگتن نیز میداند که تا زمانی که خاطره غربگرایی یلتسین در حافظه ملت روسیه است، بهتر است دلش را برای رأیآوردن چنین نامزدهایی صابون نزند.
آیا پوتین یک دیکتاتور است؟
دکتر وخشیته کارشناس مسائل روسیه درباره انتخابات روسیه میگوید: برخی دفاتر تبلیغاتی نامزدها در چند روز مانده به انتخابات که اصولاً هیجان رقابت به اوج میرسد، تعطیل است و انگیزهای برای تبلیغ وجود ندارد. شاید دلیل اصلی آن یک چیز باشد: نتیجه از پیش مشخص است! اما این بدان معنا نیست که لزوماً پوتین یک دیکتاتور است و به سبک انتخابات رضاخانی نتیجه را به صورت فرمایشی اعلام میکند. بلکه او به شدت مورد توجه مردم قرار گرفته است. افرادی چون ناولنی یا اصلاً سیاستمداران غربی که دائماً از دیکتاتوری در روسیه سخن میگویند، دنبال منافع خود هستند.
البته عدم وجود نامزدهای قدرتمند در مقابل پوتین در همین انتخابات که برخی از آنها به دلیل محکومت کیفری با شائبه سیاسیکاری در حکم دادگاه نتوانستهاند نامزد انتخابات شوند، میتواند تفاوت آن را با یک رقابت آزاد نشان دهد اما به نظر آقای وخشیته:
«نباید فراموش کنیم که پوتین قهرمان ملتی است که سومین سرانه مطالعه در جهان را دارند؛ داستایوفسکی، گوگل و چخوف میخوانند؛ چایکوفسکی گوش میدهند و برخلاف مردمان خاورمیانه که عموما سیاستزدگی میان جوامع آنها موج میزند، نسبی موضوعات را دنبال میکنند. بدین معنی که به عنوان مثال از یک سو پوتین میتواند در حوزههایی قهرمان ملی آنها باشد، اما از سوی دیگر بدین معنا نیست که از او بتی بسازند و یک روز آنقدر بالایش ببرند و چند روز دیگر که یک نقطه سیاهی از او دیدند همه باورشان فرو بریزد؛ به یکباره رهایش کنند تا زمین بخورد. سادهترین جملهای که میتوان از آن بهره جست این است که مردمان روسیه تکلیفشان با خودشان مشخص است. یعنی اینکه میدانند در چه فضایی به چه کسی رای دادند و از وی چه انتظاراتی داشتند و حتما طرف، چه اشکالهایی نیز داشته است؛ اما برآیند عواملی سبب شده تا گزینهای را انتخاب کنند.»
اما جامعه روسیه چه انتظاراتی از پوتین داشته که با روی کارآمدن وی در دهه ۲۰۰۰ میلادی برآورده شد؟
وی در این مورد مینویسد:
«هنگامی که ولادیمیر پوتین در سال ٢٠٠٠ سکان کرملین را به دست میگیرد، «دیکتاتوری قانون» را مطرح میکند و به احیای هویت در جامعهای میپردازد که در خطر فروپاشی مجدد قرار گرفته بود؛ از بحران مالی وحشتناکی رنج میبرد و از سوی دیگر مبلغین کاتولیک زیر سایه آزادی پس از فروپاشی، دین ملتی را با غرضهای سیاسی هدف قرار داده بودند. بدیهی است رویکردها و سیاستگذاریهای پوتین سبب شد تا روسیه از این دوران گذار کند و پوتین تبدیل به قهرمان ملی شود. در واقع این نگاه جامعه روسیه به رییسجمهور کنونیشان است.»
دکتر وخشیته مینویسد پوتین احساس نیاز به اقتدار داخلی و قدرت در عرصه بینالمللی را ارضا میکند و همین موجب توجه مردم به وی شده، اما این اقتدار داخلی بدان معنا نیست که فضا بسته است بلکه رسانههای متعددی انتقادات تند علیه وی را منتشر میکنند. این فضای نسبتاً باز، نتیجه بستهشدن روزنههای نفوذ غرب طی دوره اخیر ریاستجمهوری پوتین مانند ممنوعیت دریافت کمکهای مالی است، کمااینکه تداوم تمایل مردم به پوتین علاوه بر احیای اقتدار روسیه نتیجه مدیریت وی بر چالشهای اقتصادی است که نمودارهای زیر پیرامون تحولات سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸ مهر تأییدی بر آن است:
این مدیریت اقتصادی در شرایطی صورت گرفته که صنایع نظامی این کشور بخش عظیمی از بودجه را میبلعند و ناتو نیز با پیشروی به سمت مرزهای روسیه به تحریکِ پوتین برای افزایش این بودجه اقدام میکنند. البته پوتین که بارها فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تلخترین خاطره عمر خود توصیف کرده، بعید است نداند که افتادن در بازی رقابت تسلیحاتی در شرایطی که توقعات اقتصادی مردم روز به روز بیشتر میشود، به اندازه خودباختگی هویتی در آن فروپاشی مؤثر بود و وی به همان میزان که به اقتدار شرقی در برابر استکبار غربی اهمیت میدهد، باید در افزایش مخارج نظامی احتیاط کند.
**ماجرای سخنرانی دوساعته
روزنامه نووایا گازتا درباره صحبت های پوتین نوشت:
شواهد متعددی نشان میدهد پوتین در نظر داشت این پیام سالانه ماهیت خاصی داشته و از پیامهای معمولی سالانه وی تفاوت داشته باشد:
- این پیام مخصوصاً به سال ۲۰۱۸ منتقل شد تا رئیسجمهور بتواند برنامه انتخاباتی خود را به نمایندگان پارلمان معرفی کند.
- پیام در محل دیگری – در ساختمان “مانژ” – برگزار شد که گنجایشی بیشتر از کاخ کرملین دارد و از نمایندگان “جامعه مدنی گسترده” از ورزشکاران تا خبرنگاران دعوت شده بود در محل حضور یابند.
- پوتین در نیمه نخست سخنرانی خود شعارهای انتخاباتی و وعدههای اقتصادیاش را یک به یک تشریح کرد. او قول داد طی شش سال آینده تولید ناخالص داخلی روسیه که پس از بحران کریمه و تحریم از سوی گروه هفت با چالش روبرو شده بود، به یک و نیم برابر افزایش دهد و روسیه را به یکی از ۵ اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل کند. روسیه طبق گزارش بانک جهانی از شاخص GDP، کشور دوازدهم است و برای رسیدن به این مقصود باید رشد سالانه بیش از ۶% را تجربه کند. او همچنین وعده داد خدمات اجتماعی به خانوادههای سالمند و دارای فرزند را افزایش دهد و هزینههای بهداشت و درمان را به ۴ تا ۵% از بودجه دولت ارتقا دهد. البته برخی از این وعدهها را در انتخابات ۲۰۱۲ میلادی هم مطرح کرده بود اما تحقق نیافت. از این رو برخی از روزنامهها و تحلیلگران وعده رشد ۶ درصدی را در این شرایط اقتصادی نوعی از «تخیلات» دانستند.
- نمایشگر بزرگی برای حاضران قرار داده شده بود که تازه در نیمه دوم سخنرانی وی کارکردش روشن شد: نمایش دستاورهای نظامی که پوتین در مورد خیلی از آنها ادعا کرد «فعلاً هیچ کس مشابه آن را ندارد»، شامل موشکهای بالستیک، موشکهای بالدار مجهز به موتور هستهای، موشکهای هایپرسونیک و کینژال. سرعت حرکت برخی از این موشکها به گونهای است که هیچ پدافند ضدموشکی نمیتواند آنها را ببیند، چه برسد به اینکه آن را نابود کند.
**احتمال انتقام هکرهای آمریکایی
پوتین هر گونه رابطه میان هکرهای سایت کمیته ملی حزب دموکرات آمریکا در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ میلادی را انکار میکند اما غرب با تداوم تحریمها نشان داده که باور دارد ولادیمیرِ ماجراجو در این پرونده دست داشته است. بنابر این شاید به نظر برسد هکرهای آمریکایی که از پنتاگون و سیا خط میگیرند بخواهند در انتخابات روسیه دستکاری کنند. اما اولاً زمانِ افشای پرونده علیه رئیسجمهور روسیه و تیمش گذشته است و ثانیاً دولت روسیه روزنههای نفوذ ایالات متحده از جمله از طریق شبکههای اجتماعی را بسته است.
بنابر این به نظر میرسد دولتهای غربی مانند سالیان گذشته رویکرد «القایی» را در تداوم بخشد یعنی با رسانهها و سیاستمداران خود تلاش کند پوتین را یک دیکتاتور معرفی کند و بر طبل تقلب در انتخابات این کشور بکوبد، اما به صورتی محتاطانه و غیرمستقیم زیرا آنها نیز میدانند دست کم شش سال دیگر باید با همین دولت در روسیه کار کنند.
جمعبندی
به نظر میرسد پوتین بیشترین شانس را برای موفقیت در این انتخابات ریاستجمهوری دارد اما این شش سال تعیینکنندهترین دوره حضور وی در کرملین است از دو جهت:
۱- بحرانی که پس از فروپاشی شوروی گریبانگیر جامعه و هویت روسی شده بود، پایان یافته و روسیه خود را برای مردمش و جهان اثبات کرده است. حالا فرمان به دست پوتین است که یک جنگ سرد جدید را کلید بزند یا رشد اقتصادی در تعامل پایاپای با قدرتهای جهان را دنبال کند. انتخاب گزینه اول نه تنها نسل جدید و جوان روسیه را به ولادیمیر بدبین میکند بلکه نسل گذشته را نیز که سالهای تلخ فروپاشی شوروی را به یاد دارند و پایگاه اجتماعی اصلی پوتین هستند، هر روز از وی دورتر میسازد.
۲- پوتین پس از چهار دوره ریاستجمهوری باید برای آینده سیاسی خود و تیمش در روسیه تصمیم بگیرد. بهترین و مدبرانهترین گزینه برای او این است که به یک چهره کاریزما و فراتر از احزاب روسیه تبدیل شود و به عنوان نماد اقتدار و هویت روسی بر فرآیندهای سیاسی در آینده روسیه تأثیرگذار باشد. اینکه او در انتخابات مارس جاری برخلاف گذشته به عنوان نامزد مستقل حضور یافته، چنین گمانهای را تقویت میکند. گزینه دوم این است که او در صحنه سیاسی روسیه باقی بماند، اما نه به عنوان رئیسجمهور. مثلاٌ ریاست دوما را برعهده گیرد و از آن سو نامزد مورد نظر خود را نیز برای انتخابات ریاستجمهوری به مردم معرفی کند. البته گزینههای سوم و چهارم نیز هست که در بلندمدت به او و روسیه صدمات جدی وارد میکند: تعیین نامزد جدید برای انتخابات ۲۰۲۴ میلادی همراه با اتخاذ تدابیر امنیتی و غیرقانونی برای پیروزی وی یا اصلاً تغییر قانون انتخابات برای تمدید مجوز نامزدی ولادیمیر در انتخابات.
منابع
https://sputniknews.com/russia-elections-2018-news/201803011062127464-russian-vote-for-putin-presidential-election
https://databank.worldbank.org/data/download/GDP.pdf
https://tradingeconomics.com/russia/foreign-direct-investment
http://www.businessinsider.com/ap-putin-7-rivals-register-for-russias-presidential-race-2018-2#vladimir-putin-1
http://www.russiaviewer.com/note/5703/آیا-پوتین-دیکتاتور