در روزهای اخیر شاهد یک موج‌سازی سنگین رسانه‌ای از سوی غربی‌ها و رسانه‌های فارسی زبان وابسته به دولت‌های غربی، و رسانه‌های وابسته به جریانات خاص همسو با غرب در داخل کشور هستیم که با دلایلی بعضا خنده‌دار، حکم برائت برای فرد متهم به جاسوسی که دست به انتخار زده صادر کنند.

«کاووس سید امامی»، فردی که تحت پوشش جامعه شناس و فعال محیط زیست، به جاسوسی برای سرویس‌های بیگانه مشغول بود و حساس‌ترین اطلاعات راهبردی کشور را به دشمنان این مرز و بوم انتقال می داد، در هفته گذشته در دستشویی سلول محل بازداشت خود، با حلق‌آویز کردن خود را از بین برد تا اطلاعات بیشتری از شبکه جاسوسی از جانب او به دست دستگاه امنیتی نیافتد.

ببینید:

فیلم/ «منطقه ممنوعه»؛ مستندی از جزئیات جاسوسی کاووس سید امامی

در هیاهو و بلوای رسانه‌ای (که شدت و حدّت آن، ظنّ سازمان‌یافته بودنش را به ذهن متبادر می کند) که برای «سفیدنمایی» از این متهم امنیتی ایجاد شده و به طور ویژه با تکیه‌ای که بر «جامعه شناس» بودن، عضویت او در هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) و فعالیت زیست محیطی کاووس سیدامامی می شود،  قصد دارند او را کاملا بی‌ارتباط با بحث جاسوسی نشان دهند. البته فضای ابهامی که (به مانند هر پرونده امنیتی در هر جای دنیا) تا قبل از تکمیل پرونده و تکمیل شناسایی‌ها به ناگزیر حول این پرونده وجود دارد و همچنین جو احساسی ناشی از خودکشی این متهم به جاسوسی، به گسترش این موج کمک می کند.

همان طور که در گزارش قبلی گفتیم، تقریبا در هیچ کجای دنیا، وقتی پای یک پرونده جاسوسی مرتبط با امنیت ملی در میان است، افراد حقیقی و حقوقی نامرتبط با پرونده به راحتی نه به خود اجازه می دهند و نه به آن‌ها اجازه داده می شود که به راحتی وارد فاز اظهارنظر عمومی و جوسازی و شایعه‌بافی شوند، چرا که یک پرونده امنیتی ابعاد و لایه‌های مختلفی دارد که بعضا تا سال‌ها توضیح و روشنگری درباره همه ابعاد آن امکانپذیر نیست، چرا که هر گونه افشای بی ضابطه اطلاعات می تواند به اخلال در کار تشکیلات امنیتی در ان پرونده خاص منجر شود و در برخی موارد کل دستاوردهای اطلاعاتی آن پرونده را از بین ببرد.

از این رو، ورود افکار عمومی به این شکل به یک بحث کارشناسی-تخصصی در حوزه امنیت ملی و مطالبه برای باز کردن ابعاد یک چنین پرونده حساس و سنگینی، تقریبا در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد. با این حال در کشور ما، از همان روز نخست انتشار خبر خودکشی این متهم توسط پسر او، مقامات مختلف مسوول و مرتبط، از دادستان تهران تا سخنگوی قوه قضاییه و اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس، در حد مقدورات و ملاحظات توضیحاتی را برای روشن شدن موضوع ارایه کردند، لیکن اصرار برخی روزنامه‌ها و رسانه‌های جریانات خاص داخلی(همسو با موج‌سازی رسانه‌های ضدانقلاب) بر دامن زدن به جوّ ایجاد شده، نشان می دهد که احتمالا برنامه‌های دیگری برای لوث کردن موضوع جاسوسی و تحت فشار قرار دادن نظام در جهت منویات ترامپ و متحدان او، از داخل کشور در حال اجراست.

در همین رابطه بخوانید:

چرا اصلاح‌طلبان به دنبال ساده‌انگاری درباره متهمان امنیتی و جواسیس هستند؟+ تصاویر

آیا خودکشی متهمان امنیتی اتفاقی نادر است؟ +تصاویر

شاه‌مهره آمریکایی در تور سازمان اطلاعات سپاه

«یوز گِیت»؛ ۳ مقام ارشد دولتی و سؤالات ناتمام پرونده کاووس سید امامی

در وهله نخست، لازم است درباره شبهه بزرگی که افرادی چون علی مطهری، صادق زیباکلام، محمود صادقی، حسام الدین آشنا و… مطرح می‌کنند، کمی توضیح داده شود و آن این که یک «جامعه شناس» یا یک «استاد دانشگاه» به صرف این که چهره علمی دارد، “نمی تواند جاسوس باشد.”

بدون اغراق باید گفت که این نه یک شبهه، که یک «سفسطه» بزرگ است. جاسوس بودن و جاسوسی کردن در یک متر و معیار ظاهری، شخصیتی و هویت اجتماعی خاص محدود نیست و به اصطلاح «آیین نامه»ای برای شغل و پیشه و رده اجتماعی جاسوس وجود ندارد! هر کسی، در هر شغلی و در هر سطح و طبقه اجتماعی به طور بالقوه می تواند وارد فعالیت جاسوسی شود. بگذارید سخن کوتاه کنیم و با مصادیق حرف بزنیم. افرادی که نامشان را در زیر می آوریم، جزو چهره‌هایی بودند که جاسوس بودن آن‌ها برای هیچ کس قابل باور نبود:

کلاوس فوکز Klaus Fuchs (فیزیکدان آلمانی‌تبار پروژه ساخت اولین بمب اتمی در آمریکا/ جاسوس اتحاد شوروی)
برونو پونته کوروو (فیزیکدان هسته‌ای معروف ایتالیایی تبار مقیم آمریکا/ جاسوس KGB)
رولد دال/ نویسنده بریتانیایی معروف کودکان و صاحب داستان «چارلی و کارخانه شکلات‌سازی»/ جاسوس MI۶
جولیا چایلد (سرآشپز  و اسطوره برنامه‌های آشپزی آمریکا، جاسوس دفتر خدمات استراتژیک/ جنگ جهانی دوم
نوئل کاوارد Noel Coward (موسیقی دان و بازیگر تئاتر بریتانیایی/ جاسوس دفتر هماهنگی‌های امنیتی بریتانیا)
هری هودینی (شعبده‌باز و جادوگر افسانه‌ای بریتانیایی/ جاسوس سرویس مخفی سلطنتی و اسکاتلندیارد)
مو بِرگ Moe Berg (یازیکن افسانه‌ای بیسبال آمریکا و معروف به «مخ بیسبال»/ جاسوس سیا)

اما «کاووس سیدامامی»، متولد ۱۳۳۲ کسی بود که از اوایل دهه ۱۳۵۰ برای تحصیل در مقطع کارشناسی به آمریکا رفت و در رشته جامعه‌شناسی در دانشگاه اوهایو مشغول به تحصیل شد. او که تنها برای برهه‌ای چند ساله در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ در ایران حضور داشت، دوباره برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا برگشت و دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری خود را در رشته جامعه شناسی از دانشگاه اورگِن ایالات متحده گذراند و در نهایت در سال ۱۳۷۰ دانشنامه دکتری خود را اخذ کرد.

پدر کاووس دکتر «احمد سید امامی»، نماینده دوره‌های شانزدهم و هفدهم و نوزدهم مجلس شورای ملی و دو دوره سناتور مجلس سنا از تبریز بود.

احمد سیدامامی، فرزند سید کاظم امام جمعه و متولد ۱۲۸۰ در تبریز بود. احمد تحصیلات عالی خود را در رشته‏ پزشکی در فرانسه به اتمام رسانید و وارد دانشگاه تهران شد و مقام استادی دانشکده پزشکی گرفت و مدتی نیز در وزارت بهداری معاونت کل آن وزارتخانه را بر عهده داشت. در دوره‏ شانزدهم از طرف مردم تبریز به مجلس رفت و در ادوار هیجدهم و نوزدهم دارای همان سمت بود. دو دوره هم از تبریز برای سناتوری انتخاب شد. وی مدتی به انتشار مجله‏ پزشکی تندرست مبادرت کرد. در سن ۶۸ سالگی فوت نمود. احمد در اواخر عمر به حرفه‏ طبابت اعتنائی نداشت و غالبا وقت او صرف اداره‏ مستغلات و املاکش می‏شد. مردی بود که برای خود زندگی می‏کرد و از ثروت خود حداکثر بهره‌‏برداری مالی را می‌‏نمود.

پدر بزرگ کاووس، یک روحانی شناخته شده به نام سید کاظم امام جمعه در تبریز بود که با دختر مظفرالدین شاه، به نام «نورالسلطنه» ازدواج کرد. به بیان دیگر، جد بزرگ مادری کاووس، مظفرالدین شاه قاجار بود.

سید محمدکاظم امام جمعه؛ جد کاووس

 «عبدالله شهبازی»، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در کانال خود بخش‌هایی پیاده شده از فایل صوتی مصاحبه فردی به نام «حامد سیدامامی»، پسرعموی کاووس، را مربوط به تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۹۳، نقل کرده است که کمک زیادی به شناخت عقبه  خانوادگی کاووس سیدامامی می کند:

” نیای خاندان سید امامی فردی بنام محمدیوسف معروف به «حاج میرزا یوسف آقا» یا «میرزا یوسف خان» اهل تبریز است. او با دختر یک تاجر ایتالیایی ازدواج کرد. این تاجر و زن و دخترش به تبریز آمده بودند. دختر، که حدود ۱۴ سال داشت، به دلیل صوت زیبای اذان به اسلام علاقمند شد و پس از پرس‌وجو درباره «مجتهد بزرگ» شهر به دیدار او رفت که همین «میرزا یوسف خان» است. دختر نزد یوسف مسلمان شد و بدون اطلاع پدر و مادر با او ازدواج کرد. میرزا یوسف خان در آن زمان متأهل نبود. پدر و مادر دختر، که کاتولیک متعصب بودند، پس از اطلاع از این وصلت به ایتالیا بازگشتند و دختر را طرد و هرگونه رابطه را با او قطع کردند.

حاصل این وصلت شش پسر است که یکی محمدکاظم، نیای خانواده سید امامی، است. نام ۵ برادر دیگر را دقیق به خاطر ندارم ولی «بچه‌ها و نوه‌های» آنان (عموزاده‌های خانواده سید امامی) الان هستند.

محمدکاظم (سید محمدکاظم سید امامی معروف به «حاج میرزا کاظم آقا»)، پسر «حاج میرزا یوسف آقا»، با نورالسلطنه دختر مظفرالدین میرزا (شاه بعدی) ازدواج کرد.

نورالسلطنه در سال ۱۳۱۵ ش. فوت کرد. پس از فوت نورالسلطنه محمدکاظم سید امامی زن دیگری نگرفت. حاصل این وصلت یوسف و صمد (پدر حامد سید امامی) و احمد (پدر کاووس سید امامی) و فاطمه (اشرف‌الدوله) سید امامی است.

بامزه اینکه نورالسلطنه،‌ چون در دربار بزرگ شده بود، برایش «صیغه» اهمیتی نداشت. املاک مهمی داشتند [و خدمه زیاد]. هر خدمه زن که می‌آوردند به آقا محرم می‌شد.

چون زن روشنفکری بود اول عموی مرا (دکتر احمد سید امامی) برای تحصیل به برلین فرستاد. بعد پدرم [صمد سید امامی] به بلژیک رفت و در بروکسل درس خواند. خود نورالسلطنه نیز چند سفر به اروپا رفت برای دیدن پسرانش تا زمانی که فوت کرد.

دخترش، اشرف‌الدوله، خوب تار می‌زد و خیلی خوب فرانسوی بلد بود. چهار پنج ساله بود که نورالسلطنه دخترش را به مدرسه کاتولیک‌ها در خیابان امام فعلی فرستاد که کشیشان و راهبه‌های فرانسوی اداره می‌کردند. حاج محمد، که برادر بزرگ‌تر حاج میرزا کاظم بود، می‌شنود که اشرف‌الدوله به مدرسه کاتولیک‌ها می‌رود. به خانه ما می‌آید و وارد حیاط که می‌شود عمامه‌اش را به زمین می‌کوبد که چرا برادرزاده مرا به مدرسه کافرها فرستاده‌اید…..

اشرف‌الدوله فقط یک بار ازدواج کرد. با آقای لیقوانی که خیلی زود کارشان به طلاق کشید. یک دختر بنام سرور اعظم داشتند که مدت زیادی انگلیس بود و خیلی خوب تحصیل کرد. رئیس مدرسه آمریکایی‌ها (ایران بیت ئیل) در میدان ژاله بود. زن بسیار فعالی بود و تدریس هم می‌کرد. شوهرش آقای نُصیری امیری بود که تحصیل‌کرده لندن بود و بانک پارس را تأسیس کرد. دو پسر و یک دختر دارند. دخترش ژینوس آمریکا است و دو پسرش، محمود و فرخ امیری، ساکن تهران هستند. در هشتگرد کارخانه دارند بنام «مادیران» و لوازم کامپیوتر می‌سازند. ژینوس فرزند بزرگ است، دومی محمود است و سومی فرخ.”

جد کاووس سیدامامی
نورالسلطنه؛ دختر مظفرالدین شاه و جدّه کاووس سیدامامی

همان طور که ملاحظه می کنید، جده بزرگ کاووس که شاهزاده بود همان طور که گفته شد، با وجود آن که همسر یک روحانی بود، چندان تقیدی به حجاب نداشت و دختر خود اشرف‌الدوله (عمه کاووس) را اروپایی مسلک بار آورد (مانند بخش عمده اعضای خاندان قاجار که بیش از آن که ایرانی و ایراندوست باشند، شیفته غرب بودند و نماد آن‌ها احمدشاه و فرزند او بودند که این فرزند تبعه انگلستان، زمانی که بعد از برکناری رضاخان برخی از مقامات انگلیسی برای بازگرداندن دودمان قاجار به سلطنت به نزدش رفتند، نمی توانست خوب فارسی تکلم کند).

از راست: عمو، عمه و پدر کاووس سیدامامی

در برخی عکس‌هایی که پسر این متهم به نام «رامین سیدامامی» با اسم هنری «کینگ رام» در صفحه اینستاگرام از خانواده خود منتشر کرده، وضعیت حجاب اعضای خانواده او خود به خوبی وضعیت تقیدات مذهبی سیدامامی را نشان می دهد. البته قصد ما در این‌جا ورود به احوالات شخصی افراد نیست، ولی نکته این جاست که در روزهای اخیر در موج رسانه‌ای فوق الذکر، به شدت روی این مساله  که سیدامامی استاد دانشگاه امام صادق(ع) بوده، تاکید می شود تا اصطلاحا او را چهره‌ای موجّه و تایید شده معرفی کنند.

اما واقعیت این است که گرچه این دانشگاه در پذیرش دانشجویان مراحل گزینشی خاص خود را دارد و به طور عام از بین داوطلبان مذهبی دانشجو قبول می کند، در زمینه پذیرش اساتید بسیار باز عمل می کند و مشی معتدل و منعطف مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی از ابتدا تاسیس این دانشگاه بر این منوال بوده که اساتید از طیف‌های مختلف فکری و اعتقادی در این دانشگاه حضور داشته باشند. به بیان دیگر، هیچ فیلتر سفت و سختی در زمینه جذب اساتید در این دانشگاه وجود ندارد و حضور چهره‌هایی چون حسین بشیریه، چنگیز پهلوان، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، محمود سریع‌القلم، عبدالکریم سروش و… در ادوار مختلف در این دانشگاه نشان از این مشی داشته است.

عکس‌هایی که پسر سیدامامی از خانواده خود در اینستاگرام گذاشت

و جالب این جاست که ناگهان در اقدامی قابل تامل، داستان‌هایی غیر قابل اثبات درباره موجّه بودن و «سوابق انقلابی» این فرد هم از منابع نامعلوم ساخته و پرداخته و پخش می شود، از جمله این که او در سال ۵۹ به صورت داوطلبانه در جبهه آبادان جنگیده و «جانباز» شده است! البته کسی که چنین سابقه‌ای را به رزومه متهم به جاسوسی سنجاق کرده، آن اندازه هوشمند بوده که بداند در فضای پرآشوب و آشفتگی اوایل جنگ در سال ۵۹، امکان ثبت و ضبط حضور بسیاری از افراد در جبهه نبوده و چنین ادعایی دست کم به راحتی قابل رد کردن نیست.

اما به فرض که این فرد سابقه حضور در جبهه و حتی جانبازی هم داشته است، اما آیا این الزاما مغایر با بحث جاسوسی است؟ کسانی که به خوبی با فضای جبهه و جنگ آشنایی دارند، به خوبی آگاهند که چه تعداد از کسانی که از قضاء عضو رسمی نیروهای مسلح ما در جنگ بوده‌اند، به واسطه جاسوسی نظامی دستگیر و محاکمه و اعدام شده‌اند. از قضاء، حجت الاسلام محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور، خود زمانی قاضی هیاتی بودند که به رسیدگی به مواردی چون پرونده‌های جاسوسی در نیروهای مسلح در زمان جنگ می پرداخت.

از قضاء، در همان سال ۵۹، باجناق آقای سیدامامی، به نام استوار «ایرج برهمی» جزو دستگیرشدگان مرتبط با کودتای «نقاب» (معروف به کودتای نوژه) بود که در دادگاه نیروهای مسلح محاکمه و به اعدام محکوم شد. در شماره ۴۴ مجله «پاسدار اسلام» (مرداد و شهریور ۶۴) در گزارشی به قلم حجت الاسلام محمدی ری‌شهری (رییس دادگاه انقلاب ارتش و قاضی دادگاه کودتای نوژه) به فهرست محکومان این دادگاه بر می خوریم که در ردیف ۵۴ نام باجناق سیدامامی دیده می شود.

برخی گزارش‌های غیررسمی از پرونده جاسوسان «محیط زیستی» حاکی از آن است که آقای سیدامامی از تمکّن مالی بسیار زیادی برخوردار بودند و امکانات قابل توجهی (در حد چندین منزل مسکونی) برای خود در یکی از مناطق گرانقیمت شمال تهران (دروس) فراهم کرده بودند که این به هیچ عنوان با تصویر یک «جامعه شناس» و «معلم دانشگاهی» منطبق نیست. منزلی که با توجه به اسناد به دست آمده، از طریق تونل، به دیگر خانه های تیمی متصل بوده است.

البته، جعفری دولت آبادی دادستان تهران، در گفتگو با رسانه‌ها درباره سیدامامی چنین گفت:

” دیگر عضو موثر و مدیر این موسسه کاووس سیدامامی دارای تابعیت مضاعف کانادا و از مرتبطان اصلی افسر اطلاعاتی آمریکا در ایران بوده به نحوی که این افسر اطلاعاتی در سفر به ایران در منزل کاووس سیدامامی استقرار می‌یافته است. این شبکه در پوشش اجرای پروژه‌های علمی و زیست محیطی نسبت به جمع آوری اطلاعات مورد نیاز اقدام می‌کرده است.”

و البته معبر اصلی فعالیت جاسوسی این باند، موسسه‌ای به نام «حیات وحش میراث پارسیان» بوده که علاوه بر سیدامامی، چندتن دیگر از اعضای هیات مدیره آن در ارتباط با همین پرونده بازداشت شده اند. گفتنی است این موسسه از طریق «ارتباطات خاص» با راس سازمان حفاظت از محیط زیست، توانست برنامه «حفاظت از یوز ایرانی» را به صورت انحصاری در اختیار بگیرد و البته این ارتباطات تنها محدود به همین برنامه نمی شود.

دادستان تهران در بخش دیگری از توضیحات خود درباره فعالیت این گروه به خبرنگاران گفت:

” در نوزده دی ماه سال جاری حسب گزارش کتبی یکی از نهادهای امنیتی که به دادسرای شهید مقدس ارجاع شده است، به موجب دستورات قضایی و با آغاز تحقیقات انجام شده، مشخص گردید متهمان پرونده با هدایت افسران اطلاعاتی سیا و موساد ماموریت های سه گانه ای را شامل موضوعات زیست محیطی، نفوذ در جامعه علمی ایران و جمع آوری اطلاعات از اماکن حساس و حیاتی کشور از جمله پایگاه‌های موشکی کشور، دنبال می‌کرده‌اند؛ در تحقیقات انجام شده برخی متهمان به انجام سفرهای متعدد به سرزمین‌های اشغالی از جمله به منظور شرکت در کنفرانس منارید که با حضور افسر اطلاعاتی موساد در رژیم صهیونیستی برگزار شده، اقرار و اذعان نموده اند که هدف کلی پروژه مشترک سازمان سیا و موساد، ایجاد بحران در برخی از حوزه های زیست محیطی ایران بوده و اطلاعات جمع آوری شده از طریق عوامل پنهان به آمریکا انتقال می یافته و در همین راستا دو نفر از افسران سازمان اطلاعات آمریکا با هویت معلوم در پوشش های مختلف به ایران و برخی از استانهای کشور سفر کرده اند که از جمله اهداف آن‌ها، ایجاد موسسه ای در قالب فعالیت های زیست محیطی بوده و طبق اسناد موجود، این موسسه در حدود یک دهه قبل در ایران با طراحی آمریکایی ها برای تحقق اهداف مدنظر سرویس‌های اطلاعاتی سازمان سیا و موساد و جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده در حوزه های دفاعی و موشکی کشور ایجاد شده است.

گزارش دیگری از مشرق درباره شاهکار سازمان اطلاعات سپاه:

فعالان مظلوم محیط زیست یا مجریان مرموز «پروژه GEOINT» در ایران/ تلاش برای تکمیل نقشه RQ-۱۷۰ چگونه ناکام ماند +عکس

یکی از نقاط مبهم پرونده سیدامامی، ارتباطات نزدیک او با فردی به نام «گری لوئیس»، نماینده سازمان ملل در ایران(پست سازمانی:هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل در ایران) است. لوئیس  بعد از اعلام خبر خودکشی سیدامامی چنین توئیت کرد:

” او انسان خوبی بود که به طبیعت و ایران عشق می ورزید. او دوست من بود و ما در غم از دست دادن او شریک هستیم.”

گری لوئیس؛ هماهنگ کننده سازمان ملل در ایران
گری لوئیس در کنار کاووس سیدامامی و مراد طاهباز (اول از چپ)

نکته قابل تامل درباره آقای لوئیس این که در چند سالی که در ایران حضور دارد، علاقه عجیبی به محیط زیست ایران و مسایل محیط زیستی نشان می دهد و بارها با مسوولین ارشد سازمان محیط زیست به نقاط بحرانی محیط زیستی چون تالاب هورالعظیم و دریاچه ارومیه سفر کرده است. از او توئیت‌ها و اظهارنظرهای متعددی درباره وضعیت محیط زیست ایران و بلایای طبیعی در کشور منتشر شده که نمونه‌هایی از آن را در زیر می بینید:

توئیت «گری لوئیس» درباره بحران آب در ایران

جالب این جاست که طبق اخبار منتشر شده، یکی از زمینه‌های فعالیت سیدامامی و همکارانش در این پرونده، بحث جاسوسی از منابع استراتژیک آبی ایران بوده است. گفتنی است آقای لوئیس قبلا به همراه سیدامامی در جلسه‌ای در محل دانشگاه امام صادق(ع) شرکت کرده بود.

گری لوئیس در دانشگاه امام صادق (ع)