آیتالله ناصر مکارم شیرازی در بخش نکتههای تفسیر نمونه ذیل آیات ۱۱ تا ۱۸ سوره مبارکه «اعراف» به ماجرای عصیان شیطان از دستور الهی اشاره کرده که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ* قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ * قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ * قَالَ أَنظِرْنِی إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * قالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ * قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَّدْحُورًا ۖ لَّمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکُمْ أَجْمَعِینَ؛ ما شما را آفریدیم سپس صورت بندى کردیم، بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنی.» آنها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود. (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟!» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده اى و او را از گِل!»، فرمود: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى. تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى. بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى». گفت:«مرا تا روزى که (مردم) برانگیخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار)»، فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى». به دروغ گفت: «به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقیم تو، در کمین آنها مىنشینیم. سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهى یافت». فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بیرون رو! به یقین هر کس از آنها از تو پیروى کند، جهنّم را از شما همگى پر مىکنم». (اعراف/ ۱۱ تا ۱۸)
دلایل توجه به آفرینش انسان در قرآن
در سورههاى متعددى از قرآن، به آفرینش انسان و چگونگى خلقت او اشاره شده است، ذکر این موضوع براى بیان شخصیت انسان و مقام و رتبه او در میان موجودات جهان، و احیاى حسّ شکرگزارى در وجود او است.
در این سورهها با تعبیرات مختلف، آفرینش انسان از خاک، سجود فرشتگان براى او، سرکشى شیطان و سپس موضع گیریاش در برابر نوع انسان آمده است.
در نخستین آیه مورد بحث، مىفرماید: «ما شما را آفریدیم، سپس صورت بندى کردیم، بعد از آن به فرشتگان (و از جمله ابلیس که در صف آنها قرار داشت اگر چه جزء آنها نبود) فرمان دادیم، براى آدم جد نخستین شما سجده کنند» (وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لاِدَمَ).
آنگاه مىافزاید: «همگى این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و براى آدم سجده کردند، مگر ابلیس که از سجدهکنندگان نبود» (فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ).
این که در آیه فوق، «خلقت» قبل از «صورت بندى» بیان شده، ممکن است اشاره به این باشد که: نخست ماده اصلى انسان را آفریده و بعد، به آن صورت انسانى بخشیده است.
ضمناً همان طور که در ذیل آیه ۳۴ سوره «بقره» گفتهایم: سجده فرشتگان براى آدم به معنى«سجده پرستش» نبوده است، زیرا پرستش مخصوص خدا است، بلکه سجده در اینجا به معنى «خضوع و تواضع» است (یعنى در برابر عظمت آدم خضوع کردند) و یا به معنى سجده براى خداوندى است که چنین مخلوق موزون و با عظمتى آفریده است.
چرا شیطان بر انسان سجده نکرد؟
و نیز همان گونه در ذیل آن آیه گفتهایم، «ابلیس» از فرشتگان نبود، بلکه طبق تصریح آیات قرآن، از بخش دیگرى از مخلوقات به نام «جنّ» بوده است.
در آیه بعد مىگوید: خداوند «ابلیس» را به خاطر سرکشى و طغیانگرى مؤاخذه کرده «گفت: چه چیز سبب شد که در برابر آدم سجده نکنى و فرمان مرا نادیده بگیرى»؟ (قالَ ما مَنَعَکَ أَلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ).
او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل گردیده گفت: «من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریدهاى و او را از خاک و گِل»! (قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طین).
گویا چنین مىپنداشت که: آتش برتر از خاک است، و این یکى از بزرگترین اشتباهات «ابلیس» بود.
شاید هم اشتباه نمىکرد و آگاهانه دروغ مىگفت، زیرا مىدانیم خاک سرچشمه انواع برکات و منبع تمام مواد حیاتى و مهمترین وسیله براى ادامه زندگى موجودات زنده است، در حالى که آتش چنین نیست.
درست است که: آتش یکى از شرایط تجزیه و ترکیب موجودات جهان است، ولى نقش اصلى را همان مواد موجود در خاک دارند و آتش تنها وسیلهاى براى تکمیل آنها محسوب مىشود.
و نیز درست است که: کره زمین در آغاز که از خورشید جدا شد، به صورت گوى آتشینى بود که تدریجاً سرد شد، ولى باید توجه داشت، زمین مادام که سوزان و شعلهور بود، مطلقاً موجودات زندهاى نداشت از آن زمان حیات و زندگى در این کره پیدا شد، که خاک و گِل جاى آتش را گرفت.
به علاوه، هر آتشى در روى زمین پیدا شود، از موادى سرچشمه مىگیرد که از خاک به دست آمده است، خاک سرچشمه پرورش درختان، و درختان سرچشمه پیدایش آتش مىباشند.
حتى مواد نفتى یا چربىهایى که قابل احتراقند نیز بازگشت به خاک یا حیواناتى که از مواد نباتى تغذیه دارند، مىکنند.
از همه اینها گذشته امتیاز آدم(علیه السلام) در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلى او همان «روح انسانیت» و مقام خلافت و نمایندگى پروردگار بوده است.
بنابراین، به فرض که ماده نخستین شیطان از او برتر باشد، دلیل بر این نمىشود که در برابر آفرینش آدم با آن روح و عظمت خداداد و مقام نمایندگى پروردگار، سجده و خضوع نکند، و ظاهر این است که: شیطان همه این مطالب را مىدانست، تنها تکبر و خودپسندى جلو او را گرفت و همه اینها بهانه بود.
از آنجا که امتناع شیطان از سجده، براى آدم(علیه السلام) یک امتناع ساده و معمولى نبود و یک گناه عادى محسوب نمىشد، بلکه یک سرکشى و تمرّد آمیخته به اعتراض و انکار مقام پروردگار بود، زیرا این که مىگوید: من از او بهترم در واقع به این معنى است که فرمان تو در مورد سجده بر آدم، بر خلاف حکمت و عدالت است، و موجب مقدم داشتن «مرجوح» بر «راجح»! به این جهت، مخالفت او، از کفر و انکار علم و حکمت خدا سر در آورد و به همین جهت، مىبایست تمام مقامها و موقعیتهاى خویش را در درگاه الهى از دست بدهد، به همین سبب خداوند او را از آن مقام برجسته و موقعیتى که در صفوف فرشتگان پیدا کرده بود بیرون کرد، و به او فرمود: «از این مقام و مرتبه، فرود آى»! (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها).
در مورد ضمیر «مِنْها» جمعى از مفسران معتقدند: به «آسمان» یا «بهشت» بر مىگردد.
و بعضى به «مقام و درجه» باز گرداندهاند که از نظر نتیجه، چندان تفاوتى با هم ندارند.
وقتی خداوند شیطان را سرزنش کرد
سپس سرچشمه این سقوط و تنزل را با این جمله، براى او شرح مىدهد که: «تو حق ندارى در این مقام و مرتبه، راه تکبر، پیش گیرى»! (فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها).
و باز به عنوان تأکید بیشتر، اضافه مىفرماید: «بیرون رو که از افراد پست و ذلیل هستى»! (یعنى نه تنها با این عمل بزرگ نشدى، بلکه به عکس به خوارى و پستى گرائیدى) (فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَالصّاغِرینَ).
از این جمله به خوبى روشن مىشود که: تمام بدبختى شیطان، مولود تکبر او بود، این خودبرتربینى او، که خود را در مقامى بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید، و به فرمان او خرده گیرد، و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد، و به جاى بزرگى، پستى و ذلت را براى خویش بخرد، یعنى نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.
در «نهج البلاغه» در خطبه «قاصعه» از امیر مؤمنان على(علیه السلام) به هنگام نکوهش کبر و خودبرتربینى چنین مىخوانیم:
فَاعْتَبِرُوا بِما کانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، ـ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّهَ آلافِ سَنَه… ـ عَنْ کِبْرِ ساعَه واحِدَه فَمَنْ ذا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟ کَلاّ ما کانَ اللّهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّهَ بَشَراً بِأَمْر أَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَکاً إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّماءِ وَ أَهْلِ الأَرْضِ لَواحِد:
«پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را ـ که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود… ـ به خاطر ساعتى تکبر بر باد داد، با این حال چه کسى بعد از ابلیس مىتواند از کیفر خدا در برابر انجام همان معصیت مصون بماند؟ نه، هرگز ممکن نیست خداوند، انسانى را به بهشت بفرستد، در برابر کارى که به خاطر آن فرشتهاى را از بهشت رانده است، حکم خداوند درباره اهل آسمان و زمین یکى است».
سرچشمه گناهان/ چرا شیطان از فرمان خدا اطاعت نکرد؟
در حدیثى نیز از امام على بن الحسین(علیهما السلام) چنین نقل شده که فرمود:
«گناهان، شعب و سرچشمههایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار، «تکبّر» است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد.
پس از آن «حرص» بود که سرچشمه گناه (و ترک اولى) از ناحیه آدم(علیه السلام) و حوا شد…
سپس «حسد» بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید».
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَهٌ: الْحِرْصُ وَ الإِسْتِکْبارُ وَ الْحَسَدُ، فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ(علیه السلام) حِینَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَهِ، حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلى أَنْ أَکَلَ مِنْها وَ أَمَّا الإِسْتِکْبارُ فَإِبْلِیسُ حَیْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لاِدَمَ فَأَبى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ أَحَدُهُما صاحِبَهُ:
«اصول و ریشههاى کفر و عصیان، سه چیز است: حرص و تکبر و حسد.
اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد،
و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند،
و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند»!
تنها درخواست شیطان از خداوند
اما داستان شیطان به همین جا پایان نیافت، او به هنگامى که خود را مطرود دستگاه خداوند دید، طغیان و لجاجت را بیشتر کرد و به جاى توبه و بازگشت به سوى خدا و اعتراف به اشتباه، تنها چیزى که از خدا تقاضا کرد این بود: «گفت: خدایا! مرا تا پایان دنیا مهلت ده، و زنده بگذار»! (قالَ أَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ).
این تقاضاى او به اجابت رسید و خداوند فرمود: «به تو مهلت داده خواهد شد» (قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ).
گر چه در این آیات، تصریح نشده است که چه اندازه از تقاضاى شیطان پذیرفته گردید، ولى در آیات ۳۷ و ۳۸ سوره «حجر» مىخوانیم که به او گفته شد: فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ * إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم:«به تو تا روز معینى مهلت داده خواهد شد».
یعنى تمام تقاضاى او به اجابت نرسید، بلکه به مقدارى که خداوند مىخواست انجام شد (درباره معنى«إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم» ذیل آیه ۳۸ سوره «حجر» به خواست خدا بحث خواهیم کرد).
چرا شیطان از خداوند عمر طولانی خواست؟
ولى او نمىخواست براى جبران گذشته زنده بماند و عمر طولانى کند، بلکه هدف خود را از این عمر طولانى چنین بیان کرد: «اکنون که مرا گمراه ساختى! بر سر راه مستقیم تو کمین مىکنم و آنها را از راه به در مىبرم» (قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لا َقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ).
تا همَان طور که من گمراه شدم، آنها نیز به گمراهى بیفتند!
سپس شیطان، براى تأئید و تکمیل گفتار خود، اضافه کرد: نه تنها بر سر راه آنها کمین مىکنم، بلکه: «از پیش رو، و از پشت سر، و از طرف راست، و از طرف چپ (از چهار طرف)، به سراغ آنها مى روم، و اکثر آنها را شکرگزار نخواهى یافت» (ثُمَّ لآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ أَکْثَرَهَُمْ شاکِرینَ).
ممکن است تعبیر بالا، کنایه از این باشد که: شیطان، انسان را «محاصره» مى کند، و سعى دارد به هر وسیلهاى که ممکن است براى وسوسه و گمراهى او بکوشد، و این تعبیر در کلمات روزمره نیز دیده مىشود، که مىگوییم: فلان کس از چهار طرف گرفتار قرض یا بیمارى یا دشمن شده است.
و این که سمت بالا و پایین ذکر نشده، به خاطر آن است که: انسان معمولاً در چهار سمت، حرکت و فعالیت دارد.
اما در روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، تفسیر عمیقترى براى این چهار جهت دیده مىشود، آنجا که مىفرماید: «منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از «پیش رو» این است که آخرت و جهانى را که در پیش دارد در نظر او سبک و ساده جلوه مىدهد، و منظور از «پشت سر» این است که آنها را به گردآورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مىکند.
و منظور از «طرف راست» این است که امور معنوى را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، ضایع مىسازد، و منظور از «طرف چپ» این است که لذات مادّى و شهوات را در نظر آنها جلوه مىدهد.
مجازات خداوند برای کسانی که از شیطان پیروی کنند
در آخرین آیه مورد بحث، بار دیگر فرمان بیرون رفتن ابلیس از حریم قرب خدا و مقام و منزلت بالا صادر مىشود، با این تفاوت که در اینجا حکم طرد او به صورت تحقیرآمیزتر و شدیدتر صادر شده است، و شاید به خاطر لجاجتى بود که شیطان در مورد اصرار در وسوسه افراد انسان به خرج داد، یعنى در آغاز تنها گناه او سرکشى از اطاعت فرمان خدا بود و به همین جهت فرمان خروج او صادر شد.
اما بعداً گناه بزرگ دیگرى بر گناه خود افزود و آن تصمیم گمراه ساختن دگران بود، به او فرمود: «از این مقام با بدترین ننگ و عار بیرون رو و با خوارى و ذلت فرود آى»! (قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً).
«و سوگند یاد مىکنم که هر کس از تو پیروى کند، جهنم را از تو و آنها پر سازم»! (لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْأَجْمَعینَ).