حضرت امام مُحمّد باقر علیه السلام پنجمین امام و پیشوای شیعیان جهان در تاریخ اوّل رجب سال پنجاه و هفت هجری قمری در شهر مدینه ی مُنورّه دیده به جهان گشود. پـدر با کرامت آن امام هُمـام حضرت امام زین العابدین علی بن الحُسین علیهمـا السلام و مـادر گرامیشان خـانم حضرت فـاطمه اُم عبدالله دُختر گرانقدر امام حسن مُجتبی علیه السلام می باشند. او نخستین مولودی است که در خاندان علویان از تلاقی دو بحر امامت (نسل امام حسن بن علی و امام حُسین بن علی علیهما السلام) تولد یافت. نبیّ مُکرم اسلام(ص) دهها سال قبل از ولادت امام پنجم(ع)، نـام ایشان را هم نام خودشان یعنی « مُحمّد» و لقب او را «باقر» قرار دادند و در احادیث گوناگون خصوصاً حدیث معروف جابربن عبدالله انصاری این نام گذاری مشهود است.
کُنیهی شریفش ابو جعفر و در منابع روائی نیز به ابو جعفر اوّل از ایشان یاد میگردد. دوران امامت و زعامت امام باقر (ع) همزمان با شهادت پدر بزرگوارشان از سال ۹۴ ه.ق آغاز شد و دوران حیات با برکتش با حکومت ده تن از خُلفای اُموی از مُعـاویه تا هشام بن عبدالملک و ایّام امامت ایشان نیز با حکومت پنج تن از آنان یعنی ولید بن عبدالملک، سُلیمان عبدالملک، عُمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک همزمان بود. به جهت درگیریهای موجود در حکومت بنی اُمیّه و شروع اختلافات آنها با بنی عبّاس، فرصت های مُناسبی به جهت تربیت شاگردان و ارشاد مردم برای امام باقر علیه السلام بوجود آمده بود و با توجه به اینکه زمان امامت آن حضرت(ع) در اواخر قرن اوّل و در دو دهه ی ابتدائی قرن دوّم هجری قرار گرفته بود، مُسلمانان تا حدودی از درگیریها و جنگ های داخلی و فتوحات خارجی فراغت یافته بودند و بهمین علّت افراد تازه مُسلمان شده از اطراف و اکناف بلاد اسلامی برای برخورداری از علوم فقهی و دینی به مدینه ی مُنورّه که روزگاری شهر پیـامبر خـدا(ص) و اصحاب و تابعین بوده است می آمدند.
همچنین در این زمان به دلیل اینکه نوشتن و کتابت حدیث با دستور عُمر بن عبدالعزیز از منع خارج گردیده بود، فقهای موجود در مدینه از آزادی عمل بیشتری برای پاسخگوئی به مراجعه کنندگان برخوردار بودند. این دوران، به دوران شکوفائی علوم بویژه فقه و حدیث و آشنائی بیشتر مردُم با مکتب معرفتی و سرشار از دانش امام باقر و فرزند گرامیشان امام جعفر صادق علیهما السلام تبدیل شده بود و افراد امکان بهره گیری از فیوضات این سرچشمه های جوشان علم و معرفت را بدست آورده بودند. در مکتب امام باقر علیه السلام افرادی چون ابان بن تغلب، مُحمّد بن مُسلم، زراره بن اعین، جابر بن یزید جعفی و خیثمه بن عبد الرّحمن پرورش یافتند که هر کدام از آنان جزو اصحاب خاص و دانشمندانی بزرگ و فقیهانی عالی رتبه و مُسلّط در کلام و ادب و قرائت بودند و احادیث بسیاری را از آن حضرت(ع) نقل نموده اند.
جـابر بن یزید جعفی که از اصحاب سرّ حضرت(ع) بود نقل میکند: امام باقر علیه السلام برای من هفتاد هزار حدیث فرمود که یکی از آنها را برای کسی نگفتم. روزی به مولایم عرض کردم: فـدای شما گردم؛ بار سنگینی از علوم و اسرار خود را بر دوش من نهاده اید که آنها را هم برای کسی نمی توانم بازگو کُنم و گاهی در سینه ی من طوفـانی بپا میکُندکه حالاتی شبیه به جُنون به من دست می دهد. امام بـاقر علیه السلام به من فرمودند: ای جـابر! وقتی چنین حالاتی برایت پیش آمد، سر به صحرا بگذار و در آنجا گودالی حفر کُن و سر خود را در میان آن داخل کُن و سپس بگو: مُحمّد بن علی (علیهما السلام) به من چنین فرمود. ( ألإختصاص شیخ مُفیـد، ص۶۱ – بحار ألانوار علامه مجلسی، ج۴۶، ص۳۴۰، ح۳۰).
جابر بن یزید جعفی نقل نموده است که سرور جهانیان امام مُحمّد بـاقر علیه السلام را به مُدّت هجده سال خدمت نمودم و زمانی که خواستم از نزد آن بزرگوار بیرون روم و با ایشان وداع کنم، عرض کردم: مولای من! حدیثی بفرمـائید تا از آن استفاده کُنم. آن حضرت(ع) فرمود: ای جـابر؛ بعد از هجده سال که در خدمت مـا بودی، هنوز هم مُنتظر شنیدن گفتـار مـا هستی؟ عرض کردم: بلی مولای من! شُما دریای بی پایانی هستید که هر چه از آن بردارند تمام نشود و به انتهای آن نتوان رسید. در این زمان حضرت(ع) فرمود: ای جـابر! به شیعیانم از طرف من سلام برسان و به آنها خبر بده که بین مـا و خُـداوند هیچگونه خویشاوندی نیست و به جُز با اطاعت کردن از او به مقام قُربش نمی توان رسید. ای جـابر! کسی که از فرامین الهی اطاعت کُند و مـا را دوست بدارد، او اهل ولایت ماست و کسی که نافرمانی پروردگارکُنددوستی ما به او سودی نمی بخشد. ای جـابر! دُنیـا را همانند منزلگاهی قرار بده که برای مُدّتی در آنجا فرود آمده ای و میخواهی مُنتقل شوی. آیـا دُنیـا مثل مرکبی نیست که در خواب بر آن سوار شده ای و وقتی بیدار گشتی از آن خبری نبوده. نه بر آن سوار بودی و نه زمام آن را بدست داشته ای، بلکه روی بسترت آرمیده بوده ای؟ یا همانند لباسی که آن را پوشیده باشی و یا کنیزی که با آن همبستر شده باشی؟ ای جـابر! دُنیـا نزد صاحبان عقل و خرد همانند سایه ای روان است. « لا إله إلا ألله» یعنی اعتقاد به یکتائی خُـداوند، عزّت و آبروی اهل ایمان است و نماز کانون اخلاص و باعث دوری از تکبّر و خودپسندی است. زکات روزی را افزایش میدهد و روزه و حجّ دل را آرامش میبخشد. قصاص و حدود الهی باعث جلوگیری از خونریزی هاست و بدان دوستی مـا اهل بیت (علیهم السلام) نظم و سامان به امور دین میدهد. خُـداوند تبارک و تعالی مـا و شما را از کسانی قرار دهد که در پنهانی ها از او خوف و هراس دارند و از قیامت میترسند. (بحارألانوار علامه ی مجلسی، ج۷۸، ص۱۸۲، ح ۸ – امالی طوسی، ص ۲۹۶، ح ۲۹، مجلس ۱۱).
برای بهره برداری بیشتر در این روز عزیز، حدیثی از آن امام با کرامت را که از خیثمه بن عبد الرحمن نقل گردیده است نیز نقل می نمائیم. خیثمه بن عبدالرحمن نقل میکند: از امام مُحمّد باقر علیه السلام شنیدم که آن حضرت(ع) فرمودند: نَحنُ جَنبُ الله، وَ نَحنُ صَفوَه الله، وَ نَحنُ خِیَرَهَ الله وَ نَحنُ مُستَودِعَ مَواریِثَ الأنبیـاء، وَ نَحنُ اُمَنَـاءَ الله عَزّ وجَلَّ وَ نَحنُ حُجَجُ الله وَ نَحنُ حَبلُ الله وَ نَحنُ رَحمهَ اللهِ عَلیَ ألخَلقِهِ. ما جنب خُـدا هستیم، ما خالص و برگزیده ی خُـدا و اختیار شده ی او هستیم، میراث انبیاء نزد مـا به ودیعه گذاشته شده است، مـا امانت دار الهی و امین او هستیم، و مـا ریسمان خُـداوندی و وسیله ی ارتباط او با خلق هستیم، مـا رحمت خُداوند هستیم که بر بندگانش ارزانی داشته است.
مـا هستیم که خُـداوند آفرینش خود را به وجود ما آغـاز نمود و به وجود مـا پایان میدهد. مـا پیشوایان هدایت و چراغ های روشن او در تاریکی ها و محل تابش نور هدایت هستیم. مـا پرچم ها و نشانه های برافراشته برای اهل دُنیـا هستیم. مـا سابِقوُن هستیم و از لحاظ رُتبه و مرتبه و فضیلت، از همگان پیشی گرفته ایم و مـا آخِروُن هستیم که از نظر زمانی دیرتر از دیگران آمده ایم.
کسی که به دامان مـا چنگ بزند به مـا مُلحق میشود و نجات پیدا می کُند و کسی که از ما عقب اُفتد و با مـا همراهی نکند در دریای غرور و جهالت خود غرق می شود. مـا فرمانده و رهبر مردُمـان روسفیدیم، و مـا حریم پروردگار و در حمایت او هستیم. مـا راه روشن و جـادّه ی مُستقیم به سوی خُـداوندیم. مـا از نعمتهای خُـدا بر بندگان و راه آشکار او و کانون شرع نبوی(ص) هستیم. مـا جـایگاه و محلّ قرار گرفتن رسالت، یعنی حقایق و اسرار رسول خُـدا صلّی اللهُ علیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم هستیم. مـا اصل و اساس دین هستیم و فرشتگان با مـا رفت و آمد دارند. مـا پرتو افشان نور برای آنهـا که در طلب نور هستند، و راه نجاتیم برای آنها که پیروی کُنند. مـا مردُمان را به بهشت راهنمائی می کنیم و ما فرماندهان اسلام و دستاویز مُحکم و باعث عزّت و آبروی آن هستیم. ما همانند پُل هائی هستیم که هر که بر آن عبور کُند (یعنی از دستورات مـا پیروی کُند و با ما باشد) می تواند به راه خود ادامه دهد و هرکس جـا بماند و به راه دیگر رود هلاک میشود. مـا در قُله ی رفیع و اوج عظمت هستیم.
مـا هستیم که خُداوند به واسطه ی ما رحمت خود را نازل می کُند و بارانش را سرازیر مینماید و مـا هستیم که خُـداوند به واسطه ی مـا عـذاب را از شُما بر طرف میسازد. کسی که درباره ی ما آگاهی پیـدا کُند و مـا و حقّ مـا را بشناسد و فرمان ما را اطاعت کُند از ما است و سر انجام به سوی مـا می آید. ( امالی طوسی، ص ۶۵۴، ح ۴ مجلس ۳۴).
اسوه ی علم و معرفت و حلم و پرهیزگاری حضرت امام مُحمّد بـاقر علیه السلام در چنین روزی مُصادف با هفتم ذی ألحجه سال ۱۱۴ ه.ق پس از یک عُمر تلاش و مُجاهدت در راه خُـدا، در سن ۵۷ سالگی در مدینه ی مُنورّه با توطئه شوم هشام بن عبد الملک مسموم گردید و چشم از جهان فروبست و بدن شریف و مُقدّسش را در قبرستان بقیع و در کنار مرقد شریف پدر بزرگوارش(ع) به خاک سپردند.
اُمید است که به یاری خُداوند قادر مُتعال توفیق معرفت و شناخت حضرات ائمه ی معصومین سلام الله علیهم اجمعین و عمل به فرامین آن ذوات مُقدّسه را بیابیم و با عملکرد صحیح خود موجبات رضایت ایشان و سربلندی خودمان را در روز یوم ألحشر و در محضر آن بزرگواران فراهم بیاوریم. ان شاءالله