بعد از چندین بار حضور من به عنوان مشاور و مددکار در مدرسه دخترانه، دختری ریز نقش که دائما سعی داشت با من صحبت کند توجه مرا جلب کرد، بسیار مضطرب به نظر می رسید. بالاخره در جلسه آخر درخواست صحبت با من را مطرح کرد و ما در اتاق مشاوره مدرسه صحبت هایمان را شروع کردیم.
این دختر درد دلش را با من بازگو کرد و گفت: مادرم که جدا شد، تمام خوشی های زندگی نیز از من جدا شد با پدر بزرگ ومادر بزرگ کهنسال وپدری که معتاد است.
زندگی ام را که تازه وارد دوران نوجوانی شده بود ادامه دادم و عملا هیچ هم صحبتی در خانه نداشتم و همیشه این نکته را با غرولند و عصبانیت بیان می کردم.
پدر بزرگم برایم گوشی موبایلی تهیه کرد و من با وارد شدن در شبکه های مجازی تنهایی ام را جبران می کردم ۴ ماه پیش از طریق همین فضا با پسری ۱۶ ساله آشنا شدم او با کلمات محبت آمیز وخرید هدیه و گل برایم بسیار در دلم جا کرده بود.
قسمت زیادی از کمبود های عاطفی که نبود مادر و بی مسئولیتی پدرم برایم رغم زده بود را بدست آورده بودم، من یک هم صحبت می خواستم و او به همه حرف هایم خوب گوش می داد، به او وابسته شدم طوری که هر روز باید می دیدمش.
یک روز عصر هنگامی که کلاس تقویتی ام تمام شد، او با ماشین شخصی خود به اتفاق یکی از دوستانش سر را هم ظاهر شد و از من خواست که سوار ماشین بشویم و با هم دوری در شهر بزنیم.
من نیز بی خبر از همه جا از این موضوع خوشحال شدم، بدون فکر سوار ماشین شدم و بعد از چند دقیقه دور زدن مرا به درب منزل شان برد او با چرب زبانی از من خواست که وارد خانه شان شوم. وارد شدن در خانه همانا و درخواستهای …. مضطرب و نگران و بعد از کلی خواهش والتماس راضی شد که مرا به خانه مان ببرد.
وارد خانه شدم پدر بزرگ و مادر بزرگم وقتی چهره ام را دیدند علت رنگ پریدگی ام را پرسیدند، گفتم خستگی کلاس تقویتی و امتحانات پی در پی باعث خستگی ام شده، آن شب تا صبح خوابم نبرد و فقط به این موضوع فکر می کردم.
در مدرسه نیز نگران بودم، تا اینکه چند روز بعد آن پسر با من تماس گرفت و در کمال ناباوری بعد از ابراز علاقه دوباره همان در خواست شوم را کرد و وقتی جواب منفی من را شنید، گفت که فیلم و عکس از من تهیه کرده و اگر به خواسته او تن ندهم در شبکه های مجازی پخش می کند، حالا نمی دانم چکار کنم از شما می خواهم کمکم کنید.
نظریه کارشناس :
پدر و مادر به عنوان اولین تکیه گاه فرزند در شرایط بحران زندگی خصوصا بلوغ جسمی وروحی می باشند. نبود هر یک از آنها می توان ضربات مهلک و جبران ناپذیری را به پیکره خانواده وارد کند.
دوران بلوغ دوره بسیار حساسی است که گذشتن از آن نیاز به کمک عاطفی والدین دارد ودر شرایطی که فرزندان نتوانند این دوره را با موفقیت طی کنند دچار خلاءهایی در زندگی می گردند که پر کردنش بسیار دشوار است.
مادر مراجع بعد از جدایی هیچ مسئولیتی در قبال وظایف مادری بر عهده نگرفته و از سوی دیگر اعتیاد شدید پدر به موادمخدر فرصت همراهی کردن وی با فرزندش را نداده است.
عدم اطلاع کافی پدر بزرگ و مادر بزرگ دختر و عدم نظارت ایشان بر رفتار نوجوان در فضای مجازی از عوامل مهم بروز آسیب است.
ورود به فضاهای مجازی بدون اطلاع وآگاهی از کارکرد آن عواقب بسیار بدی دارد که یکی از آنها تن دادن ناخواسته به افکار شوم گروهی است که طعمه های خود را فقط از این فضا بدست می آورند .
آموزش اصول بهداشت روانی به خانواده ها و فرزندان، به سازی وضع خانواده ها از طریق تماس با کارشناسان متخصص در امور خانواده، توجیه خانواده بر کنترل غیر مستقیم بر رفتار و دوستان فرزندان و تعاملات آنها، فراهم کردن زمینه استقلال فکری، قدرت «نه» گفتن، درک و فهم بالا و افزایش اعتقادات مذهبی جهت مصونسازی جوانان و نوجوانان در جامعه، لزوم شناسایی دانش آموزان دارای مشکلات روحی و خانوادگی در مدارس و ارایه خدمات روانشناختی و مددکاری به آنان از جمله موارد پیشگیری از وقوع چنین آسیب هایی است.
تهیه و تنظیم: خانم قلی پور کارشناس مشاوره و مدکار کلانتری مرکزی شهرستان سیمرغ