ساعت شنی انتخابات مجلس شورای اسلامی بهسرعت در حال حرکت است و در این بین تلاشهای جالبی از سوی کسانی که رویای بهارستان را در سر میپرورانند از گوشه و کنار به گوش میرسد.
سرکشیها دیگر شبانهروز نمیشناسد و قبلاً رسم بر این بود که نمایندگان کاندیداها و یا خودشان جمع دانشجویان و دانشآموزان واجد شرایط رأی دادن، مساجد، حسینیهها و عیادت از بیماران و یا احیاناً دست به جیب کردن برای شرکت در کار عامالمنفعه را نیز از دست نمیدهند.
تا اینجای کار شاید تکرار مکررات باشند هر چند باز هم غیرعادی است اما چون تکراری شده است، کمتر خودنمایی میکند و مردم با آن نیز همراه شدند.
سرکشی از مراکز کمپ ترک اعتیاد نیز اقدامی بود که از سوی یکی از داوطلبان انتخابات در مازندران انجام شد شاید تا اینجای کار نیز شاید عادی باشد چون کسی که قرار است روی کرسی ملت بنشیند، باید از مشکلات همه افراد جامعه آگاهی داشته باشند و این آگاهی نیز ظاهراً فقط در زمان تبلیغات انتخابات بهدست میآید تا با پوشیدن کفشهای آهنین گامهای سنگینی را برای حل مشکلات خود که نه، بلکه جامعه بردارند.
اما در این بازدید که ظاهراً به بازدید عادی ختم نشد و جناب نامزد دست پر به سرکشی رفت، توزیع متادون و سیگار آنچه که برای کسی که قرار است اعتیاد را ترک کند، داشتن آن آرزو هست مثل داوطلبانی که قرار است به دانشگاه بروند با نگاه کردن به اسکناس که سر درب دانشگاه تهران بر روی آن نقش بسته است نیز آرزویی است که آنها را به رویاهایشان نزدیک میکند؛ اینجا هم داوطلب انتخابات مجلس که ظاهراً رد شدن آنها از فیلتر شورای نگهبان موجب شد نفس راحتی بکشند و با جیب پر از سیگار و متادون به دیدار کسانی بروند که به تعبیر خودشان وقتی از آنها پرسیده شد چرا اینجا؛ با بادی در گلو عنوان کرد از یک رأی هم نمیشود گذشت و هدف من راهیابی به مجلس است.
کاش به قول بچهها بهجای اینکه همدیگر را گول بزنیم با افکارمان چارهای برای حل جوانان پرشماری که در کمپهای ترک اعتیاد جوانی بهدنبال رسیدن به شرایط عادی هستند و بازیافتن جوانیشان، کمک کنیم.