سیدولی شجاعیلنگری، عکاس جوان مازندرانی متولد ۱۳۵۶ شهرستان ساری است، وی از سال ۱۳۸۷ بهصورت حرفهای وارد هنر عکاسی شد، پس از آن در کلاس آموزش خبرنگاری شرکت و همکاری با باشگاه خبرنگاران جوان را آغاز کرد.
مدت کوتاهی در یکی از نشریات هفتگی استان عکاس خبری بود و هماکنون نیز دانشجوی رشته عکاسی و مدیر گروه عکاسان جوان مازندران و عکاس خبری خبرگزاری صدا و سیما است.
شجاعی دارای ۳ فرزند است و راهیابی به بخش نمایش چهارمین دوره جشنواره سراسری عکس «ما میتوانیم» تهران در سال ۱۳۸۹، کسب نشان تقدیر در جشنواره جهانی عکس اسلونی با موضوع رفاقت و دوستی در سال ۹۱، راهیابی به بخش نهایی و نمایشگاهی جشنواره جهانی عکس امارات در بخش آداب و رسوم و جشنواره جهانی عکس اوکراین با موضوع عشق به زبان در سال ۹۱، راهیابی به جشنواره عکس پیشرفت و اقتدار و نمایش آثار در بیش از ۲۳ کشور جهان در سال ۹۲، نفر دوم مسابقه عکاسی نیکون به انتخاب نیکون خاورمیانه و راهیابی ۶ اثر در جشنواره جهانی عکس خیام در سال ۹۳، برپایی ۳ نمایشگاه انفرادی و حضور در بیش از ۵۰ نمایشگاه عکس داخلی و بینالمللی، تنها گوشهای از سابقه هنری این عکاس است.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار بلاغ، با این هنرمند را میخوانید که بهمنظور حفظ سادگی و شیوایی متن، از زبان او نوشته شده است.
در ابتدا برای آشنایی خوانندگان میخواهم کمی از هنر عکاسی برای شما بگویم، عکاسی یک جریان است که انسان را با خود میبرد و عکاس نیز جزو کسانی است که در این جریان قرار میگیرد.
در هنر عکاسی دوربین ابراز مهمی برای انتقال پیام به مخاطب است، از سویی ذهنیت فرد عکاس نیز در عکس گرفتن اثرگذار است، بهطوری که انتخاب زاویه و هدف از عکاسی و این موضوع که چطور حرف خود را به مخاطب بگویی، دارای اهمیت است.
یک عکاس میتواند از هر اتفاقی بهعنوان یک سوژه برای عکس گرفتن استفاده کند و همین عامل سبب شده تا هر چیزی که با محیط اطراف همخوانی نداشته و متفاوت باشد، یک سوژه خوب به حساب آید.
عکاسی شامل رشتههای مختلفی میشود که بهعنوان مثال عکاسی فرم و انتزاع که در این شاخه هر کسی متناسب با ذهن و خیال خود به موضوع عکس مینگرد.
عکاسی ماکروگرافی یا عکاسی از موجودات حیات وحش و ریز که نیاز به ابزار گرانقیمت و صبر و حوصله فراوان دارد، به همین دلیل گاهی وقتها شده که برای عکس گرفتن از یک موجودی که کمتردیدهشده، به نقاط بکر و کمتردد کوهها و دشتها سفر کنیم که ممکن است چند روز طول بکشد.
عکس خبری نیز با هدف رساندن یک پیام به مخاطب گرفته میشود و شامل عکاسی از هر فرد یا سوژهای که ارزش خبری دارد، میشود.
* یکسال انتظار اربعین را میکشیدم
خب حال سر اصل مطلب یعنی عکاسی از زائران پیاده اربعین حسینی میرویم، باور کنید از سال گذشته که نتوانستم به کربلا بروم تا امسال منتظر روز اربعین و دیدار بارگاه امام حسین (ع) بودم.
خوشحالم که نخستین سفرم به بارگاه امام حسین (ع) مصادف با یک سفر کاری شد تا فرصت بیشتری برای بودن در کنار سرور و سالار شهیدان داشته باشم.
بالاخره روز موعود فرا رسید و من و یکی از همکاران دیگر خبرگزاری صدا و سیما به همراه جمعی از عکاسان که ۲۵ نفر بودیم، عازم کربلا شدیم، برخی از همراهان برای چندمین بار به کربلا میآمدند و حضور آنان به همراه دو مترجم، راهنمای خوبی برای ما بود.
* مرز شلمچه
دو روزی برای گرفتن عکس از زائران ایرانی در مرز شلمچه مستقر شدیم و سپس به سمت عراق حرکت کردیم، در طول مسیر عدهای از دوستان عراقی پذیرای ما شدند و چند روزی را در شهر الإماره مهمان آنها بودیم.
* نجف
در ادامه برای زیارت و عکاسی به شهر نجف رفتیم و دیدنیهای زیبای این شهر، فرصتهای خوبی برای عکاسی به ما داد.
* مسیر کربلا
پس از آن بهسوی کربلا گام برداشتیم؛ در طول مسیر برای اینکه صحنههای خوب عکاسی را از دست ندهیم، هر بار پس از طی مسیری به ابتدای راه بازمیگشتیم و دوباره عکاسی را شروع میکردیم.
از سویی وجود دو لاین جدا برای عبور و مرور زائران یکی از ابتکارات جالب بود بهصورتی که لاینی برای رفت و آمد خودروها درنظر گرفته و لاین دیگر نیز به دو قسمت تقسیم شده بود که زائران برای غذا خوردن یا استراحت، در قسمتی که موکبها قرار داشتند، حرکت میکردند.
ما نیز مانند زائران با توجه به طی کردن چندباره مسیر پیادهروی گاهی خسته میشدیم و در موکبهایی که برای استراحت زائران درنظر گرفته شده بود میماندیم؛ در کنار این موکبها که بهصورت کانکس، چادر یا اتاق بودند، گوسفندهای زنده قربانی میکردند و کباب تازه به زائران میدادند.
معمولاً پس از صرف غذا و ارسال عکس به خبرگزاری همراه با دوستان به عزاداری میپرداختیم و حس و حال بودن در کنار دلدادگان حسینی را با عمق وجود لمس میکردیم.
پذیرایی مردم عراق از زائران پیاده اباعبدالله الحسین (ع) همراه با خلوص و محبت بود و هر کسی به طریقی مهماننوازی خود را نشان می داد؛ برخی عطر بر لباس زائران میزدند، عدهای پاهای زخمی را تیمار میکردند و در این میان زائران ایرانی نیز دیده میشدند که زبالههای طول مسیر را جمع میکردند.
نیروهای درمانی و هلالاحمر نیز برای کمک به زائران بیمار در طول مسیر مستقر بودند و به درمان سرپایی میپرداختند.
در کنار همه این صحنهها، تصاویر زیبایی برای عکس گرفتن پیدا میکردیم که ما را به ذوق میآورد، عکاسی از پیادهروی پیرمرد و پیرزن لری که اهل خرمآباد بودند، یکی از همین صحنههای دیدنی بود، آنها نیز مانند بسیاری دیگر از افراد جعبهای را با طناب می کشیدند که کیف و وسایل خود را در آن قرار داده بودند، پیرزن پس از مدتی خسته شده بود و طناب جعبه را به پیرمرد سپرده بود.
در طول مسیر جوانان بسیاری از هند، پاکستان، ایران و کشورهای دیگر دیده میشدند؛ زوجهای جوانی که در کنار هم با فرزندی در کالسکه خوابیده، در حال پیادهروی بودند و پیرمرد ایرانی که با سر شکسته، پیشانی بسته و پاهای خسته مسیر را میپیمود و در کنار همه این تصاویر جانبازی که با یک پا و عصا به دست مسیر را طی میکرد، حس ایثار و ایستادگی را زنده میکرد.
پرچمهایی از کشورهای مختلف سوئیس، هند و پاکستان و … بر فراز آسمان دیده میشد و عکسهای شهدای مدافع حرم بر روی تیرکهای بین راهی بیانگر مبارزه مردم عراق در برابر داعشیها بود.
در یکی از مسیرها تابلوی بزرگی بود که تصویر نقشه ایران و عراق بر روی آن قرار داشت و دستانی از هر دو نقشه بیرون آمده و به هم وصل شده بودند که نشانه اتحاد میان دو کشور بود؛ در آنجا فکری به ذهنم خطور کرد و از یک عراقی و یک ایرانی خواستم تا پرچمهای کشورشان را بر دست گیرند و با هم دست بدهند تا عکس بگیرم.
مردم شهرهای نجف و کربلا المانهای مشکی بر سر دربهای خانههای خود نصب کرده بودند و تمثالهایی از امامان بر روی دیوار نقش بسته بود.
* حله
مردم منطقه حله در مسیر ۲۰ کیلومتری شهر عراق نیز مثل سالهای گذشته با پای پیاده بهیاد امام حسین (ع) مسیر حله تا کربلا را طی میکردند و گاهی نیز گوسفند یا غذایی نذری به همراه داشتند (نقل است که اهالی حله در زمان واقعه کربلا وقتی متوجه حمله به خاندان امام حسین (ع) میشوند با پای پیاده به سمت کربلا میدوند که متاسفانه دیر به مقصد میرسند و این رسم همچنان باقی مانده است.)
باید بگویم عشق عراقیها به امام رضا (ع) به اندازه عشق ما به امام حسین (ع) زیبا بود و همان قدر که ایرانیها برای دیدن بارگاه امام حسین (ع) و اصحابش بالبال میزدند، شور و حال مردم عراق برای امام رضا (ع) کمتر از آن نبود.
در طول ۲۰ روزی که همراه با زائران پیاده اباعبداللهالحسین (ع) بودم، صحنههای بسیار زیبایی دیدم که برخی قابل توصیف نیست؛ اگر بخواهید خاطرهای از سفر به کربلا بگویم، در واقع همین سفر بهترین خاطره برایم بود، به همه خوانندگان پیشنهاد میدهم حتماً این سفر را تجربه کنند.