وبلاگ روش تحلیل سیاسی نوشت/
ویژه نامه روزنامه ایران مروری برحوادث سال ۲۰۱۶ میلادی
آمریکا و روسیه از شروع دور سوم ریاست جمهوری پوتین در سوریه در اردیبهشت ۱۳۹۱ تاکنون وارد دوره جدیدی از رودرویی شده اند که هنوز واژه ای که بتواند بیانگر شرایط نوین پس از جنگ سرد در جهان باشد، ارائه نگردیده است.
آمریکا و روسیه در محورهای مهمی چون طرح سپر دفاع موشکی در شرق اروپا ، ضمیمه کردن کریمه به خاک روسیه ، بحران در شرق اوکراین و تحریم های غرب ناشی از ان علیه روسیه ازجمله آنها بشمار می رود.
اما مهم ترین محور این چالش ها از دو سال پیش با ورود نظامی روسیه در سوریه با همراهی چین و کمک ایران وحزب الله در سوریه شکل گرفته است. از آنجا که سوریه در واقع مهم ترین متحد روسیه در خاورمیانه محسوب می شود. امریکا طی پنج سال گذشته با همکاری فرانسوی ها و انگلیسی ها از یک طرف، و کشورهای منطقه از جمله ترکیه، عربستان سعودی، اردن، امارات متحده عربی و قطر از طرف دیگر، سعی داشته بشار اسد را سرنگون کند و یک دولت طرفدار غرب در دمشق به قدرت برساند.
به طور طبیعی روسیه هم در درجه نخست نمی خواهد با به قدرت رسیدن یک دولت طردار غرب در دمشق ، موقعیت خود را در سوریه به خطر اندازد؛ زیرا همانطور که گفته شد سوریه متحد استراتژیک روسیه در خاورمیانه بشمار می رود.
دولت روسیه در سه سال اول بحران سوریه درباره حضور «اسد» در سوریه مردد بود؛ آنان ابتدا به این فکر افتادند که افرادی چون «ولید معلم» (وزیر امور خارجه سوریه) یا «بشار جعفری» (نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد) را جایگزین بشار اسد کنند. اما با گذشت زمان و روشنتر شدن مواضع و ماهیت تروریستی داعش ، جبهه النصره و دیگر گروهای مخالف است به این جمع بندی رسیدند که حذف اسد در عمل ممکن است بحران در سوریه را تشدید کند زیرا «اسد» ضمن آنکه از جایگاه و پشتوانه ای مردمی در داخل خود سوریه برخوردار است همچنین درارتش و حزب بعث سوریه نفوذ و اعتباری داردکه در پنج سال گذشته محکم از اسد در برابر تهاجم غرب حمایت کردند. به همین دلیل روسیه از دوسال پیش از طریق کمک های نظامی به دولت بشار اسد ، محکم از باقی ماندن اسد در قدرت حمایت کرد. این در حالی بود که امریکایی ها دائم بر برکناری وی اصرار داشتند.
تا اینکه امریکایی ها به تدریج متوجه این مسئله شدند که گروه هایی همچون «داعش» و «جبهه النصره» فقط در سوریه فعال نیستند، بلکه در اروپا هم می توانند بمب گذاری کنند، حتی در آمریکا هم می توانند اقدامات مختلفی را انجام دهند؛ درست مانند القاعده؛ به خصوص با پیوند محکمی که این گروهها با «القاعده» پیدا کرده بودند، خطرات احتمالی هر لحظه امکان بروز داشت.
در چنین شرایطی امریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که می توان راجع به یک دولت انتقالی یا ائتلافی کار کرد و از این شعار که حتماً «اسد» باید برود، دست برداشتند. منتهی با وجود اینکه دو بار هم مذاکرات بین اسد و مخالفانش از طریق نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در ژنو برگزار شد اما طرف هایدرگیر نتوانستند روی تشکیل یک دولت انتقالی یا ائتلافی به توافق برسند.
درآن زمان بیشتراختلاف برسر این بود که کدام گروه، «تروریستی» محسوب میشود و کدام گروه مخالف اسد تروریستی نیست و می تواند در دولت آینده مشارکت کند. همچنین بر سرسهم هر کدام از این گروه ها در ساختار قدرت درآینده سوریه اختلاف نظرهای جدی حتی بین مخالفان اسد درگرفت.
در بین بازیگران اصلی بحران در خارج سوریه هم در باره پیدا کردن مدلی که راضی کننده همه طرفها باشد بدست نیامد. زیرا به امریکایی ها و اروپایی ها می خواستند یک دولت سکولار غرب گرا در دمشق به قدرت برسد. روسها با سکولار بودن آن مشکلی نداشتند اما با اینکه طرفدار غرب باشد مشکل داشتند، و می خواستند دولت اینده از روس گراهای سوریه باشد. ایران نیز بر تقویت دولت اسد به عنوان حامی اصلی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل تاکید داشت.
در ادامه بحران رویارویی روسیه و امریکا درسوریه به اینجا رسید که ارتش سوریه توانست شهر حلب را با پشتیبانی ایران درزمین و نیروی هوایی روسیه آزاد کند، و این خود نقطه عطفی در مجموعه تحولات آینده سوریه بشمار می رود.
در چنین وضعیتی امریکایی ها در دوران ترامپ وارث وضعیتی در سوریه شدند که به این جمع بندی رسیدند که باید با روسیه حداقل برای یک تا دو سال آینده همکاری کنند این همکاری می تواند بر اساس پذیرش سه واقعیت شکل بگیرد
۱- نه تنها رفتن «بشار اسد» کمکی به حل بحران نمی کند بلکه اوضاع را آشفته تر می کند، درست مانند وضعیتی که در عراق و لیبی به وجود آمد. بنابراین مخالفان اسد که غیر مسلح هستند باید با اسد دردولت فراگیر همکاری کنند.
۲- امریکایی ها از طریق شروع مذاکره با طرف روسی و گفت و گو برای یافتن یک راه حل مشترک راه جدیدی را برای تعامل با مسک بازکنند.
۳-تعیین معیارهای مشخصی برای ماهیت سنجی گروه های مخالف اسد که مسلح نیستند، و در واقع این مسئله روشن شود که آیا این گروه ها واقعاً در جریان های تروریستی دست داشته اند یا اینکه تنها مخالفان سیاسی اسد هستند.
بر این اساس اگر دولت ترامپ با روسیه بر سر تعیین حوزه نفوذ در سوریه به توافق برسد احتمال دارد در باره سایر موضوع های مورد اختلاف مانند اوکراین به راه حل های جدیدی دست پیدا کنند اما این به هیچ وجه به معنای دست برداشتن روسیه از سوریه در ازای اوکراین نیست .
زیرا اوکراین هم برای روسیه وهم برای غرب در تعیین معادلات قدرت پس از جنگ سرد در شرق اروپا اهمیت دارد و سوریه نیز در خاورمیانه و شرق مدیترانه بر معادلات غرب آسیا تاثیرات عمیق و غیر قابل انکاری دارد. بنابراین نه روسیه می تواند از سوریه بگذرد ونه غرب می تواند اوکراین را نادیده بگیرد. البته در این میان نمی توان ازنقش گروه های مقاومت و حمایتی که آنها از اسد دارند، غافل ماند. یعنی آمریکا و روسیه به تنهایی نمی توانند در باره آینده سوریه تصمیم بگیرند مجموعه متعددی دست به دست هم می دهند که بحران سوریه مدیریت شود.
روسیه و آمریکا در سوریه بخوبی دریافتند که تنها طرحی در سوریه به نتیجه می رسد که از یکسو تامین کننده منافع بازیگران قدرت در داخل سوریه مانند حزب بعث ، ارتش و مخالفان اسد باشد و از سوی دیگر قدرت های منطقه ای وبین المللی را راضی کند.