نیلوفر نوروزی در ۷ مهر ۱۳۴۹ به دنیا آمده و دارای مدرک کارشناسی علوم تربیتی گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی بوده و ۲ فرزند به نام های مسیح و ملیکا دارد.

پایگاه خبری تحلیلی مازندرانه به سراغ این هنرمند ارزشی و فرهیخته رفته و گفت و گویی جالب با وی انجام داد که در ادامه با هم می خوانیم:

***نیلوفر نوروزی در گفت و گو با خبرنگار مازندرانه در درباره کار فعلی خود گفت: در حال حاضر وظیفه خانه داری و شریف ترین کار دنیا را انجام می دهم و مشغول مطالعه کتاب های مختلف به خصوص کتاب های تاریخی هستم.

photo_2016-11-20_13-14-37
***هنرمند آملی درباره ی رشته تحصیلی خود بیان کرد: در رشته مدیریت آموزشی اگر فردی با علاقه و پشتکار به مطالعه و فعالیت ادامه دهد می تواند راهکارهای زیادی برای بهبود فضای آموزشی، به خصوص آموزش و پرورش ارائه دهد.
***نیلوفر نوروزی از چگونگی شکل گیری علاقه اش به هنر گفت: علاقه مندی من به هنر، بیشتر ذاتی بوده و از کودکی این گرایش را در خود حس می کردم و به شکل های مختلف نشان می دادم، البته در زمینه های خوش نویسی، دل نوشته، نقاشی، طراحی، داستان نویسی، شعر و اجرای تئاتر در مدرسه و… فعالیت داشته ام در ضمن ناگفته نماند که سینمای دهه ی اول انقلاب اسلامی ایران و برنامه های صدا و سیما و مطالعه مجله های هنری درتقویت این علاقه خیلی موثر بوده است.
***نویسنده و شاعر معاصر آملی درباره قرار گرفتنش در جمع هنرمندان مطرح کرد: خود را در حدی نمی بینم که بگویم وارد این عرصه شدم ولی از کودکی علاقه مند بوده ام و در سال سوم دبیرستان متوجه شدم با آن که دانش آموز رشته علوم تجربی هستم می توانم در کنکور هنر شرکت کنم و از آن جا بود که به طور جدی پیگیر رشته ی هنر شدم، اما متاسفانه امکانات و کلاس کنکور هنر در آن سال ها در شهر آمل فراهم نبود و مخالفت خانواده که چندان به هنر از دید تقدس نگاه نمی کردند ، شرایط را برایم سخت ترکرده بود، دانش آموز سال آخر دبیرستان رشته تجربی بودم که به جای خواندن دروس این رشته باید هر روز از مدرسه خسته و کوفته به شهر بابل برای کلاس کنکور هنر می رفتم و تازه از آن موقع فهمیدم که چقدر از الفبای هنر دورم و باید عملی و اصولی تمرین کنم.
***وی ادامه داد: رفتنم به بابل سبب آشنایی من با استاد احمد نصرالهی از هنرمندان مشهور بابل و دیگر دوستان هنرمند شد که در همین مسیر عضو انجمن نمایش بابل هم شدم و در شهر آمل نیز در محضر استاد بزرگوارم آقای اسماعیل پرقوه در رشته فیلم سازی هنرجو بودم.
***نوروزی در ادامه تصریح کرد: سرانجام بعد از سال ها شرکت کردن در کنکور سراسری رشته هنر که برای من خیلی سخت بود تصمیم گرفتم در دانشگاه آزاد ثبت نام کنم و در رشته گرافیک (ارتباط تصویری) تهران مرکزی قبول شدم و ثبت نام کردم که خانواده مخالف رفتنم بود و علی رغم التماس های من خانواده ام انصرافم را از دانشگاه گرفتند; از آن پس با داشتن بغض هنر مسیر زندگیم را به سوی ازدواج سوق دادم و هر چند وقت دست به قلم می بردم و البته برای بار دوم نیز در دانشگاه آزاد تهران مرکزی رشته عکاسی قبول شدم که به خاطر مشکلات مالی و بارداری ام نتوانستم بروم; قصه ی من و هنر برای خود داستانی است که در حد یک مصاحبه نمی گنجد.

امروز می توانم بگویم که سینما به مانند می ای است که اگر زیاد بنوشی برهنه ات می کند.
” خواست خدا من از هنر دور باشم، مبادا از ابتذالش کور باشم”
***نیلوفر نوروزی در گفت و گو با خبرنگار مازندرانه عنوان کرد: از دوران  نوجوانی و جوانی اغلب داستان های بلند می نوشتم و در کنار آن به نوشتن دلنوشته های کوتاه و شعر نیز می پرداختم که البته چون قوانین  و اصول فنی شعر را رعایت نمی کردم برایم بیشتر نثر شعرگونه بود, بعد از ازدواج به داستان نویسی ادامه ندادم و در مدت کوتاهی در سایت ها و نشریات نثرادبی می نوشتم.
***هنرمند آملی در ادامه  گفت: علاقه زیادی به مطالب روانشناسی اسلامی دارم و امسال هم در کنکور سراسری ارشد شرکت کردم اما به دلیل مطالعه کتاب های غیر منبع در آزمون  قبول نشدم ولی هم چنان مطالعه می کنم و عاشق کتاب و کتاب خوانی هستم و در حال حاضر چند کتاب در قالب نکته های قرآنی، قسم های قرآنی، احکام قرآنی، قصه های قرآنی و…آماده کرده ام.

***وی افزود: اگر بنا باشد نوشته هایم چاپ شود شاید به ۱۰ جلد کتاب برسد که برای داستان های بلند آن چندسال از دوران نوجوانی و جوانی ام را صرف کرده ام و برای نکته های قرآنی هم نزدیک به یکسال وقت گذاشته ام.

***نوروزی تاکید کرد: از جمله مشکلاتی که در مسیر چاپ کتاب داشته ام هزینه های بسیار سنگین انتشار کتاب و ویراستاری آن بوده است; ناگفته نماند که تا کنون از کسی برای اسپانسری  به منظور چاپ نوشته هایم کمک نگرفته ام .

***نویسنده توانای آملی درباره ی تفاوت های یک زن خانه دار تحصیل کرده و زن خانه داری که دارای تحصیلات نیست اذعان داشت:یک بانوی تحصیل کرده چه خانه دار باشد چه شاغل می تواند با ذهن بازتری مسائل و مشکلات خانواده را ببیند و راه حل ارائه دهد و هم وظیفه همسرداری را،  که در دین مبین اسلام آن را به جهاد در راه خدا تشبیه کرده اند و به این ترتیب وظیفه مادری که مقام بهشتی را به مادران وعده داده اند به نحو احسنت انجام دهد همان طور که تمام بانوان بدون سواد هم همین وظیفه را به خوبی انجام می دهند.
***نیلوفر نوروزی در رابطه با آسیب های زندگی مشترک اذعان داشت: اگر نگویید این جمله تکراری است می گویم بهترین جمله در باب ازدواج این است ” عاقلانه ازدواج کن، عاشقانه زندگی کن ” اما مبنای ازدواج عاقلانه داشتن تعهد دینی است، یعنی نمی شود مومن بود و ندانست که نیکو همسرداری، جهاد در راه خدا است و این که تلاش برای کسب روزی خانواده از راه حلال نیز، جهادی است که اجری بسیار دارد.
***وی ادامه داد: زوج هایی که مبنای زندگی شان معنویت، مسئولیت و محبت است همیشه الگوی مناسب اطرافیان بوده اند و هستند همانطور که تجربه ۲۴ ساله ام از زندگی مشترک به من آموخت که اساس و بنیان زندگی در دست بانوان است; یک همسر و یک مادر مومن اندیشمند می تواند در حد توان خود جلوی بعضی از آسیب های زندگی را بگیرد، از طلاق گرفته تا هرزگی چشمی و رفتاری همسر و فرزندان همچنین یک بانوی نمونه ای که در کمال اخلاص و دیانت از زیبایی های دنیوی چشم می پوشد  و پوشش وحجاب اسلامی را برمی گزیند و از طراوت جسم و جانش برای همسر و فرزندانش ایثار می کند بی شک در سایه ی خداوند متعال و ائمه اطهار علیه السلام و دعا و نگاه پر مهر صاحب بر حق امام زمان (عج)  خانواده ایی آبرومند خواهد داشت.
***این بانوی فرهیخته آملی در توصیه به جوانانی که تازه پا به عرصه هنر گذاشته اند، گفت: یک جوان هنرمند ایرانی صد در صد باید به دین اسلام متعهد باشد و گرنه عمرش را به بطالت گذرانده و مدتی به یکی از سرگرمی های دنیا دل بسته و شیطان رجیم را خشنود ساخته است. هنر دینی یعنی هنری که شامل تعهد، استعداد، تحصیل، پشتکار و تمکن باشد.
***نیلوفر نوروزی در پایان بیان کرد: من از هنر به خدا رسیدم و امیدوارم هر روز بر بصیرتم افزوده گردد و مومن بمیرم.اگر در کلامم ناخواسته باعث رنجش خاطر خوانندگان محترم پایگاه خبری تحلیلی مازندرانه شدم از صمیمیم قلب عذر خواهی می کنم.

***وی افزود: دل نوشته ای از حجاب نوشتم در سال های دور که بر خود واجب می دانم برای همنوعانم باز گو کنم که در ادامه با هم می خوانیم.
یک روزی فکر می کردم، جامعه ام قرون وسطی ست
بیرون بودن یک تارمو، کار آدم بی حیا است.
اون روز ها
سرها پایین، چپ راه نرو، راست راه برو

کینه بود توی قلب جوون ها
نمی تونیم راه بریم، یا بخونیم
یا بخندیم و بپوشیم لباس آستین کوتاه
توی پارک، توی کوچه، خیابون، یا هر گوشه
گیر می دادند به ما، انگار دین تحمیلی شده به جوون ها!
اما امروز! چه می بینم ای خدا!!!
مگراین جا تا ابد اروپاست
چادری تنها شده، آزادی پیدا شده
موها، مد مد می شده
یک کمی از جلو، کمی هم از پشت مو پیدا شده عادی شده
چشم ها لنزی شده، زشت و زیبا با همدیگه قاطی شده
هم ریا، هم ربا خیلی وقته روزی شده!
آزادی خیلی خوبه، چون آینه ی آدم هاست
آدم کم جنبه و بی ظرفیت
آدم پا در هوا، بی هویت
صورتش رنگی شده، به جای علی مدد قرتی شده!
پارک ها پارتی شده، حق و ناحق با همدیگه قاطی شده
باب دل فرهنگ غربی شده!
حال میگیم ای آدم ها!
حق ما، حق شهدا و جانبازا و خیلی ها پس کجاست؟
با خودم،باز هم می گم، صد رحمت به اون روزهاست
ولی این یک تجربه است، عبرت آینده است
برای بهتر شدن، بهتر دیدن، نه بی نمک نه شور بودن
بیایید یه فکر تازه بکنیم!
تکیه بر حق بکنیم!
قرآن رو جا نزاریم، مهدی (عج) را تنها نزاریم!

گزارش از : مسیح مسلمی