مولوی گرچه ایرانی و فارسزبان بود که این خود افتخاری عظیم است اما در یک دهه گذشته به سرعت در جهان غرب مشهور شد بهطوریکه ترجمه کتاب او در آمریکا به بزرگترین و پر فروشترین کتاب سال تبدیل شد. هشتم مهر روز بزرگداشت این شاعر پارسیگوی است.
** زندگینامه
مولامحمد جلالالدین بلخی متولد ۶۰۴ ﻫ.. ق شهر بلخ اوایل قرن هفتم دوره خوارزمشاهیان، پدرش بهاءالدین ولد معروف به سلطانالعلما از واعظان بزرگ و طراز اول آن روزگار و منطقه که گرایش به مسلک صوفیه و عرفان داشت.
مولوی در نوجوانی به اتفاق پدر و خانواده، آنجا را به اجبار و مصلحت به مقصد قونیه(ترکیه امروزی) ترک کرد و گویا در مسیر سفر ملاقاتی با عطار نیشابوری داشتهاند که خود شرحی است و داستانی.
مولانا در سن ۱۹ سالگی با گوهرخاتون ازدواج کرد. پدرش در حدود سال ۶۲۸ ﻫ . ق زمانیکه مولوی ۲۴ سال داشت درگذشت و به سفارش و اصرار مریدان بسیار پدر، مسند وعظ و درس پدر را به عهده گرفت. برهانالدین محقق نامی است که در این مقطع از زندگی مولوی خودنمایی میکند. او که مرید پدر بود مُراد و راهنمای پسر میشود و او را عشق و معرفت میآموزد و به دمشق برای تحصیل و تهذیب و آشنایی بیشتر با سیر و سلوک رهنموش میسازد. در سال ۶۳۸ ﻫ. ق برهانالدین فوت کرد و در سال ۶۴۳ ﻫ . ق آشنایی با شمس اتفاق افتاد.
** آشنایی با شمس تبریزی
یکی از اساتید دانشگاههای نوشهر، اظهار کرد: وجود پر از دانش و آموزههای عرفانی مولوی این استعداد شگرفت مهیای یک جرقه بود که به آتش عشق شعله گیرد و سوزنده به سمت عبودیت و ابدیت پر بگیرد که در دیدار با شمس این امر مهیا شد.
مهدی فداکار ادامه داد: دیدار با شمس ژولیده موی و شوریده سر، این عارف بیقرار که به علت سفر بسیار به شمس پرنده (همهجا گرد) معروف بود، او را منقلب کرد و مسیر سرنوشتش در درس، وعظ و بحث متحول و متفاوت شد و عشق بیرون از کتاب و مدرسه و مجلس وعظ خود را به او نشان داد.
** غیبت موقت شمس تبریزی
صحبت و گفتوگو و همنشینی شمس تبریزی و مولوی ساعتها و روزها بهطول کشید، بهطوریکه مُریدان طاقت این همنشینی، شیدایی و جدایی بسیار را نداشتند و درصدد توطئه برآمدند.
حسینعلی تقیپور عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه آزاد چالوس دراینباره افزود: مریدان میدیدند که مولوی مرید ژندهپوشی گمنام شده و توجهی به آنها نمیکند به فتنهجویی روی آوردند و به شمس ناسزا گفته و تحقیرش میکردند. او از گفتار و رفتار مریدان رنجید و در هنگامیکه مولوی ۳۹ سال داشت از قونیه به دمشق کوچ کرد.
وی با بیان اینکه مولوی از غایببودن شمس تبریزی بسیار ناآرام شد، تصریح کرد: مریدان که دیدند رفتن شمس نیز مولانا را متوجه آنها نساخت با پشیمانی از او پوزش خواستند و او نیز پسرش سلطانولد و جمعی را به نزدش فرستاد که شمس را به قونیه بازگرداندند.
روزگار چند این مصاحبت ادامه یافت که مولوی در آینه سیمای این درویشِ بیقرار، قرار را باریافته بود و راضی نبود به هیچ قسمت از دست بدهد.
ای مطرب داوود دم آتش بزن در رخت غم/ بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سِرخوانی است این
** غیبت دائم شمس تبریزی
مریدان باز رنجیده اینبار اما با شدت بیشتر او را چنان راندند که دیگر هیچگاه برنگشت و هیچکس از او خبر ندارد.
مهدی فداکار درباره غیبت دائم شمس تبریزی گفت: شمس تبریزی از کردارهای مریدان مولانا بسیار رنجید تا جایی که به سلطانولد شکایت کرد و سرانجام برای باردیگر بیخبر از قونیه رفت و ناپدید شد و شاید هم به آسمان پیوست.
تقیپور گفت: مولوی بعد از هجران دوم شمس دیگر دچار اندوه اول نمیشود، شاید یک هجری در درون داشت اما بروز نداد و به سبک و سیاقی که با شمس داشت برگشت.
** از زهد و گوشهگیری تا رسیدن به شهود قلبی
مولوی ۳۰ سال با شمس زندگی کرد که البته میتوان به نحوی زندگی او را به ۳ مرحله دوران معمولی، زهد و گوشهگیری و عرفان(تلفیق عشق و عقل) تقسیمبندی کرد.
دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه آزاد چالوس با اشاره به اینکه مولانا در ۳۷ سالگی عارف و دانشمند دوران خود بود، گفت: دیدار مولانا با شمس باعث شد که او رو به سوی سرودههای پرشور عرفانی بیاورد و در واقع طبعش در شعر شکوفا شد. هنوز کسی نمیداند شمس به مولانا چه گفت که اینگونه دگرگون شد اما چیزی که مشخص است این است که شمس تبریزی یک عالمِ جهاندیده بود.
وی به این شعر مولوی که میگوید” از تو، به حق، رسیدهام، ای حق حقگذار من!/ شکر ترا، ستادهام، شمس من و خدای من! ” اشاره کرد و یادآور شد: حسینبن منصور حلاج که از عارفان زمان خود بود به اکبر عرفان رسیده بود و کلمات قاصر بود که دیدگاه او را بیان کند و زمانی که میگفت انا الحق، در واقع مخالفت با نظام باطل خلافت عباسی را با زبان عرفانی خویش بیان کرده و از ظهور حق و مژده افول باطل در کوچه و بازار دمزده است و منظور مولانا نیز از این شعر همین بوده است.
تقیپور عرفان را راه دل دانست و افزود: انسان برای وصول آگاهی از پیرامون خود از ۳ محور عقلی(اجماع عقلی)، حسی(حواس ۶گانه) و عرفان کسب اطلاع میکند که مرحله سوم آخرین مرحله است که به شهود قلبی منجر میشود.
وی با انتقاد از اینکه برخی معتقدند عشق با عقل همخوانی ندارد، بیان کرد: امام حسین(ع)، مظهر تلفیق عشق و عقل بود و در واقع هرکه عشق و عقل را پیوند بزند عارف است، در دیدگاه شیعه عرفان علاوه بر تلفیق عشق و عقل، به معنای خدمت به خلق است نه دوریجستن از مردم که برخی بدان معتقدند. مولانا نیز اینگونه بود، با اینکه شیعی نبود و حنفی مسلک بود، عشق و عقل را با هم درآمیخت البته در زمانیکه عارف بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد چالوس اضافه کرد: مولانا در دورهای از زندگی خود زاهد به معنای گوشهنشین بود که با عارف که به معنای خدمت به مردم است متفاوت است، البته در بحث عرفان انسان باید کنج عزلت بگزیند و مقداری زهد را پیشه کند اما بنا به گفته شهید مطهری زهد و تقوا را باید با هم تلفیق کند.
** دیدار مجدد شمس
مولوی هیچگاه از دیدار مجدد شمس تبریزی نا امید نشد و ۲ بار هم به شام سفر کرد اما اثری از او نیافت و این جدایی و جور شورانگیز و آسمانی، او را با غزلیات بسیار آشکار کرد.
فداکار در اینباره متذکر شد: ماحصل جدایی مولانا از شمس تبریزی، دیوان کبیر شمس شد که بینظیرترین و واقعیترین ماجرای عاشقانه این عشق آسمانی و پیامبرگونهای بود که کسی چون شمس واسطه این اتصال و ارتحال است.
** مولوی بعد از شمس
این استاد دانشگاه بیان کرد: بعد از ناپیدایی شمس دل بیقرار و تنهای مولوی در جستجوی همنشین و یاری لایق بود که قرعه بهنام صلاحالدین زرکوب مرید پیر زرگر قونیه افتاد و مولوی او را آینه پروردگار یافت. با مخالفت مریدان او را خلیفه خویش قرار داد، دخترش به همسری پسرش انتخاب کرد و این شادمانی و شیدایی تا مدتی ادامه یافت که مرگ اینبار واسطه جدائی شد.
وی افزود: دل ظریف و شکننده و عاشق مولوی، حسامالدین چلپی، مرید جوان کردنژاد ارومیه را نشانه رفت و مصاحبت با او را برگزید.
مهدی فداکار گفت: حسامالدین او را تشویق به سرودن مثنوی کرد تا به جای حدیقه سنایی این مجموعه در کلاس وعظ و عرفان مریدان تدریس شود. این دوستی و همراهی طالب و مطلوب تا پایان عمر او ادامه داشت.
** مرگ مولوی
وی یادآور شد: مولوی محبوب مردم بود و به معنای واقعی خداشناس، خدادوست، بیتکلف، سادهزیست و آرامِ دلِ تمامی خداباوران حتی گمکردهراهان بود. او در سال ۶۷۲ ﻫ . ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه جان به جان آفرین تسلیم کرد و شیخ صدرالدین قونوی بر او نماز گذارد.
** جلوهگری دیدگاههای شمس از طریق مولوی
حسینعلی تقیپور با تاکید بر اینکه دیدگاههای شمس از طریق مولانا جلوه کرد، گفت: البته مولانا یک بنمایهای داشت اما زمانی که با شمس مراوده میکند دیدگاههای شمس در او جلوه میکند.
** آثار مولوی
وی با اشاره به اینکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، خاطرنشان کرد: پارسیزبانان بهره خود را از آثار مولوی بیشتر میدانند چراکه حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار بیت او فارسی است و خطبهها، نامهها و تقریرات او نیز به زبان فارسی است.
دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه آزاد چالوس اضافه کرد: تنها حدود یکهزار بیت عربی و کمتر از ۵۰ بیت به زبانهای یونانی، ترکی است که اغلب به طور ملمع در شعر فارسی دارد و حتی پسر مولانا نیز بنا به اعتراف خود در زبانهای ترکی، یونانی خوب روان نبوده است.
وی با بیان اینکه آثار مولوی علاوه بر مناطق فارسیزبان، در هند، پاکستان، ترکیه و آسیای میانه نیز تاثیر فراوانی داشته است، یادآور شد: آثار او بر روی ادبیات و فرهنگ ترکی تاثیرات فراوانی داشته و دلیل آن نیز این امر است که اکثر جانشینانش در طریقه تصوف مربوط به او از ناحیه قونیه بودند.
** دیدگاههای مولوی
تقیپور با اشاره به اینکه دیدگاههای مولانا برگرفته از دیدگاه شمس و تغییر و استحاله در درون خود او بود، تصریح کرد: دیدگاههای معرفتی مولانا، ضد اعتدال اخلاقی بود. در معرفتشناسی معتقد بود حدوسط وجود ندارد، اعتدال در اخلاق را قبول نداشت و گاهی هم از عرفان بیرون میزد.
کی بود او را میانه منصرف؟! بینهایت، چون ندارد دو طرف
لیک اوسط نیز هم با نسبت است گفت راه اوسط از چه حکمت است
** شناخت شهودی مولوی
مولوی به معرفت و شناخت شهودی معتقد بود و در واقع شناخت شهودی را معتبرترین شناخت میداند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه با بیان اینکه شناخت شهودی قابل تعمیم به دیگران نیست، اظهار کرد: الهامات یک شخص متعلق به خود آن فرد است و قابل تعمیم به دیگران نیست، باید آن را با عقل بررسی، تجزیه و آنالیز کنیم، بعد به متن حسی و سپس به رویت دیگران برسد.
وی اضافه کرد: تصور کنید اگر همه انسانهای جهان شناخت شهودی کنند و زهد و تقوا پیشه کنند، تمام فعالیتهای جهان متوقف میشود و آنهم درصورتی که راه صحیح را انتخاب کنند.
تقیپور تاکید کرد: مولوی شناخت عقلی و حسی را بعد از شناخت شهودی میداند و معتقد است این شناخت عقلی و حسی برای کسانی است که دسترسی به شناختهای بالاتر را ندارند.
وی تاکید کرد: عارف کسی است که کار مردم را برای رضای خدا انجام میدهد که به معنای برگشت به سوی مردم برای خدمت به مردم و رضای خدا است اما همه که این کار را انجام نمیدهند.
** مثنوی معنوی
مهدی فداکار درباره مثنوی معنوی مولانا، گفت: مثنوی معنوی به تشویق حسامالدین اتفاق افتاد که البته ۱۸ بیت آغازیش را مولانا از قبل در چنته داشت. همان ابیاتی که ” بشنو از نی چون حکایت میکند…” و بعد از این به مدت ۱۰ سال در حال وجد و سماع سروده شد و حسامالدین مُرید و مراد آن را نوشت که شامل ۶ دفتر، ۲۶ هزار بیت ماجرایی از مراحل هفتگانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استمنا، توحید، حیرت و فقر و غنا که درقالب تمثیلهای شگفتانگیز و بِکر، آذینیافته با آیات قرآن کریم و احادیث مسلم اسلامی و معارف پدیدآمده عرفانی پاک بود.
** دیوان شمس، ترجمان واقعی دوران شیدایی مولوی
این فعال حوزه ادبی شهرستان نوشهر با بیان اینکه بخش اعظمی از دیوان شمس نتیجه همدمی و فراق شمس تبریزی است، اظهار کرد: دیوان شمس در وجد سماع و شور سروده شده است و ترجمان واقعی دوران شیدایی این عارف و عاشق است.
وی بیان کرد: برخی از اشعار دیوان شمس در زمان صلاح زرکوب و بیقرارهای آن ایام سروده شد که این دیوان شامل ۴۰ هزار بیت است و تخلص شمس در مقطع غزلها مهر تایید عاشقی و شیدایی است.
** سخن پایانی
مهدی فداکار در پایان گفت: تعالیم انسانی و اسلامی، این مرد بینظیر زبان عشق و بیقراریها زبان فطرت، زبان دلسوختگان در مصاف با بدیها است که رستگاری پایان آن است. مثنوی معنوی اگرچه با مرگ مولوی ناتمام ماند، اما همینقدر پیام آسمانی بود که تمام جهانیان ورای جغرافیا آن را مانند کتاب مقدس چراغ راه میدانند، مولوی گرچه ایرانی و فارسزبان بود که این خود افتخاری عظیم است اما او مانند پیامبران راستین متعلق به همه انسانها است که میخواهند پاک و عاشق باشند و با مذهب عشق، نیاز و خواستن و دلسپردن به سوی خدای مهربان پربگشایند.