در این میان معاونت فرهنگی در شهرداریها به دلیل دامنه گسترده مخاطبان و همچنین حجم بیشتر فعالیتها نمود بیشتری دارد، به ویژه اگر این معاونت فرهنگی در دل نهادی همچون شهرداری مشهد قرار گرفته باشد که یکی از کلانشهرهای مذهبی ایران و جهان اسلام به شمار میرود.
سیاستگذاری و اجرای برنامههای متناسب فرهنگی در مشهد به دلیل طیف وسیع همجواران و همچنین حضور گسترده زائران امری است بس خطیر؛ از سوی دیگر دغدغه عمده در مشهدالرضا(ع) باید این باشد که تمامی برنامههای فرهنگی به نحوی هویت و گفتمان مذهبی و قدسی این شهر را بازتولید کند.
معاونت فرهنگی شهرداری مشهد بیش از یک سال است که سکانداری جدید را در راس خود میبیند، فردی که معتقد است کار کردن در مشهد ویژگیهای خاص خودش را دارد زیرا مردمش و روحیاتش و فرهنگش و همه و همه ویژگیهای خاص خود را دارد.
عصر نخستین روزهای زمستان فرصت مناسبی بود تا حدود دو ساعت را مهمان وحید جلیلی در دفتر کارش در طبقه چهارم ساختمان مرکزی شهرداری مشهد باشیم. دفتر کوچکی که قرار است اتاق فرمان فرهنگ یک شهر باشد.
با جلیلی از هر دری سخن گفتیم، از مشهد تا جشنواره عمار، از نخستین روزهای حضورش در این شهر تا دیکتاتوری روشنفکری در سینمای ایران، از نگاه خاصش به رسانه و فرهنگسراهای مشهد تا نقد جشنواره فیلم فجر. از ….
بخش نخست مصاحبه تفصیلی خبرگزاری تسنیم خراسان رضوی با معاون فرهنگی شهردار مشهد مقدس به شرح زیر است:
تسنیم:جناب جلیلی، از روزی شروع کنیم که قرار شد شما به عنوان معاون فرهنگی شهردار مشهد مشغول به فعالیت شوید. چه شد که این پیشنهاد را قبول کردید؟ صحبتهای زیادی در آن زمان مطرح بود مبنی بر اینکه حضور وحید جلیلی در مشهد با توجه به اینکه یک شخصیت ملی است ممکن است یک ریسک باشد. چقدر خود را مهیای مقابله با حواشی احتمالی این سمت کرده بودید؟
جلیلی: بازگشتم به مشهد انتخابی شخصی بود و اگر این پیشنهاد هم نبود بازهم به مشهد میآمدم. این پیشنهاد مطرح شد و بالاخره هر کاری و مسئولیتی یکسری مزایا و محدودیتهایی دارد و ظرفیتهایی ایجاد میکند و چالشهای خاص خود را نیز البته دارد و غیرمتعارف نیست. جنس کار پیشنهاد شده نیز فرهنگی بود و به دغدغههای بنده هم نزدیک بود.
تسنیم: هجمههای صورت گرفته پس از قبول این مسئولیت برای شما قابل پیش بینی بود؟
جلیلی: بهرحال این قبیل مسائل، چه استقبالی که شد و چه نگرانیهایی که وجود داشت خیلی غیرمتعارف نیست. البته نگرانیها به ویژه از سوی باندهای سیاسی شکل گرفت، ویژگی مشهد در این یک سالی که بعد از بیست و چند سال بازگشتم «محافظه کاری» است یعنی از هر تغییری میترسد حال چه در فضای رسانهای و چه در فضای مدیریتی.
یکی از صفات فضای مشهد را اگر بخواهم در یک کلمه بگویم همین «محافظه کاری» است که اکنون مجال تفصیل بیشتر ندارد اما در مجموع استقبال چندانی از تحول نمیشود و این هم علل خاص خود را دارد که میتوان ریشه یابی کرد و البته باید در همین فضاها کار کرد و تلاش شود تا جایی که توان و انگیزه وجود دارد یک یا چند گام پیشتر رفت.
تسنیم: اما خیلی از رسانهها این ویژگی یعنی محافظه کاری را در مورد خود شما به کار میبرند و میگویند جلیلی تمایلی به دیالوگ با رسانه ندارد و خیلی سخت با رسانه ارتباط برقرار میکند.
جلیلی: بالاخره من کارنامهای دارم، بنده با چلچراغ و اعتماد گرفته تا جهان نیوز و رجا مصاحبه کردهام. از آقای کواکبیان گرفته تا علی مطهری نیز مناظره کردهام، بنابراین سابقه کاملاً روشن است و از دیالوگ استقبال کردهام.
همواره دنبال ایجاد فضا برای گفتوگو بوده و هستم و بنابراین اگر کسی چنین ادعایی کند، ادعای مستندی نیست و خلاف آن در کارنامه من وجود دارد.
در این مدت نیز که در شهرداری مشهد بودهام، راه کاروان باز بوده و آدمهای مختلفی آمده و رفتهاند و البته برخی شاید منافع سیاسیشان با گفتوگو به خطر بیفتد.
تسنیم: منظورتان به خطر افتادن رسانهها است یا افراد؟
جلیلی: بهرحال رسانهها نیز که همه مستقل نیستند، مگر چند درصد رسانهها مستقل هستند؟ برخی از گفتوگو هراس دارند زیرا میخواهند یک تصویر یکسویه را ارائه و پمپاژ کنند و در همان تصویر نیز باقی بمانند و میدانند اگر نزدیک شوند آن تصویر فرو میریزد، برای مثال شروع به سر و صدا میکنند که چرا معاونت فرهنگی شهرداری مشهد با هنرمندان جلسه میگذارد؟
وحشت آنها را فراگرفته و این نشان میدهد اگر گفتوگو دربگیرد احتمالاً یکسری قضاوتهای پیشینی کمرنگ میشود و دنبال این هستند که گفتوگو درنگیرد و این قدر به خود اعتماد ندارند که از ایجاد گفتوگو وحشت نکنند.
تسنیم: فکر میکنم این دومین مصاحبه مفصل شما با یک رسانه بعد از قبول مسئولیت در مشهد است. این خود مصداق محافظه کاری رسانهای نیست؟ شما ادعا میکنید باب گفتوگو از سوی شما باز بوده و رسانه سراغ شما نیامده است؟
جلیلی: ببینید، حداقل مسئله این بوده که در این مدت معاونت فرهنگی شهرداری مشهد دو نشست خبری مفصل داشته که همه رسانهها نیز حاضر بودند و دیدگاه خود را مطرح کردند و علاوه بر آن جلسات متعددی نیز بوده که رسانهها حضور داشتهاند و میتوانستند مسائل خود را مطرح کنند.
البته برخی مسائل نیز در این میان وجود داشته است، برای مثال آن نشست خبری مسجد امام حسن(ع) که سال قبل برگزار شد و با حواشی همراه شد.
من اصالتاً خودم خبرنگار هستم و احتمالاً از بسیاری از دوستانی که مشغول کار هستند سابقه رسانهای بیشتری دارم و ۲۵ سال پیش کار رسانهای را با همین مطبوعات مشهد شروع کردم و کارنامهام نیز مشخص است.
وقتی میگویم محافظه کاری رسانهای یعنی این که نشست خبری در مسجد امام حسن(ع) که سرشار از ارزش خبری است برگزار میشود، من به عنوان خبرنگار کارم ایجاد و تولید خبر است، در آن نشست اولاً فضا را عوض کردیم و بجای اینکه در یک فضای تشریفاتی بوروکراتیک برگزار کنیم نشست را در مسجد امام حسن(ع) برگزار کردیم که حداقل، ارزش خبری استثنا و ارزش خبری شهرت دارد زیرا مسجدی بوده که مقام معظم رهبری در آن اقامه نماز می کرده است.
در آن نشست خبری از چند اتفاق مهم در تاریخ انقلاب مشهد رونمایی کردیم، یکی اینکه یک فیلم اوریجینال دیده نشده از صحنههای انقلاب اسلامی در مشهد رونمایی شد و دیگر اینکه از ۱۴۰۰ عکس دیده نشده انقلاب مشهد نیز رونمایی شد که ارزش خبری مجاورت و بزرگی را دارد و در کنار آن یک پدر شهید و یک فرزند شهید از شهدای انقلاب را آوردیم تا توقعات و مطالبات خود را مطرح کنند.
آن نشست سرشار از ارزش های خبری بود، ارزش خبری استثنا، شهرت، بزرگی، مجاورت و… ولی چه چیزی منعکس شد؟ نشست به سمت یک حاشیه پیش پا افتاده رفت و همان حاشیه شد متن و اصل!
بنده معمولا وقت نمیکنم یادداشت روزانه بنویسم و برخی اوقات یک سطر مینویسم و آن خاطره را ثبت میکنم و آن روز نوشتم:« مدیری با جلیقه خبرنگاری در برابر خبرنگارانی با کت و شلوار مدیریتی».
تسنیم: خود را در حواشی ایجاد شده در این نشست مقصر نمیدانید؟
جلیلی: ببینید ما آن قدر درگیر بداعت این اتفاق بودیم که اصلاً به فکرمان هم چنین مسئلهای نرسیده بود، سوء تفاهمهایی از قبل ایجاد شده بود. با بعضی از بچهها و خبرنگارانی که در این قضیه بودند بعدها رفیق شدیم ولی اگر میخواستیم وارد پاسخگویی به حاشیهها بشویم از خیلی از فعالیتها جا میماندیم زیرا حاشیهها تمامی ندارد و قرار شد اصلاً وارد حاشیه سازیها نشویم و گفتیم کارها که پیش برود خیلی از فضاها عوض میشود و همین اتفاق هم افتاد.
تسنیم: اجازه دهید سراغ سایر مباحث برویم. بحث داغ این روزهای مشهد بحث المانهای نوروزی است که سنتی چندین ساله در مشهد است. شما از زمانی که وارد کار شدید روی کلیدواژههایی مثل گوهرشاد و هنر طبیعی تاکید دارید. در مسئله المانهای نوروزی این کلیدواژه خاص چیست و قرار است چه تغییری را مردم در گفتمان المانهای شهری مشهد احساس کنند؟
جلیلی: ابتدا باید ببینیم در چه شرایطی ما «استقبال از بهار»را تحویل گرفتیم؟ فاصلهای میان پروژه استقبال از بهاری که به بلوغ رسیده و بعد تیمی دیگر کار را ادامه داده و سپس به ما رسیده بود، ایجاد شد و حرف و حدیث هم زیاد بود که تیمی که جایگزین تیم قبلی شده استقبال از بهار ۹۳ را پیش از ما به نحو دیگری اجرا کرد و نگاه خاص خود را داشت.
در بدو ورود ما، سوالی که مطرح میکردند و قضاوتی که بود این بود که اینها (تیم جلیلی در معاونت فرهنگی شهرداری مشهد) با فانتزی مخالف هستند و میخواهند صرفا نمادهای خاصی را ایجاد کنند که بهترین پاسخ همانی بود که سال قبل اتفاق افتاد و علیرغم همه سم پاشیها و خلاف گوییها دیدید که از المان «شهر موشها و گرگ ناقلا و خرگوش بلا تا الاکلنگ هنداونهای و کیک ازدواج» در مشهد اجرا شد!
بحثی که من از سال قبل درباره هنر مشهد دارم طرح میکنم و جای پیگیری بیشتری دارد بحثی منطقی است، با کلید واژه «هنر طبیعی»؛ یک سوال مطرح کردم و جا دارد این مسئله را دوستان رسانه پیگیری کنند.
من گفتم ۸۰ سال از واقعه گوهرشاد گذشته است و یک کارت پستال درباره این واقعه نداریم، چرا؟ آیا این ارزش طرح ندارد؟ چرا این سوال را نمیپرسیم؟ رسانه کارش چیست؟ نباید بپرسیم این ظلم عظیمی که به فرهنگ و مردم و جامعه ما روا شد چرا پاسخی در فضای هنری نیافت؟
رضاخان این جنایت را کجا انجام داد؟ در دل یک اثر شکوهمند هنری یعنی در مسجد گوهرشاد. جدای از کشتار مردم، کلی از این مقرنس کاریها و معماریها و جلوههای زیبای هنر ایرانی نیز گلوله خورد، لااقل نباید هنر مشهد در دفاع از هنر مشهد حرکتی کند و عکس العملی نشان دهد؟
چرا پس از ۸۰ سال از این واقعه یک نمایشنامه فاخر، فیلم سینمایی، سریال، نقاشی فاخر و حتی یک کارت پستال نداریم؟ این سوال ارزش پرسیدن ندارد؟ این سوال، نباید سوال رسانهها باشد؟ از این جنس سوالات اگر طرح شود و ریشه یابی شود به نظرم به جاهای خوبی میرسیم و میتوانیم مدل متفاوت، جذاب و فرهنگی تری برای هنر مشهد داشته باشیم.
برای مثال در بحث المانها چرا مطالبه وجود ندارد و قبل از سال ۸۶ این مطالبه نبود؟ زیرا یک مدیر هوشمند خلاقی نبود که این استعداد را در مشهد کشف یا گرته برداری کند و تلاش کند این مسئله به چشم مردم بیاید و در یک روند چند ساله این مسئله به بلوغ برسد.
مدیریت و نگاه محافظه کار یعنی اینکه بگوئیم دیگر فراتر از این نرویم و هیچکس نباید به فضای جدیدی فکر کند؛ محافظه کاری یعنی همین اکتفا به وضع موجود.
سوال دیگر در فضای المان سازی در مشهد این است که مگر مشهد فقط مجسمه ساز دارد؟ دیگر هیچ هنری در مشهد سابقه و ظرفیت و استعدادی ندارد؟ خوشنویسهای مشهد کجا هستند؟ معرق کاری اصلاً داریم؟ صنایع دستی و سنگ تراشی و سفالگری مشهد کجاست؟ اجازه داریم این سوالات را مطرح کنیم؟
سالانه ۳ تا ۵ میلیارد برای ساخت المان هزینه میکنیم. بقیه رشتههای هنری اجازه دارند بگویند سهم ما در فضاسازی شهری چیست و چرا فضا برای دیده شدن ما باز نمیشود؟
آیا این به این معنا است که آن حرکت موفق قبلی را انکار کنیم؟ نه، آن نیز باید حفظ شود اما افراط نشود، اتفاقاً یکی از کارهای رسانهها ایجاد «عدالت رسانهای» است یعنی باید دنبال خلاءها و استعدادهای ناشکفته باشند.
امیدواریم امسال بتوانیم در یک حدی این فضا را برای برخی هنرهای دیگر در مشهد باز کنیم. جلسات متعددی که با رشتههای هنری مشهد گذاشتهایم از این نظر بوده که بگوئیم مدیریت هنری مشهد در مقابل شما هم مسئولیت دارد و ظرفیتهای آنها را میخواهیم ببینیم.
من از شما رسانهها خواهش میکنم سراغ رشتههای مختلف هنری مشهد بروید. اساتید درجه یک در مشهد داریم که کمتر مطرح شده و دیده شدهاند.کمتر مطالبات اینها مطرح شده است، مشهد به عنوان یک شهر زائر پذیر با ۲۰ میلیون زائر در فضای اقتصاد هنر چه کرده است و چه کارهایی میتوانسته بکند؟ اینها چیزهایی است که نخبگان و رسانهها باید درباره آن فکر و طرح مسئله کنند.
میتوانیم به یک مشهد پیشرفته و جذاب و پیشرو برسیم که کاملاً معیارهای هویتی خود را حفظ کرده و برای کشور و جهان حرف برای گفتن داشته باشد مشروط بر اینکه از داشتههای معنوی و نرم افزاری و هنری خود به بهترین نحو استفاده کند، بخشی در محدوده اختیارات ما است و بخشی در حوزه میراث و ارشاد و حوزه هنری و…
از لحاظ فضای عمومی باید امکان طرح مسائل و سوالات جدید باشد و باید از فضای محافظه کاری فعلی و اکتفا به وضع موجود عبور کنیم.
ما تلاش میکنیم در محدوده امکانات خود فرصت را برای سایر بخشهای هنری مشهد نیز فراهم کنیم.
تسنیم: آیا فراخ کردن دایره هنرمندان و دیدن هنرمندان بیشتر در برنامه استقبال از بهار سبب کاهش انتقادات درباره داوری آثار نیز میشود؟
جلیلی: ببینید مطمئناً هیچ قضاوتی بدون انتقاد نمیماند به ویژه در حوزه هنر، ولی باید سعی کرد به حداقل ممکن برسد. درباره سهیم کردن همه هنرها فقط بحث المان سازی مطرح نیست.
مثلاً وقتی میگوییم انیمیشن مشهد نیز باید دیده شود به این معنا نیست که باید یک المان انیمیشن بسازیم، نه، باید ساز و کاری پیدا کرد که انیمیشن در مشهد ظهور کند و از مرحله حضور فراتر رود تا مردم و مسئولان و رسانهها ببینند که چقدر ظرفیت داریم که دیده نشده است و حتی از نظر اجتماعی و اقتصادی نیز میتوانند کمک کنند، مثلا با اثبات ظرفیتهای انیمیشن مشهد شاید بتوان مثلاً مشهد را به عنوان قطب انیمیشن جهان اسلام مطرح کرد.
بقیه هنرها نیز همین طور، مثلا جایگاه ادبیات و شعر در استقبال از بهار کجاست؟ مشهد شهر شعر و ادبیات است اما جای داستان کجاست؟
یکی از دغدغههای من این است که داستان بومی کم داریم، باید داستان و نمایشنامه بومی داشته باشیم که اَعلام و هویت مشهد در آن باشد البته این به معنای آن نیست که نگاه محدود و جزئی داشته باشیم.
شما میتوانید بزرگترین حرفهای ملی و بین المللی را در همین جزئیات بگویید و این در صورتی محقق میشود که برای مشهد و تاریخ و هویت و قهرمانان مشهد موضوعیت قائل باشید.
تعبیری اخیراً به کار بردم و گفتم «مشکل اصلی مشهد حاشیه شهر نیست بلکه شهرِ حاشیه است» یعنی عدهای میگویند باید باغ و بوستان خود را بفروشیم و هویت و سنت خود را بفروشیم و هر آنچه را امام رضا(ع) برای این شهر آورده بفروشیم تا در حاشیه جهان مدرن، یک زندگی دست دوم شبه مدرن را تجربه کنیم و رویای مشهدیها را آنتالیا شدن و دوبی شدن و شارجه شدن کنیم و این خطری است که نخبگان و رسانهها باید آن را ببینند و هشدار و تذکر دهند و پیگیری کنند که مشهد به کدام سمت میرود؟
مثلاً ۱۰ سال دیگر مشهد را به چه نام و عنوانی میشناسند؟ به امام رضا(ع) میشناسند یا به عنوان یک شهر تجاری برای فروش اجناس بنجل وارداتی میشناسند؟ یا به عنوان مثال مرکز تفریحات آبی؟
کسی مخالف سرگرمی و تفریح نیست اما این سرگرمی و تفریح میتواند متناسب با مزیت نسبی مشهد باشد، شما میتوانید جذاب ترین و پرمخاطب ترین موزههای تاریخی (اگر نگوئیم دنیا) لااقل منطقه را در مشهد داشته باشید، میتوان جذابیتهای گردشگری مشهد را متناسب با هویت و تاریخ و جایگاه تمدنی مشهد تعریف کرد نه اینکه آرزوی ما این باشد که آیا میشود مشهد، شارجه یا آنتالیای دوم باشد؟
اگر نگاه متوازن و با دغدغه عدالت وجود داشته باشد مشهد به یک توسعه متوازن میرسد اما اگر این نگاه را کنار بگذاریم و صرفاً با یک نگاه زرد، دنبال افراط در برخی بازیهای مدرن باشیم، به مرور مزیت نسبی مشهد از میان میرود و جایگاه تمدنی خود را از دست میدهد و اگر این دغدغه باشد راهکارهای زیادی برای رسیدن به یک شهر معنوی پیشرفته به جای یک شهر شبه مدرن ریاکار مذهبی نما وجود دارد.
تسنیم: مشهد خواه ناخواه به این سمت رفته است. هتلهای چند ستاره و ساخت وسازهای مرتفع مصداقی از این مسئله است. راهکارهای عملیاتی شما برای مقابله با این مسائل چیست؟
جلیلی: ببینید در بحثهای توسعهای یک بحث نرم افزاری و یک بحث سخت افزاری داریم. از نظر نرم افزاری، مشهد دو مخاطره را در پیش دارد، یکی تحجر و دیگری تجدد و غرب زدگی است.
هر دو جریان نیز در مشهد قوی هستند، ابتدا باید معلوم شود که نرم افزار و ادبیات و رویکرد ما چیست؟
برخی دوست دارند مشهد پایتخت اسلام آمریکایی و مرکز تفرقه گرایی و تشیع انگلیسی شود نه اینکه فقط آرزویشان باشد بلکه برای این مسئله تشکیلات و برنامه ریزی دارند. این را باید دید.
این را باید رسانهها و نخبگان و مدیران ببینند و هشدار دهند که اگر شما برنامه نداشته باشید که مشهد پایتخت اسلام ناب شود، یک عده برنامه دارند که مشهد را به پایتخت اسلام آمریکایی کنند، حال چه پایتخت اسلام آمریکایی با تعریف متحجر و چه با تعریف لیبرال متجدد.
مشهد شهر آقای خامنهای و شهر مسجد امام حسن(ع) و مسجد کرامت است و یکی از مهمترین منارههای تفکر انقلاب اسلامی در کشور و جهان است.
اتفاقاً همین چالشی که در مشهد با تجدد و تحجر بوده جریان ناب انقلابی را در مشهد به چنین فخامت و طرازی رسانده است. امثال آقا شاید یکی از علل پیشروی فکریشان این بوده که این چالش را از نزدیک دیده و درک کردهاند، یعنی در خط درگیری بودهاند بنابراین نرم افزار و تفکر و ادبیاتی که ارائه میکنند، تفکری است که با تجدد و تحجر مرزبندی دارد.
این خط نباید یعنی خط فکری اسلام ناب نباید در مشهد گم شود و این وظیفه رسانه هوشمند و زمان شناس و حوزه علمیه و اساتید انقلابی دانشگاه است که اجازه ندهند خط فکری اسلام ناب در مشهد کمرنگ یا فراموش شود.
اگر برای مثال روی مفهوم شهادت و ایثار تاکید میکنیم یک جنبه آن این است که شهادت، یک خط قرمزی است که اسلام انقلاب اسلامی را هم از اسلام لیبرال و هم متحجر جدا میکند، دیدید برخی گروهها در نخستین بروز سیاسی خود علیه مزار شهدا در کوهسنگی علم برداشتند یعنی نسبت به این مفاهیم موضع دارند و از سوی دیگر متحجرین نیز همین طور.
برای مثال قبل از اینکه برخی حضرات دیگر حرفها و حملات را علیه معاونت فرهنگی شهرداری مشهد شروع کنند، جریان تحجر این مسئله را شروع کرد.
همان روزهای نخستی که در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی عکس شهدا را در سطح شهر اکران کردیم جریان تحجر به شدت عصبانی شد و واکنش تند نشان داد، آنها راضی نیستند آن امام حسینی(ع) را مطرح کنی که مبنای انقلاب اسلامی است و میگویند باید یک دین سکولار را ترویح کنی و در این زمینه با متجددین همسنگر هستند.
زنده کردن یاد و نام شهدا، تلاش برای برافراشته نگه داشتن اسلام ناب در مشهد در برابر هر دو جریان معاند است حالا هر چه هنرمندانه تر و خلاقانه تر بهتر.
شهری که ۸ هزار شهید دارد نباید این قدر معالم و نشانههای شهدا در این شهر کم باشد، در برخی شهرهای آمریکا معالم کشتههای جنگشان بیشتر از مشهد است و با یک سرچ ساده اینترنتی این را میتوان دید.
در حوزه زیرساخت و سخت افزار چطور؟ بگوئیم این نوع توسعه را قبول نداریم و فقط نفی کنیم یا باید در کنار نقد، ایده و برنامه هم داشته باشیم؟ مطمئناً شهری مثل مشهد از منطقه ثامن تا وکیل آباد قابلیتهای زیادی برای گردشگری فرهنگی دارد، زائری که به مشهد میآید هدفش زیارت است و به عشق امام رضا(ع) آمده است.
مزیت نسبی مشهد برای زائر، همین فضای معنوی است که باید بسط پیدا کند. مشهد، اسمش مشهد است یعنی گرد محل شهادت امام شکل گرفته است. در زیارت امین الله می خوانیم «مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ» یعنی خدایا ما را دوستدار اولیاء خودت و محبوب اهل زمین و اهل آسمان بگردان. مشهد باید محبوب زمین و آسمان و الگو و آرمانشهر باشد نه مقلّد دوبی و آنتالیا.
مشهد نباید دنبال تقلید الگوی توسعه باشد و باید برای خودش الگوی مستقل برای پیشرفت داشته باشد.
یک نمونه کوچک که اتفاقاً جواب هم داده است فرهنگسرای زیارت و پارک موضوعی آن است که یک کار هنری جالب است و در نوع و اندازه خود مفاهیم معرفتی و دینی را به یک شکل هنرمندانه ارائه میدهد.
دهها هزار نفر در سال به آنجا میروند و صف میکشند و کاروانهای مختلف پارک موضوعی را رزرو میکنند، خب این پارک موضوعی باید تبدیل به صد پارک شود.
حوزه علم را نگاه کنید، خراسان بزرگ با این سابقه تمدنی و با این همه شخصیتهای بزرگ! با جذاب ترین و خلاقانهترین اشکال میشود این میراث فرهنگی را به نحوی ارائه کرد که مخاطب و بلکه مشتری داشته باشد و اینجا باید نخبگان مشهدی و مدیران و سرمایه گذاران و رسانهها پای کار بیایند تا شهری معنوی و جذاب ساخته شود که مملو از جذابیت گردشگریِ تمدنی و معرفتی و در عین حال زیبا و سرگرم کننده و پر مشتری باشد که اقتصاد شهر را تامین کند. بنابراین هم به نرم افزار و هم به زیرساخت نیاز داریم.
در مشهد الحمدلله چیزی کم نداریم و تنها مشکل ما این است که توازن نداریم که رسانهها در این زمینه میتوانند بسیار کمک کنند. این بحثی بود که در سال ۸۸ برای نخستین بار تحت عنوان «عدالت رسانهای» در مناظره با آقای مطهری در جریان فتنه ۸۸ مطرح کردم.
مثلا ظرفیتهای فکری زیادی در مشهد داریم که دیده نمیشوند، برخی متفکران مشهد را روزنامهها و سایتها سال به سال سراغش نمیروند درحالی که افراد از شهرستان ها میآیند که او را ببینند.
ضرایب درست تقسیم نمیشود، گاهی روزها و هفتهها درباره یک مسئله پیش پا افتاده بحث میشود و آخرش هم چیزی از آن بیرون نمیآید و در همان حال فلان آدمی که حرف برای گفتن دارد،در مشهد دیده نمیشود. در همین دانشگاه فردوسی کلی آدم و استاد داریم که دیده نمیشوند و حرف زیاد دارند. فضایی باید ایجاد کرد که مشهد بتواند از ظرفیتهای خود با ضریب درست استفاده کند.
تسنیم: از تجدد و تحجر به عنوان دو بعد اصلی صحبت کردید. مصادیق این تجدد به ویژه در حوزه فرهنگی در مشهد چیست؟ به نظر میرسد برای مقابله با این مسائل ابتدا باید مصادیق این تجدد شناخته شود.
جلیلی: گوهرشاد مثال بسیار خوبی است، یک جریان را زمانی شما با کارهایی که میکنند می شناسید و گاهی با حساسیتهایی که ندارند و مسئولیتی که زیر بارش نمیروند و کارهایی که نمیکنند!
چرا بخش مهمی از هنر مشهد درباره گوهرشاد ساکت است؟ چرا دفاعی از صدها آدم مظلومی که زنده و مرده در چند صد متری حرم رضوی دفن شدند نشده؟ چرا این حساسیت برانگیخته نشده است؟
البته در برخی مسائل با کل کشور مشترک هستیم، یعنی برخی شاخههای هنر در کشور به شدت نخبگانی و محفلی هستند و رویکردی به فضای عمومی و سنت و تاریخ و فرهنگ دینی و انقلابی کشور ندارند.
این را در نقدهای سینمایی هم گفتهام، یعنی یک نوع غرب زدگی دیده میشود یعنی همانی که آل احمد ۵۰ سال پیش تشریح کرده است و گفته غرب زدگی با این کشور چه میکند؛ مرحوم آل احمد گفته غرب زدگی مثل سن زدگی است؛ غرب زدگی یک جریان ضد ملی در کشور ما است.
همین معماری وحشی که در مشهد به بار آمده است را ببینید؛ رسانههایی که میتوانند راجع به صندلی نبودن در یک نشست خبری تا مدتها جریان ایجاد و فضاسازی کنند، مطمئناً صد برابر میتوانند دربرابر انکار بدیهیات در شهرسازی مشهد فضاسازی و جریان سازی کنند. چرا نمیکنند و نکردند؟ اگر نخبگان و رسانهها در مشهد هدفمندانه تر و درستتر عمل میکردند چنین اتفاقاتی میافتاد؟
مثلاً میدان شهدای مشهد را ببینید، معلوم نیست میدان است، میلان است، چهارراه است، اداره است، کاروانسرا است؟ کارکرد فرهنگی دارد؟ کارکرد اجتماعی دارد؟ کارکرد تجاری دارد؟ هیچ کدام از اینها معلوم نیست و ۲۰ سال هم روی آن کار میشود و برابر چشم همه مانیز ساخته شده است. تجدد اینجا خود را نشان میدهد، یعنی با سکوت در برابر درهم کوبیدن سنت در شهر.سکوت میکند و گاهی بدش هم نمیآید.
زیباییهای اطراف حرم یکی پس از دیگری نابود شد و رفت و واکنش درخور و به اندازه و بهنگامی برانگیخته نشد. فریادهایی که برنخاست و حساسیتی که ایجاد نشد.
تسنیم: این طور که شما عنوان میکنید مصادیق این گفتمان تجدد در حوزه فرهنگی عمدتاً سلبی است. آیا اینن گفتمان مصداق ایجابی هم دارد؟
جلیلی: بله، برای مثال گرته برداری از فضای مین استریم غربی بُعد ایجابی گفتمان متجددها در مشهد است. روزگاری در همین مشهد، بیشتر مساجد ما تئاتر و گروه سرود داشت و هنر مردمی شده بود، هنر مردمی هم با هنر غرب زدهِ روشنفکریِ محفلی مرزبندی دارد و هم با هنر مبتذل عوامانه.
شما در برخی مقاطع در دهههای اخیر یک بدنه جدی هنر مردمی را شاهد بودید. چرا اکنون نیست؟ اما هم هنر مبتذل و هم روشنفکری هست. اینها نشانه این است که جریان میانه در مشهد تضعیف شده است.
تسنیم: بحث سخت افزار را مطرح کردید.یکی از زیرساختها و سخت افزارهای معاونت فرهنگی برای مثال فرهنگسراهای شهر مشهد است. اما انتقادی که وجود دارد این است که برخی از فرهنگسراها کارکرد اصلی خود را از دست دادهاند و سر جای خود نیستند. برای مثال کارویژه فرهنگسرای رسانه چیست؟ حتی برای خیلی از فعالان رسانهای نیز این کارویژه مشخص نیست.
جلیلی:واقعیت این است که من با این نوع ساختار به صورت کلی در معاونت فرهنگی اجتماعی مشکل دارم و چیزی است که تحویل گرفتهام و تغییر آن هم با توجه به فضای محافظه کاری موجود سخت است و اگر به من بود این گونه چینش نمیکردم.
مثلاً چرا فرهنگسرای شعر و یا کتاب نداریم؟ برای برخی موضوعات فرهنگسرا نداریم و برای برخی دو فرهنگسرا داریم.
از فرهنگسراهای مشهد خواستهام کارشان پیوست اجتماعی داشته باشد. مشکل این است که کار فرهنگی ما پیوست اجتماعی ندارد یعنی به مخاطب توجه ندارد، مثلاً فلان فرهنگسرا میگوید هزار مخاطب را در ماه اخیر جذب کردهایم و حال آن که منطقه ۲۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و مشخص نیست برای ۲۴۹ هزار نفر چه کاری شده است؟ ۱۰۰۰ نفر بیلان کاری خوبی است اما با اتفاقی که باید بیفتد خیلی فاصله دارد.
فرهنگسرای ما باید در دل جمعیت مثل پارک و مترو و ترمینال احداث شود. پارک وکیل آباد برای مثال در یک روز ۳۰ هزار مخاطب دارد و ما یک نیروی فرهنگی آنجا نداریم و آن وقت ۶ کارشناس فرهنگی ما در فلان فرهنگسرا منتظر مخاطب و چند نوجوان هستند و این ساختار مشکل دارد.
از دوستان فرهنگسراها خواستهام پیوست اجتماعی داشته باشند و ببینند اگر محصولی تولید میکنند پتانسیل استفاده از این محصول از سوی شهروندان چقدر است؟ تبدیل ظرفیت های خصوصی به ظرفیت مردمی کار دیگری است که باید انجام شود. باید بستر و ساز و کار این مسئله فراهم شود.
برخی موضوعات باید جدی تر کار شود و با دوستان سازمان فرهنگی هم صحبت کردیم و ایدههایی داریم.
در مورد فرهنگسرای رسانه شاید آنها بگویند کارویژه من این است که رسانه را برای غیررسانهایها مطرح کنم و سواد رسانهای را در غیر رسانهایها گسترش بدهیم، میتوانید با خودشان هم جلسه بگذارید و سؤالهایتان را طرح کنید.
ادامه دارد…