به نقل از وبلاگ باب دانایی /
«هفت روایت خصوصی» نوشته حبیبه جعفریان/ انتشارات سپیده باوران/ ۱۷۶ صفحه
حبیبه جعفریان، در این کتاب به روایت زندگی امام موسی صدر آنگونه که نزدیکان و خویشان ایشان نقل کردهاند، پرداخته است. این کتاب شامل نه بخش است: مقدمه؛ روایت بعد: ملیحه (کوچکترین فرزند امام)؛ روایت۱: پری خانم (همسر امام)؛ روایت ۲: صدری (صدرالدین صدر، فرزند ارشد امام)؛ روایت ۳: حورا (دختر ارشد امام)؛ روایت ۴: علی صدر (برادر امام)؛ روایت ۵: خواهرها (طاهره، فاطمه، ربابه و زهرا صدر)؛ روایت ۶: خواهر هشتم (فاطمه صدرعاملی، خواهرزاده امام)؛ روایت ۷: ام غیاث (دوست خانوادگی).
در بخشی از مقدمه کتاب که با استفاده از گفتوگویی با آیتالله موسوی اردبیلی تنظیم شده است، میخوانیم: «آدمی مثل آقاموسی را خدا گاهی علاقهاش میکشد خلق کند: آدمی که هم خوب میفهمد، هم خوب بیان میکند، هم منطق قوی دارد. بیان او سحر داشت. آدمها را آرام میکرد. حتی دشمنهایش هم تأثیر میگرفتند. قیافهاش خوب بود. اندامش خوب بود. همهاش جاذبه بود. دافعه به نظر من هیچ رقمی نداشت. تنها چیزی که بود آزاد بودنش بود، اگر بشود این را به حساب دافعه گذاشت… همیشه فکرهای نو داشت و دنبالشان میکرد. عکسی از او نشان داده بودند به آیت الله خویی که «ببین، این شاگرد نورچشمیات با زنهای بیحجاب نشست و برخاست دارد.» حالا آنجا لبنان بود و آن هم یک سخنرانی بود برای دانشجوها و جوانها. درباره مذهب بود اصلاً، در راه مذهب. ولی آدمها بعضی وقتها جلوتر از دماغشان را نمیتوانند ببینند…»