در آیه ۱۵ سوره تغابن، اموال و اولاد را وسیله آزمایش ذکر می‌فرماید که برای عده‌ای این دو،‌بلای جان و مقدمه مجازات‌شان می‌شوند.
در جریان انقلاب اسلامی ایران نیز بسیاری با اموال و کثیری نیز با اولاد مورد سنجش خداوند قرار گرفته و همچون تجربه‌های پیشین تاریخی، گروهی در این آزمون قبول و عده‌ای نیز مردود شده‌اند.

در رأس شخصیت‌های انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، نخستین آزمونی این میدان پر خطر بود. واکنش کم‌نظیر او در قبال شهادت پسر بزرگش، که سرمایه گرانقدر برای آینده اسلام و انقلاب بشمار می‌رفت و نمادی شایسته از وجود مبارک حضرت امام بود، برای همه پدران و مادران در آغاز انقلاب اسلامی درش زیبایی از فناء فی‌الله گردید تا در آینده براحتی برای اسلام عزیز و نظام الهی از همه سرمایه‌های خود و حتی فرزند و خانواده بگذرند و صحنه‌های زیبا و دیدنی از ایثار و عشق‌ورزی به ساحت قدسی حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در دوران کنونی را خلق نمایند.

از آنجا که امتحان به سطح بزرگی افراد مربوط می‌شود و تعیین‌کننده بزرگی و یا کوچکی آنان نیز می‌باشد، امام خمینی(ره)، این بزرگمرد آسمانی دوبار در همین زمینه مورد آزمایش قرار می‌گیرد و نتیجه زندگی فرزند دلبندش آقا مصطفی موضوع آزمون او می‌باشد.

قصه تلخ سیدحسین خمینی، تنها پسر آقامصطفی و نوه بزرگ امام خمینی(ره)، نمونه عبرت‌آموزی از ترجیح مصلحت نظام و انقلاب بر احساسات پدری و عاطفی است که مقایسه آن با اوضاع تمام مقاطع انقلاب اسلامی بسیار ضروری و موجب عاقبت بخیری عموم بویژه خواص است.

حضرت روح‌الله در بوته آزمایش

سیدحسین خمینی، فرزند آقامصطفی و نوه آیت‌الله شیخ مرتضی حائری، فرزند آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم، طلبه و روحانی بود که در عنفوان جوانی با سرنگونی شاه از نجف وارد ایران و عرصه سیاست شد. در آغاز پیروزی انقلاب و در ماجرای سفر نخست وزیر لیبی به ایران، که بدلیل موضوع امام موسی صدر با مخالفت دولت موقت و شخص مصطفی چمران وزیر دفاع رو به رو شد، حسین خمینی در فرودگاه مهرآباد به چمران حمله‌ور شد و او را نقش بر زمین کرد.

از همان ابتداء، حامی بنی صدر و سازمان منافقین بود و در انتخابات اول ریاست جمهوری به اتفاق مرتضی اشراقی، داماد امام، بگونه‌ای رفتار کرد که افکار عمومی تصور کنند امام خمینی(ره) طرفدار بنی صدر است. سیدحسین در حمایت از چهره‌های ضداسلام و مخالفت با شخصیت‌های انقلاب آنچنان پیش رفت که در اردیبهشت سال ۶۰ و در اوج رویارویی بنی صدر و سازمان منافقین با نظام اسلامی و به دنبال عزل بنی صدر، طی یک سخنرانی در مشهد از بنی صدر و منافقین حمایت کرد و بزرگان انقلاب اسلامی را مورد حمله و توهین و فحاشی قرار می‌دهد.

با جانبداری آشکار سیدحسین خمینی از فتنه‌گران، حضرت امام(ره) بدون کوچک‌ترین ملاحظه‌ای بر لزوم برخورد قاطع با وی تاکید و بخصوص بر این نکته که انتساب او به بیت امام نباید سبب ملاحظه و تبعیض در برخورد با وی شود، تصریح کردند.

در حین سخنرانی سیدحسین در مشهد و در حمایت او از بنی صدر و منافقین که مورد اعتراض مردم و حمله به او شد، سیدحسین دست به اسلحه برد که نیروهای کمیته او را از میان مردم بیرون آوردند.

حضرت امام پس از اطلاع، به مرحوم اشراقی، داماد خود، دستور می‌دهند که به پاسداران بگوئید “سیدحسین را تحت‌الحفظ به تهران برگردانند و اگر دست به اسلحه خود زد، او را با تیر بزنند”، و بر این نکته دوم حضرت امام تاکید مجدد می‌کنند.

با ادامه فعالیت‌های سیدحسین، امام در نامه‌ای که متن آن در جلد ۱۴ صحیفه نور آمده، ضمن انتقاد شدید از وی، می‌نویسد: “پسرم حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه می‌شود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند، در این کوران‌های سیاسی وارد نشوند، من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی، من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازی‌های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر می‌کنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز”.

پس از اتمام حجت

سیدحسین خمینی پس از نامه حضرت امام(ره) به قم رفت و زندگی در سکوت را پیشه ساخت. اطلاعات موجود گویای این واقعیت است که سیدحسین در حین تحصیل به سوی اعتیاد و در نتیجه ناتوانی در کسب معارف رفت.

پس از وفات مرحوم حاج احمدآقا خمینی، او خود را برای هدایت موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت اما سزاوارتر می‌دانست.

سیدحسین پس از سرنگونی رژیم بعث عراق به نجف رفت و در مرداد ۸۲ در مصاحبه با روزنامه هلندی “ان آر سی هندلز بلاد”، گفت: علی‌رغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد، اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می‌دهد قفل بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می‌آورند، را افشاء سازم. بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع کمن شوند. مهم‌ترین خواسته من جدایی دین از حکومت است، چرا که تا زمان اکمام دوازدهم هیچکس نمی‌تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد”.

این اظهارات شگفت‌انگیز سیدحسین خمینی، که در انکار هر حکومت دینی بویژه حکومتی را که پدر بزرگوارش برای تشکیل آن جان خود را تقدیم کرد و پدر بزرگ ارجمندش با فروپاشاندن نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی آمال به زمین مانده شیعه در طول تاریخ را محقق کرده بود، آنگاه تردیدها را از بین برد که دیگربار در مصاحبه صوتی خود با نوری‌زاده همان نظرات را تکرار کرد.

سیدحسین خمینی در مصاحبه‌ای با واشنگتن پست، مردم ایران را به پذیرش دخالت نظامی امریکا برای دادن آزادی فرا می‌خواند و می‌گوید: “مردم ایران واقعاً به آزادی احتیاج دارند. اگر برای ایجاد آزادی راهی جز دخالت امریکا نیست، من فکر می‌کنم که مردم ایران باید آن را قبول کنند؛ من هم این را قبول می‌کنم زیرا با اعتقادات و ایمان من همخوانی دارد”.

واشنگتن پست در پایان مصاحبه، با توهین به وی می‌نویسد: این فرد چاق، در حالی‌که پیاپی سیگار می‌کشید، گفت که در حال تاسیس یک مدرسه شیعی در شهر مقدس کربلاء است تا بتواند عقاید اصلاح‌طلبانه خود را منتشر کند.

سیدحسین خمینی چندی بعد به دعوت نومحافظه‌کاران امریکا به این کشور سفر کرد و در کنار مایکل لدین، تندروترین چهره نومحافظه‌کاران در موسسه اینترپرایز به سخنرانی پرداخت و بر لزوم حمله نظامی امریکا به ایران تاکید کرد.
او پس از مدتها تحرک علیه نظام اسلامی، با استفاده از سعه‌ی صدر حکومت اسلامی به ایران و قم بازگشت و ارتباطات گسترده‌ای را با سیدحسن خمینی و سیدعلی خمینی برقرار کرد.

وی با ا بین چهره‌های مسئله‌داری همچون شیخ یوسف صانعی، سعی دارد اصلاح‌طلبان هنجارشکن و فتنه‌گران را بهم پیوند دهد و منشاء چالش و بحران برای نظام اسلامی گردد.

سیدحسین خمینی یکی از پرشمار موارد برای آزمایش بسیاری و از جمله حضرت امام(ره) بود که آن قائد عظیم‌الشان با موفقیت کامل در مقابل این آزمون، درس بزرگی به همه شخصیت‌ها و خواص مدعی پیروی از خط آن نفس مطمئنه داد.

بدون تردید، درس‌های عبرت‌آموز سیدحسین خمینی، که برای این خاندان بسیار پرهزینه بود، باید بیش از هر فرد دیگر برای اعضای بیت خمینی کبیر، که خداوند بر درجات والای او بیافزاید، درس‌آموز باشد و به طریق اولی، سیدحسن خمینی باید با استفاده از این تجربه گرانسنگ علی‌الدوام از خود در قبال خناسان وسوسه‌گر مراقبت کند تا بتواند به وصیت اکید پدر بزرگوار مرحومش در زمینه تبعیت کامل از ولی فقیه زمان جامه عمل بپوشاند و به رستگاری و سعادت دست یازد.