برای بسیجی بودن باید بهای سنگینی پرداخت، بسا سنگینتر از قطعهقطعه شدن زیر آتش! خواه دفاع مقدس باشد و عملیات الی بیتالمقدس در منتهیالیه جاده اهواز خرمشهر و یا غرب کانال پرورش ماهی و نهر دوئیجی درکربلای ۵ و یا آزاد سازی شهر فاو در والفجر۸ و خواه دفاع مظلومانه از شهرک خان طومان درسوریه و آزاد سازی فلوجه در عراق، حال اینکه او خودش در مقدمترین خطوط دفاع از حرم اهل بیت(ع) و حریم اسلام کیلومترها دورتر از خاک کشور باشد، اما خانواده او در وطن معرض شدیدترین طعنهها و زخم زبانها که این مدافعان حرم برای پول میجنگند قرار گیرد.
بسیجی در هرکجای این عالم که باشد، احساس تنهایی و غربت نمیکند، هزار هزار فرشته با اوست، به سوی هر صهیونیست یا آمریکایی و هر داعشی حرام زادهای که شلیک میکند، تمام فرشتگان، برای او خشابگذاری میکنند، بسیجی تنها نیست و تنها نخواهد ماند.
بسیجی با ایمان واعتقاد، دست به اسلحه برده است، او مرد خدا است و از کسی جز او توقعی ندارد. او می داند اقدام برای خدا، اقدام برای دنیا نیست و باید نیکی کرد و در دجله انداخت. او راه سید الشهدا را می پیماید و این راه را تا آخر خواهد رفت. تا روزی که ملکالموت (س)، با شیشه عطر سرخ شهادت به میهمانیاش بیاید.
او بار این عشق بزرگ را در نیمهراه بر زمین نخواهد گذاشت. او برای امنیت نوامیس مظلومین و مستضعفبن عالم و برای اینکه بار دیگر دختر سه ساله ای به اسارت حرامیان زمان خودش در نیاید و اینکه حتی یک آجر از حرم عمه سادات زینب کبری(س) به زمین نیافتد به امر ولایتفقیه که ولایت محبت و عدالت و برادری است،می جنگد و برای ولایتفقیه نیز به شهادت خواهد رسید.
امروز بسیجیهای بیریای مدافع حرم به مثابه بسیجیهای هشت سال دفاع مقدس همانند آنان زخم ترکش ها را از چشم خلق میپوشانند تا از چشم خدا نیافتند با زخمهایشان مناجات میکنند و درد را با چنان شیرینی و متانتی فرو میخوردند که گویی نقلی دردهان مینهند و با عمه سادات معامله می کنند و هیچ انتظار ی از کسی ندارند.
اما تنها خواسته شان این است که قدر این مجاهدت،ایثار و از خود گذشتگی را بدانیم و آنها و اهلبیتشان را با نیش و کنایه مورد نوازش قرار ندهیم که رزمندگان مدافع حرم برای پول به سوریه می روند…!
فقط در وصف یک قطره از دریای بیکران غربت و مظلومیت شهدای مدافع حرم همین بس که شهید جاویدالاثر محمد بلباسی چند هفتهای است پیکر پاک و مطهرش مثل مادرش حضرت زهرا(س) بینشان است و همسر و سه فرزند کوچک و فرزند تو راهیش منتظر عزیزشان هستند.
فاطمه فرزند اول این شهید ۹ سال بیشتر ندارد و هرشب خواب بابا را میبیند که به دخترش گفته است یک روز از سوریه بر میگردد و برایش عروسک میآورد. حسن فرزند دوم این شهید است که چیزی به امتحانات آخر سالش نمانده و در این فکر است که وقتی بعد از امتحانات کارنامه اش را از مدرسه گرفته است چطور آن را پنهان کند تا خدای نکرده کسی نمرات بیستش را پای بنیاد شهید ننویسد،آخر او خودش به بابا قبل از آنکه به سوریه برود قول داده بود که خوب درس بخواند و نمرات بیست بگیرد.
فرزند سوم این شهید آقا مهدی که ۵ سال بیشتر ندارد پدرش همان شب اعزام به سوریه به او قول داده بود وقتی از ماموریت بر می گردد برایش اسلحه و تانک بیاورد حالا چند هفتهای است او ثانیه ها را می شمارد و چشمانش را به در دوخته است تا بابا از ماموریت برگردد و اسباب بازی که قول داده بود را به دستش بدهد، و اما فرزند آخر این شهید که چند ماه دیگر به دنیا میآید نمیداند آیا روزی قسمتش میشود تا حداقل از سهم پدری بوسهای بر مزار پدر شهیدش بنشاند یا خیر…!
محمد بلباسی رزمنده ای است که برای حضور در سوریه، همانند شهدای هشت سال دفاع مقدس که با دست کاری شناسنامه هایشان به جبهه ها اعزام میشدند برای دفاع از حرم عمه سادات پارتیبازی کرده و با واسطه قرار دادن چندین نفر بالاخره موفق می شود موافقت فرماندهان را جلب کند و به جمع مدافعان حرم بپیوندد.
آنان به دنبال بهانه برای شهید شدن میگشتند. جوهره اصلی بسیجی، نظامیگری او نیست، چیز دیگری در این میانه است که در هیچ ارتش دیگری در این دنیا وجود ندارد. چیزی است مثل عشق به خدا و عشق به اهلبیت (ع)، عشقی که فرمانده کل قوا امام عاشوراییان امام خامنهای نماینده امام عصر در زمین، در دهان بسیجیانش قطره قطره چکاند، همچون کبوترانی که دانههای حیات را در دهان جوجههای خویش به نوبت مینهند.
بسیجی، پرورش یافته نائب امام زمان (عج) است و برای همیشه سرباز امام زمان خواهد ماند. و بر سر عهدی که بسته است ایستاده. پابهپای رهبری نظام، برای جنگهایی که فردا و پسفردا در پیش است تا شهادت یا فتح همه سنگرهای کلیدی جهان.پس امروز باید نوشت آهای بیت المقدس سرنوشت تو به دست بسیجی ها رقم خواهد خورد.پس منتظر باش،راه قدس از کربلا می گذرد…!