به نقل از وبلاگ کتابخانه عمومی دوزه سیمکان /

باز هم جمعه شد و غصه ی من تازه شده

درد  این  بی خبری بی حد و اندازه  شده

باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم

باز از  دوری تو ، خسته  و  درمانده  شدم

باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم

باز  از  بی  خبری های  دلم ، نالیدم

باز هم  درد  فراقت  کمرم  را خم  کرد

باز هم دوری تو چشم مرا پر نم کرد

(محمد جواد محمدی)