علی ابراهیمی گتابی: زمین بغض کرد و آسمان گریست و چشم خیس جاده‌ها در میان سوسوی چراغانی خیابان‌ها به انتظار ایستاده تا آنکه خدا برای آمدنش وعده حتمی داده است، بیاید. همان که خدا قسم خورد به اسم اعظمش که «او خواهد آمد.

این روزها که زمین دل توی دلش نیست و هر صبح به وقت بیداری آفتاب با جان خود عهدی تازه می‌بندد، مردان دیار علوی که صبرشان وام دار صبر حیدری ست، برای وارث نبی معظم (ص) تحفه‌هایی پیشکش کرده‌اند تا فرش راه قدم‌های تنها نشان بانوی بی نشان شود.

در کوچه پس کوچه‌های این دیار که روی پیشانی آن «و اکتبنا فی اعوانه» نوشته شده عکس‌هایی را می‌بینی که قامت کوچه را آذین بسته و نشان از «وجعلنا من انصاره و اقرن ثارنا بثاره» دارد.

مگرنه اینکه هر کسی برای آمدنش باید پیشکش بیاورد و چه چیز بهتر از جان برای جانان که قرار است با حضورش چشم جهانیان را از ۱۱۸۲ سال ندیدن روشن کرده و دل‌های تشنه را با آب حیات ظهورش سیراب کند.

قدم به قدم، کوی به کوی این دیار از لاله‌های به خاک افتاده‌ای حکایت دارد که با رنگ خون در جریده تاریخ «ادرک بنا ایامه و ظهوره و قیامه» را نوشتند.

داغ‌های به دل نشسته‌ای که با زمزمه «و منک یلتمس طالب» به شوق وصل بهار، هجرت کردند تا در رکاب منجی آخر صحنه‌ای شگفت را برای دنیا رقم بزنند.

مردانی بلند بالا و بلند نظری که عاشقی را با بذل جان خویش به ثبت رساندند و بر تارک ذهن این دیار راه و رسم چگونه زیستن را منقش ساختند.

مدافعانی که به صفا و وفا درصحنه لم‌یزلی آزمون «الست بربکم»؛ «قالوا بلی» گویان نقش شهدا را بر جبین حک کردند و برای آنکه شرح قیام ظهور را برای دنیا به نمایش بگذارند؛ به زمینی سوخته و پر عطش و پربلا قدم نهادند.

دریادلانی که بی‌محابا دل به آتش زدند تا هم ناله با بانوی قامت خمیده بگویند، حیف است خون حلق تو ریزد بر زمین، یحیای من! بگذار که تشتی بیاورم؛ سند مِهر حسین (ع) را با بذل جان خود مُهر زنند.

وحالا چشم‌های مانده به راه در این هوای پر از انتظار با سری سربه‌زیر و دلی پرامید، همراه با خواندن «امن یجیب» برای بازگشت پرستوها به لانه‌شان، در زیر باران اجابت دست به دعا برداشتند تا لحظه دیدار. و خدا قول داد که می‌آید و تمام جهان پر می‌شود از گلدسته‌هایی که هرروز به حجه الله بودن علی «علیه‌السلام» شهادت می‌دهند.

مدیر روابط عمومی سپاه کربلای مازندران