سیدنظام الدین موسوی*
۱) بازی های سبک استراتژی (strategy games) امروزه در زمره محبوبترین سرگرمی های کودکان و نوجوانان عصر دیجیتال به شمار می آیند. این بازی ها به یک معنا «شطرنج»های روزگار جدیدند که با آن کودکان، مشق «بازی بزرگان» می کنند تا در فضای مجازی، چگونگی بهره گیری از توان ذهنی خود برای مقابله با دشواری ها و پیچیدگی های دنیای واقعی را فراگیرند.
اساس بازی های استراتژیک، اتخاذ یک راهبرد دقیق برای پیروزی بر دشمن و رسیدن به هدف است. بازیگر باید با اشراف کامل بر صحنه، مانند یک فرمانده واقعی، ضمن رصد تحرکات دشمن از همه ظرفیت ها استفاده کرده و عوامل خود را برای رسیدن به نقطه پیروزی و چیره شدن بر حریف، کنترل و هدایت کند. در بازی استراتژیک،کودک و نوجوان یاد می گیرد که اگر برای یک لحظه از امکانات حریف غافل شود؛ ممکن است از جایی خارج از تصور وی، حمله جدیدی بر او و سربازانش آغاز شود که پیروزی های شیرین قبلی را به شکستی تلخ مبدل نماید و حتی او را شکست نهایی داده و اصطلاحاً «game over» کند.
۲) «عرصه شناسی» اصلی ترین عامل موفقیت یک استراتژی است. یک فرمانده، زمانی قادر به طراحی راهبردی دقیق و درست است و می تواند به پیروزی امیدوار باشد که اطلاعات کامل و جامعی از موقعیت و ظرفیت های خود و حریف داشته باشد .در جنگ های قدیمی و کلاسیک، اشراف بر سرزمین محل رویارویی (کوه، تپه، شیار، رود، چاه آب و…) یکی از پایه های طراحی استراتژیک محسوب می شد و طرفی که در این باره از اشراف بیشتری بهره مند بود، احتمالاً توانایی درانداختن راهبرد بهتر و پیروزمندانه تری را داشت.
جنگ های جدید اما، بسیار پیچیده تر از معرکه های کلاسیک است. «عرصه شناسی» ،برخلاف گذشته،تنها در شناخت سرزمین نبرد خلاصه نمی شود. قدرت های سخت و نرم و هوشمند، عرصه های تازه ای در جنگ های جدید گشوده اند که بسیار سخت و بغرنج و لایه لایه اند. امروز پیروزی در یک عرصه نبرد به معنای پیروزی کامل نیست. چه بسا در جنگ سخت و نظامی، پیروزی رقم بخورد اما در جنگ نرم، شکستی سنگین حاصل شود. چه کسی می توند ادعا کند که آمریکا به رغم تفوق نظامی در عراق و افغانستان، در عرصه سیاسی و روانی، پیروز میدان در این کشورها بوده است؟
در جنگ های جدید، علاوه بر صحنه نظامی باید به عرصه های دیگر، بویژه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، نگاه و اشراف دقیق و کامل داشت. گاهی عقب نشینی دشمن در یک عرصه، «عملیات فریب» برای وارد آوردن ضربه در عرصه ای دیگر است. حتی ممکن است یک طرف با القای ضعف و شکست خود، ذهنیتی پیروزمندانه در طرف دیگر القا کند تا در اوج سرمستی لشگر فاتح، غافلگیرانه با «اسب تروا» بر او یورش برد و مضمحلش سازد.
۳) جناب آقای روحانی رئیس جمهور محترم اخیراً در واکنش به انتقادات بعمل آمده از شرایط رکود اقتصادی حاکم بر کشور، طی سخنانی تاکید کردند: «برخی نیایند از رکود صحبت کنند؛ دولت کشور را در شرایط نفت ۳۰ دلاری اداره میکند، نه نفت ۱۴۷ دلاری.»
در این جمله، منظور آقای روحانی علی القاعده، قیاس بین قیمت نفت در دولت خودشان با دولت قبل است. اگرچه برخی بر این اعتقادند که در دولت قبل هیچ گاه نفت به بشکه ای ۱۴۷ دلار نرسید و میانگین قیمت نفت در اوج خود ۱۰۷ دلار بوده است؛ با این وجود حتی اگر فرض را بر صحت گزاره مطرح شده از سوی جناب رئیس جمهور بگذاریم و قیمت نفت را در دولت قبل، بشکه ای ۱۴۷ دلار به حساب آوریم، نتیجه حاصل از این مقایسه چیست؟ و قبل از این سئوال، اصولاً کاهش قیمت نفت در دوره اخیر به چه دلیل بوده است؟
رئیس جمهور محترم سال گذشته در مقطعی که سیر نزولی قیمت نفت کاملا محسوس شده بود، طی سخنانی به صراحت این روند را «توطئه سیاسی» از جانب برخی کشورها نامید و تصریح کرد:« کاهش قیمت نفت خام صرفاً یک موضوع اقتصادی نیست بلکه ناشی از توطئه و برنامه ریزی سیاسی برخی از کشورهاست. کاهش قیمت نفت توطئه ای علیه مردم منطقه و مسلمانان بوده که نفع آن صرفاً برای برخی دیگر از کشورها می باشد.»
قلمداد کردن کاهش قیمت نفت به عنوان «توطئه سیاسی» یا «اقدام سیاسی» برخی کشورها علیه ایران، البته موضوعی نبود که تنها آقای روحانی به آن اشاره کند. روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» در همان مقطع، طی یادداشتی به صراحت تاکید کرد که کاهش قیمت نفت، اقدامی سیاسی از جانب آمریکا و عربستان برای فشار بر ایران است. این روزنامه چنین نوشت:
«انتظار نمیرود قیمت نفت در آینده نزدیک، روند افزایشی درپیش بگیرد که این امر میتواند اثری فلجکننده بر بودجه دولت ایران داشته باشد، بودجهای که ۶۰ درصد از منابع مالی خود را از صادرات نفت تأمین میکند. مقامات اروپایی و آمریکایی اعتقاد دارند که کاهش قیمت نفت میتواند فشار بر مذاکرهکنندگان ایرانی را در ۷ ماه آینده (ضربالاجل بعدی توافق هستهای) بالا برده و آنها را به دادن امتیاز مجبور کند؛ امتیازاتی که ایرانیان در دورهای پیشین مذاکره به طرف اروپایی نمیدادند.»
توماس فریدمن تحلیل گر روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» نیز در یادداشتی در این روزنامه، نوشت:
«نمی دانم این فقط تصور من است، یا اینکه واقعا جنگی جهانی بر سر نفت در جریان است که ایالات متحده و عربستان سعودی در یک طرف و روسیه و ایران در طرف دیگر آن قرار دارند. آمریکا و عربستان سعی دارند همان کاری را علیه مسکو و تهران انجام دهند که زمانی واشنگتن و ریاض علیه شوروی انجام دادند، یعنی افزایش تولید نفت تا جایی که قیمت ها در بازار به پایین تر از سطحی برسد که روسیه و ایران در بودجه خود در نظر گرفته اند.»
بر اساس آنچه گفته شد، هم از نگاه طرف ایرانی و هم از نگاه آمریکایی ها، کاهش قیمت نفت یک توطئه «آمریکایی – سعودی» علیه ایران و البته روسیه است. حال آیا کم شدن قیمت نفت در دولت آقای روحانی یک «منزلت» برای دولت ایشان است که بواسطه آن منتقدان حق ندارند درباره رکود اقتصادی حرف بزنند؟ اگر توطئه کشورهای دیگر نوعی «امتیاز» برای دولت ها تلقی شود، همین شرایط – بلکه به مراتب سخت تر و بدتر- در دولت قبل از آقای روحانی وجود داشت، پس چرا برای آن دولت این فشارها و توطئه ها امتیاز و منزلتی تلقی نمی شد که بواسطه آن، منتقدان زبان در کام گیرند و از رکود و تورم انتقاد نکنند؟ مگر خود آقای روحانی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری بارها بی تدبیری دولت قبل در مواجهه با فشارها و تحریم های خارجی را مورد نقد قرار نداد و تاکید نمی کرد که باید « هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم»؟
طرفه این که در دولت قبل که تنش میان ایران و غرب و آمریکا در اوج بود، قیمت نفت نیز در اوج قرار داشت به گونه ای که هر بشکه نفت ایران ۱۰۷ دلار – و به قول آقای روحانی ۱۴۷ دلار- فروش می رفت. چطور اکنون که دولت آقای روحانی تنش زدایی را پیشه کرده و طی دو سال و نیم اخیر، سیاست دولت بر عدم رویارویی و انفعال در برابر غرب و آمریکا – و حتی هم پیمانان منطقه ای آنان نظیر عربستان سعودی- بوده، قیمت نفت با توطئه همین کشورها به پایین ترین نرخ خود در یکی دو دهه اخیر رسیده است؟
۴) گفتیم که «عرصه شناسی» در بازی های استراتژیک، مولفه ای تعیین کننده است. حتی کاربران کودک و نوجوان هم در این بازی ها می دانند که نمی توانند یک لحظه از کمین دشمن غافل شوند. در رقابت با حریفانی که «رئالیسم» ستاره راهنمای آنان در عرصه سیاست و قدرت است، رفتار «ایده آلیستی» بدترین استراتژی است. اعتماد به گرگ، امضا کردن سند مرگ خود است.
تقریباً از زمانی که دور جدید مذاکرات هسته ای توسط تیم آقای روحانی آغاز شد، یکی از جدی ترین هشدارهایی که توسط تحلیلگران و صاحبنظران مختلف بویژه مقام معظم رهبری به دولت و تیم مذاکره داده شد؛ عدم اعتماد به آمریکا و هشیاری در برابر خدعه ها و ترفندهای این دشمن دیرین و غدّار بود. اما حقیقت تلخ این است که پروژه برجام از ابتدا بر پایه اعتماد به دولت آمریکا و بویژه اوباما و جان کری طراحی شده و تاکنون پیش رفته است. طی این مدت نیز اگرچه بارها شاهد «دبّه آمریکا» – به تعبیر دکتر صالحی- بوده ایم اما این عهدشکنی ها و تناقض ها هیچ گاه ضربه محکمی به ساختار مبتنی بر اعتماد مذاکرات نزده است.
با این وجود، به رغم ادعای « فروپاشی ساختار تحریم ها» در پایان ماجرای برجام، زیرساختهای قانونی تحریم های ضدایرانی آمریکا از جمله قانون موسوم به CISSADA از بین نرفته و به اذعان تیم مذاکره کننده، ستون حقوقی برجام و تعهدات آمریکا در قبال ایران، صرفاً اعتماد به دولت کنونی آمریکا و شخص اوباما و جان کری است.بر این اساس، در صورتی که دولت آتی آمریکا به هر دلیلی بخواهد و اراده کند، از منظر حقوقی می تواند تمامی تعهدات دولت آمریکا در برجام را کان لم یکن تلقی کرده و تحریم هایی را که موقتاً تعلیق شده اند دوباره برقرار سازد!
۵) اگر همان گونه که رئیس جمهور محترم تصریح کردند، کاهش قیمت نفت در یکی دوسال اخیر را فاقد مبنای اقتصادی و نتیجه «توطئه سیاسی برخی کشورها» تلقی کنیم، توطئه گران چگونه موفق شدند به هدف خود نائل آیند؟ و مهمتر اینکه، واکنش آقای روحانی و دولت ایشان در قبال این توطئه چه بوده است؟
ضمن احترام به جناب رئیس جمهور و تیم مذاکره کننده هسته ای – به عنوان اصلی ترین مهره های بازی ایشان در برابر آمریکا – متاسفانه ایشان از همان ابتدا «زمین بازی» را بسیار ساده به تصویر کشیدند. بر اساس این نگاه بسیط، در جریان مذاکرات، ایران از برخی داشته ها و خواسته هایش در حوزه هسته ای دست می کشید و در مقابل آمریکایی ها تحریم ها را برمی داشتند تا بدین ترتیب به تعبیر آقای روحانی، بازی «سه بر دو» به نفع ایران تمام شود.
اما اصل «عرصه شناسی» در بازی استراتژیک به ما می گوید، حریف تنها در یک میدان با شما نمی جنگد. ساحت های نبرد در دنیای جدید، متعدد و فراوانند. حریف هر لحظه ممکن است با بهره گیری از «اصل غافلگیری» از زاویه ای بر شما یورش آورد که پیش از آن، گمانش هم نمی کردید.
درست همان زمانی که آقای روحانی و تیم مذاکره کننده هسته ای، با تکیه بر گزاره «اوباما فرق می کند» غرق در نگاه منعطف وزیر خارجه او – جان کری – شده بودند و پایه های توافق هسته ای را بر مبنای اعتماد به وعده های این دو، استوار می ساختند؛ «دوقلوهای دمکرات» در جای دیگری، بازی دیگر ساز کرده بودند و دست در دست شاهزادگان سعودی، سناریوی کاستن از قیمت نفت را طراحی می کردند.
به موازات پیشرفت مذاکرات هسته ای، سیر نزولی قیمت نفت نیز پیش رفت. در طول این دو سال و نیمی که مذاکرات در جریان بود، آقای روحانی و تیم مذاکره کننده هسته ای با اینکه از اواسط راه، متوجه «توطئه سقوط قیمت نفت» شدند اما از داشته های ایران برای مقابله با این توطئه استفاده لازم را نبردند.
در اصل «غافلگیری» به تعبیر جان کالینز « لزومی ندارد دشمن کاملاً از عملیات محتمل الوقوع بی خبر باشد. تنها ضروری است که او دیرتر از آنکه بتواند واکنش موثری نشان دهد، به اهمیت قضیه پی ببرد». شاید آقای روحانی و تیم مذاکره، در برابر توطئه کاهش قیمت نفت «غافلگیر» شدند اما در همان میانه راه نیز، ابزارهای ذیقیمتی در اختیار داشتند که می توانستند با آنها در برابر این توطئه ایستادگی کنند. ولی شوربختانه، عجله حریصانه برای به فرجام رساندن برجام – به رغم هشدارهای رهبری- چنان دامنگیر شده بود که برگ های برنده ایران، یکی پس از دیگری در برابر وعده های سست بنیاد اوباما و کری چنان فروریخت که دیگر نوبت به چانه زنی بر سر قیمت نفت نرسید!
طنز تلخ روزگار آنجا بود که در میانه درگیری روسیه و غرب بر سر ماجرای کریمه و اوکراین، و تهدید روسیه به قطع گاز اروپا – که می توانست به بروز بحران انرژی و بالا رفتن قیمت نفت بینجامد- وزیر نفت دولت روحانی صراحتاً اعلام کرد که ایران حاضر است به جای روسیه گاز اروپا را تامین کند. سخنی به گزاف، که گرچه به لحاظ اجرایی نیز دشوار و ناممکن می نمود اما بیانش در آن زمان توانست شبح بحران انرژی را از سر اروپا بزداید تا بدین ترتیب حتی توقفی کوتاه در سیر نزولی قیمت نفت ایجاد نشود.
۶) هدف غایی آمریکایی ها از اعمال تحریم، کاهش توان پولی ایران بود.دولت روحانی هم به امید بالا بردن توان پولی کشور وارد «معامله هسته ای» شد. معامله ای که به تعبیر رهبرانقلاب « هزینه های سنگین» برای آن پرداخت کردیم. شاید بیان این هزینه ها در شرایط کنونی مرهمی بر دل مردم نگذارد اما در زمان مناسب مشخص خواهد شد که چقدر تلخ و رنج آور بوده است.
در آغاز مذاکرات هسته ای قیمت نفت حدود ۱۰۰ دلار بود. اکنون پس از دو سال و نیم مذاکره، چند روز بعد از اجرای برجام، قیمت نفت به حدود بشکه ای ۲۵ دلار – یعنی یک چهارم قیمت نفت در آغاز مذاکرات – رسیده است. خوشبینانه اگر بنگریم،یک سال پس از رفع تحریم ها شاید صادرات نفت ایران دوبرابر شود و به نزدیک ۲ میلیون بشکه در روز برسد. اگر بواسطه افزایش صادرات ایران، قیمت نفت پایین تر نیاید و همین بشکه ای ۲۵ دلار باقی بماند، درآمد نفتی ایران یک سال دیگر، حدود نصف درآمد در آغاز مذاکرات هسته ای خواهد بود!
در بازی های سبک استراتژی، اگر کاربر کم سن و سال دقت کافی نکند و در مقابل حریف، بازی را ببازد «game over» می شود؛ یعنی شکست خورده است اما می تواند دوباره بازی را از نو شروع کند. اما در عرصه واقعی سیاست، معلوم نیست پس از «game over» شدن، باز هم بتوان بازی را از سر گرفت!
*مدیرعامل خبرگزاری فارس