به نقل از وبلاگ خرده فرمایشات یک بانو جامعه شناس /
بسم االله
ما را چه شده است مایی که خود را پیرو والا پیامبر محمد (ص) میپنداریم محمدی که گفت مبعوث شده ام برای احیای مکارم اخلاقی
گم کرده ایم راه را همان روزهایی که از واقعیت های دورو برمان سرسری رد شدیم به تریج قبایمان برنخورد که زنانگی برای خودش دنیاست که نباید به حریمش خدشه ای وارد شود که مبادا هزینه اش را خانواده، اجتماع بپردازد.
تجربه زیستی که هربانوی حداقل یکبار از برای مزاحمت های خیابانی تپش های قلبش به شماره افتاد یک دودوتا چهارتای ساده میکند که چرا من باید تاوان روان مریض فردی که گاهی متلک پرانی بود گاهی ولگردی، تنه زنی و قس علی هذا و… بپردازم. رفتار نابهنجار اجتماعی یک فرد بیمار باید تمام وجودت را به لرزه بیاندازد خونت را به جوش میاورد و از حیای بانوانه شرقیت، انتظار میرود صورت را باید به زمین سنجاق کرد و یک گوش را در آن یکی را دروازه نمود.
ترس های که همیشه همراهت به یدک میکشی، زمان های که کنار خیابان منتظر میماندی از میمیک صورت مردی تشخیص دهی خدا کند شیر پاک خورده ای باشد. حال اگر چادری را بغل کرده باشی یا مانتویی را، روسریت را کمی جلوتر بکشی و سرخی لبانت را کمر رنگ تر انگاری برای این جماعت عقده ای بیمار هیچ ربطی به اصل موضوع ندارد فقط باید بانوی باشی وحس کرده باشی. حتی اگر راننده پیرمرد هم بوده باشد هربار که آینه را کج میکند که مبادا سر حرفی را باز کند و این ترس ها مثل خوره به تن آدمی می افتد که دلت به قانون نوشته شده مملکتت خوش نیست که اجرا شود از این دست حرکت های بازدارننده پلیسی، که دلت خنک شود از ۷۰ضربه شلاق و ۲-۶ ماه حبس که گواری وجود متخاطی…
همواره این مزاحمت های دنیای واقعی با حجم وسیعی تر و با همان کیفیت بی درنگ پا به عرصه مجازی هم گذاشتند آنقدر که شانه های شبکه های اجتماعی مجازی از بار تبعات آن کم کم دارد له میشود.
مزاحمت های مجازی که باز گروه ای آسیب پذیری مانند زنان ، کودکان و نوجوانان در راس آن قرار دارند لطفا جدی بگیرم، که تا چه اندازه در غریب آباد مجازی به آگاهی جمعی نیازمندیم. این سهولت دسترسی به حریم شخصی با احتساب کم ترین وقت و هزینه، بی ضابطه و بدون هیچ مرامنامه ای خروجیش بی اخلاقی فراگیر در سطح شبکه های اجتماعی می باشد. که اشتراک جشن ها، شادیها، مناسبت ها، غمها یا هر عکس پروفایل با هر پوشش و آرایشی به منزله این نیست که لاجرم گمان ببریم فیتیله چراغ سبزی را بالا کشیده، پس این حق برای من محفوظ است که بدون در نظر گرفتن شان آدم ها مزاحمت ایجاد کنم. و گمانم این است که حداقل باید یک دهه بگذرد برای کسانی که تربیت مجازی و چارچوب تعامل اجتماعی را نمیشناسند هزینه گزافی برای آزمون و خطای این ضعف های اجتماعی باید پرداخته شود.
یادم میاید در دوره نوجوانی فیلمی از یک دورهمی بانوانه دانشجویی دست به دست چرخید و آنگاه که بدست خودشان رسید دیگرنخواستند دراین دنیا نفسی بکشند طفلکی ها چه میدانستد روزی فرا میرسد درحوالیایران ۲۰۱۶ جماعتی با اراده خود تنها برای یک قلب سرخ چه خز و خیل های را که به حراج نمیگذارند کما ناگفته نماند که دست به بلاکشان عالیست. که صد البته می بایست ریشه و ابعاد این سبک خودنمایی ها توسط کارشناسان این حوزه مورد تحلیل قرار گیرد که در فرایند اجتماعی شدن افراد چه چیزی در محور خانواده یا اجتماع سرکوب شده است که عدم مهارت و تعامل های ناصحیح درشبکه های اجتماعی شاهد آن هستیم.
در ادبیات رایج این روزها برای lass seen ،آنلاین بودن و تیک پی ام ها شعرها سرودن، این همه دروغ های شاخ دار مجازی این همه دوستت دارم های الکی… از یک جای آب میخورد که در عین گمنامی پشت نقاب ها میتواند خبطی صورت گیرد که انسان ها باورشان میشود احساسشان ترک برمیدارد که دیگر از کماندو های دلیر فضای مجازی هم کاری بر نمی آید…
برای فردای کودکانی که والدینشان با ۰۰۱۱ آسته آسته پا به عرصه مجازی گذاشتند، کودکان عصر دیجیتال اندروید و iosرا از همین حالا به سخره گرفته اند کمی بیشترمراقب پیامدهای مخرب دنیای مجازی باشیم. که این روز ها بی اخلاقی ها در آن موج میزند اجازه ندهیم بوی تعفن این فضا نیز دل مارا بزند.
جامعه ای که بجای واکاوی علل ها، حرف زدن از واقعیت ها موجود، خط قرمزها، بی اخلاقی ها…سرپوشی گذاشت گاهی نیز ماست مالی، از کارکردهای فضاهای اجتماعی در فرایند یادگیری و اجتماع پذیری فرد غافل شد و در نادانی و ناتوانی جامعه جای خالی رد کرد و حال که به نافرمانی رسیده خودش را سریع و آژیر کشان میرساند که شق القمری شود که جریمه ای صادر کند نهایتش میشود ممنوع التصویر بودن امثال سوشاها…
بیاید برای یک بار هم شده بجای گفتن دست نزن جیز است خودمان یاد بگیریم چگونه از تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی در چاچوپ تعاملات اجتماعی در مقتضیات زمان ومکان درست استفاده کنیم.