به نقل از وبلاگ کلام هدایت /
بررسى و تحکیم امامت آن حضرت
امامان گرامى ما را رسم بر این بود که براى شناساندن امام و مرجع علمى و سیاسى و دینى بعد از خویش،به نام و شخص او تصریح مىفرمودند تا براى آنها که مى خواستند از ین رهگذر سوء استفاده هاى سیاسى،بکنند،مفرى باقى نماند و هم شیعیان راستین،امام و جانشین واقعى را باز شناسند،از این رو،در مورد امام کاظم علیه السلام نیز،پدر گرامی شان با وجود حکومت پر خفقان عباسى،باز در مواردى بسیار به امامت آنحضرت پس از خویش تصریح فرموده اند که تنها به چند نمونه اکتفا مىشود:-على بن جعفر گوید:پدرم امام صادق علیه السلام به گروهى از اصحاب و خواص خویش فرمود:سفارش مرا در مورد فرزندم موسى بپذیرید،زیرا او از همه ى فرزندان من و نیز از همه کسانى که از من بیادگار مى مانند،برتر است و جانشین من پس از من و حجت خداوند بر همه ى بندگان خدا خواهد بود.
۲-عمر بن ابان مىگوید:امام صادق (ع) ،امامان پس از خود را یاد کرد.
من اسماعیل فرزند ایشان را نام بردم،فرمود،نه،به خدا سوگند این کار به اختیار ما نیست،به دستخداست.
۳-زراره-یکى از برجستهترین شاگردان امام صادق علیه السلام مىگوید:خدمت آن بزرگ رسیدم،سرور فرزندانش موسى علیه السلام سمت راست آن گرامى و جنازهیى-که جنازهى فرزند دیگرش اسماعیل بود-روبروى حضرت قرار داشت.
به من فرمود:زراره،برو و داود رقى،حمران و ابو بصیر (سه تن از یاران آن حضرت) را بیاور. رفتم و آوردم.
دیگران هم مىآمدند تا سى نفر شدیم و اطاق پر شد.
امام به داود رقى فرمودند:پارچهى روى جنازه را کنار بزن.داود چنان کرد که امام فرموده بود. آنگاه آن گرامى فرمود:
داود!ببین اسماعیل زنده استیا مرده.
گفت:سرور من،مرده است.
امام به یکایک حاضران جنازه را نشان داد و همه گفتند مرده است.
فرمود:خداوندا گواه باش (که براى رفع اشتباه مردم تا این اندازه کوشیدم) سپس دستور دادند،او را غسل و حنوط کردند و در کفن نهادند و چون تمام شد باز به مفضل فرمودند: صورت او را باز کن.
مفضل چنان کرد که امام فرموده بودند.آنگاه فرمود:زنده استیا مرده؟مفضل عرض کرد. مرده است.و باز از همهى حاضران پرسید و همه همان را گفتند.و حضرت دگر بار فرمودند: خدایا گواه باش،اما باز گروهى که مىخواهند نور خدا را خاموش کنند موضوع امام بودن اسماعیل را مطرح خواهند کرد.
و در این هنگام به فرزندش موسى اشاره کرد و فرمود:
خدا نور خود را تایید مىکند،گر چه گروهى آنرا نخواهند.
اسماعیل را دفن کردند،امام از حاضران پرسیدند:آنکه در اینجا دفن شد که بود،همه گفتند: فرزندتان اسماعیل.امام فرمودند خدایا گواه باش.سپس دست فرزند خود موسى را گرفتند و گفتند:
هو الحق و الحق معه و منه الى ان یرث الله الارض و من علیها.او بر حق و با حق است و حق از اوست تا روز رستخیز.
۴-منصور بن حازم مىگوید به امام صادق عرض کردم:
پدر و مادرم فداى شما باد،هر صبح و شام جانها در معرض مرگ قرار دارند،اگر براى شما چنین پیش آید چه کس امام ما خواهد بود؟امام دستبر شانه ى راست فرزندش ابو الحسن موسى زد و فرمود اگر براى من پیش آمدى رخ داد،این فرزندم امام شما خواهد بود.و آن گرامى در آن هنگام ۵ ساله بود و عبد الله فرزند دیگر امام صادق(ع)-که بعدها برخى به امامت او عقیده مند شدند-نیز در آن مجلس با ما بود.
۵-شیخ مفید-که رحمت گستردهى خداوند به روان پاک او باد-مىگوید:
گروهى از بزرگان یاران حضرت امام ششم-درود خدا بر او-مانند:مفضل بن عمر،معاذ بن کثیر،عبد الرحمن بن حجاج،فیض بن مختار،یعقوب سراج،سلیمان بن خالد،صفوان جمال و دیگران-که ذکر نامشان به درازا مىکشد-موضوع جانشینى حضرت امام کاظم علیه السلام را روایت کرده اند و نیز از اسحق و على دو برادر امام موسى کاظم-که در فضل و ورع و تقواى آنان تردیدى نیست،روایت شده است.
با اینهمه تاکیدها و تصریحها،براى شیعه و آنانکه با امام ششم سر و کار داشتند مشخص و معین بود که پس از آن گرامى،فرزندش ابو الحسن موسى بن جعفر الکاظم،امام است،نه اسماعیل-که در حیات پدر از دنیا رفت-و نه فرزند اسماعیل که محمد نام داشت و نه فرزند دیگر امام صادق علیه السلام که عبد الله نامیده مىشد.با این وجود،پس از درگذشت آن امام راستین،گروهى به امامت فرزندش اسماعیل و یا فرزند اسماعیل و یا عبد الله معتقد شدند و از مسیر روشنى که برایشان تعیین شده بود،به انحراف گراییدند.