انسان خردمند،نه پای در بند گذشته می ماند و نه با خیال آینده روزگار می‌گذراند.

برای بسیاری از انسان ها، درگذشته و ماجراهای بر وی گذشته می ماند و بر شکست ها و ناکامی های خود خواسته و ناخواسته آن اندوه می خورند و چنان هدف‌ها پیروزی‌های دست نیافته را چون نمایی از فیلم زندگی جلو به عقب برده و سرشک حسرت از دیده می افشانند که ساعت ها و روزها و هفته ها و…. پی در پی می‌آید و می‌رود، ولی ایشان همچنان در گذشته مانده اند و حال و اکنون و الان،دم را از دست می دهند.

ماندن در گذشته، همزاد در ذهن پروردن آینده است. کسانی هم،به جای زیستن در اکنون در آینده زندگی می کنند و سوار بر اسب راهوار خیال،آینده ای را در ذهن خویش می سازند که در آن ناکامی ها به کامیابی و شکست ها به پیروزی و اندوه ها به شادی تبدیل شده است.

آینده پروری،چیزی جدای از آینده اندیشی و برنامه ریزی برای آینده زندگی است. آینده اندیشان، امروز را نردبان رسیدن به فردا و حال را زمینه رسیدن به آینده می‌دانند و از لحظه‌های دشوار امروز برای هفته های شاد آینده بهره می برند.

باید سوار بر زمان شد و با بهره گیری از آن به سوی هدف تاخت، نه درماندگان دیروز ها و گذشته ها و نه خیال پروران فردا ها و آینده ها هیچ یک،پرنده خوشبختی را به آغوش نخواهند کشید.

بدانیم و دانسته ها را شایسته تکرار کنیم و آن را در ذهن بایسته کنیم که آنچه که گذشت را رها کنیم و نه فراموش!درس های گذشته را برگیریم و از بر کنیم و از توشه های برگرفته از گذشته در حرکت به سوی آینده بهره گیریم و دیگر هیچ یک از بخش های امروز و فردا و فرداهای عمرمان را صرف گذشته و افسوس گذشته ها نکنیم و فقط و فقط به حال رو به آینده توجه کنیم.

همچنین در پیمودن مسیر رو به آینده از خود جلو نزنیم و از اکنون دور نشویم که آن هم زیانبار بوده و اکنون مان را فدای آینده نیامده می‌کند؛و هم اکنون،و هم آینده را تباه می سازد.

به قلم سیده ستایش موسوی