در تعریف مشاغل سخت آورده اند؛ کاری باشد که وی را انجام دهی، تنش آن از حد مجاز بیشتر و زیان آورتر باشد بطوری که وی را طاقت اندر کف ببرد و امراض بعد از مدتی بر او دچار شوند.
از فراست ذاتی خود هر چه در اندیشه فرو رفتم، بعد از معدن کاران سخت کوش که همی در صدر جدول رخت بسته و منزل گزیده اند، خبرنگاران در مشاغل سخت نایب قهرمانی می گردند.
در داستان های اساطیری نقل است روزی خبرنگاری موی سفید و ریش بزی که مشت هایش را خورده بود و الکش را آویخته، گفتند از چه روی به این شغل که متحمل سختی بیش نیست روی آوردی، گفتا از روی عشق، گفتند به مصلحت خویش نیاندیشیدی؛ گویند سر اندر فکر فرو برد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آورده اند خبرنگاران بلا و بلیه زیاد بر سرشان فرو می ریخت، اما قابض روح به سمت و سویشان نمی رفت، حکمت آن را جویا شدند؛ گفت این چنین فشارها دس گرمی برایشان بیش نیست، آنان را قوت بیش از این باشد.
گویند برنامه شان تسلی مظلومان و کابوس مافیان بود، هر روز یکی را به فنا می دادند و در منزلت انان همین بس که تیکه اندازی قهار و سرتق کاری بی بدیل بودند.
از عجایب کار آنان نقل است که کنه ای سخت بودند؛ چون می چسبیدند اطرافیان فرد شوهر می دادند و ول کن نبودند، همین شد استعفاهای زیادی روی آوردند و در افق محو شدند.
در طریقه کار خبرنگاران آورده اند؛ هر که لابی قوی تر داشت، با جمله بزرگان جایگاهی رفیع و رپورتاژی، رپورتاژتر داشت و روی تخم چشم های مسئولین جای داشتند، در اندر نگاهشان به بقیه خبرنگاران همی می گفت: ما ز بالاییم و بالا می رویم؛ از مسئولین حکایت رپورتاژشان می پرسیدند می گفتند: حواس ملوکانه مان جمع است که کت نخ ترکمان نشتی نداشته باشد.
گویند مولانا ترامپ( اعصاب خط خطی و مو هویچی) در کاخ سفید خود از غایت مشکلات داخلی و خارجی هیچ نمی ترسید جز خبرنگاران آملی و هی با خود نجوا می کرد آنان که شهریاری را به افق محو کردند ما را چه ترس نباشد؛ شیخ بوریس جانسون گوید: شبی در معیت ترامپ به خواب فرو رفته بودم که جایش را خیس کرد و از او حکمت آن جویا شدم که با اضطراب از رسانه های آمل گفت.
خبرنگاران بر همه علوم مسلط بودند و پاتوقشان اجلاسیه غیرمتعهدها بود و حتی سالها بعد از تاهل هم از آن دست نمی کشیدند؛ مراتب آنان والا بود تا جایی که برخی از تخم دو زرده مسئولین نیز ایراد می گرفتند و می گفتند در ممالک راقیه مسئولین از کم کاریشان عذرخواهی می کنند ومنتظر بودند تا به زبان سخت فارسی آنان را بدرقه می کردند.
چه تعب ها که نکشیدند از جوع فنا دادن مسئولین و هر چی در ایام ماضیه وافر کار می کردند، آینده هیچ تمبان به پایی دستنشان را نمی گرفت و اوقاتشان تلخ می شد و هی به خود ناسزا می گفتند و خاطر محصلین مکدر می ساختند اما تا به امروز همان کنند که سابق بر می کردند.
سمانه قلی پور