سید محمد بطحایی، چهاردهمین وزیر آموزش و پرورش پس از پیروزی انقلاب بود که سی ام مرداد ماه ۱۳۹۶ با رای اعتماد نمایندگان مجلس بر کرسی وزارت تکیه زد و همزمان با آخرین روز مهلت استعفای مدیران دولتی برای شرکت در انتخابات مجلس استعفا داد و به این ترتیب پرونده عملکرد وی پس از ۶۵۱ روز کاری بسته شد؛ آن هم در شرایطی که هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده است.
وی در روز اول کاریاش سه قول جدی به همکارانش داد؛ نخست اینکه تحول در نظام آموزش و پرورش را بر اساس سند تحول بنیادین آغاز کند، دوم تربیت نسلی متدین، اخلاقی، کارآفرین و با نشاط و سوم پیگیری ارتقای معیشت و منزلت یک میلیون و ۷۰۰ هزار معلم شاغل و بازنشسته در هیئت دولت بود.
بطحائی در عمر ۶۵۱ روزه وزارتش شعارهایی برای حذف مافیای کنکور سر میداد و قصد از میان برداشتن کنکور را داشت هرچند در این دوره مدیریتی کوتاه نتوانست گام مهمی در این زمینه بردارد.
بطحایی همچنین تاکید دولت برای تغییرات ساختاری و چابک سازی وزارتخانه را اجرا کرد و دست به ادغامهایی زد که از جمله چالش برانگیزترین آنها ادغام مرکز روابط عمومی با حوزه ریاستی بود و عملاً در ماههای اخیر موجب ضعف عملکردی در حوزه روابط عمومی و ارتباط با رسانهها شد و انتقادات جامعه رسانهای را به دنبال داشت.
واژگونی اتوبوس دانش آموزان هرمزگانی در شهریور ۹۶، افشای آزار و اذیت جنسی دانش آموزان در مدرسه غیردولتی معین در خرداد ماه ۹۷، آتش سوزی مدرسه غیردولتی اسوه حسنه زاهدان در آذرماه ۹۷ و مرگ سه دختر دبستانی نیز از جمله حوادث تلخ دوره مدیریتی بطحائی بودند، این اواخر نیز انتشار کلیپی از همخوانی دسته جمعی موسیقی مبتذل در چند مدرسه حاشیه ساز شد.
اما شاید یکی از مهمترین انتقادات جامعه فرهنگیان به بطحایی عدم توفیق در پرداخت کامل معوقات و مطالبات و تاخیر در پیگیری تصویب و اجرای طرح رتبه بندی معلمان دانست.
آموزشوپرورش با مشکلاتش تنها ماند
مشکل امروز آموزشوپرورش ما که به قربانگاه افراد تبدیل شده و عمر وزرای آن در نهایت به دو سال میرسد، حضور فرد نیست بلکه نادیده انگاشتن جایگاه و اهمیت این وزارتخانه در کلان کشور است.
به نظر میرسد، دولتها در کنار کارکرد انتخاباتی آموزشوپرورش باید به اندکی هم به جایگاه و نقش تأثیرگذار این وزارتخانه در فرهنگسازی و تربیت نسل بیندیشند و تا زمانی که اینگونه نباشد شاهد سؤالات و تذکرات متعدد نمایندگان مجلس به وزیر برای عدم پرداخت مطالبات فرهنگیان، چرایی عدم اجرای سند تحول بنیادین و بیتوجهی به مطالبات معلمان و در سوی دیگر افزایش نارضایتی فرهنگیان خواهیم بود و آمد و رفت وزرا هم تغییری در اوضاع ایجاد نخواهد کرد.
و در نهایت بیتوجهی دولت به مشکلات آموزش و پرورش و مطالبات فرهنگیان، بطحایی را برآن داشت که در نیمه راه بیخیال وزارت شود و آنگونه که برخی نمایندگان مجلس از جمله جبار کوچکینژاد و محمد مهدی زاهدی مطرح کردهاند، ماجرای استعفا برای شرکت در انتخابات تمام واقعیت نیست و در نهایت بطحایی وقتی نتوانست در جریان تمام این مشکلات به وعدههایش عمل کند به دلیل عدم همراهی دولت استعفا داد.
وزیری که جاده صاف کن خصوصی سازی شد
کارنامه کاری بطحایی را نباید در دو سال اخیر بررسی کرد بلکه او چهار سال نیز معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی بود و باید کارنامه شش ساله او را مدنظر قرار داد. وی روند صرفه جویی در هزینهها را در پیش گرفت که بر خلاف روند مدرن جهانی آموزش است. وی خصوصی سازی را گسترش داد که با هدف صرفه جویی بود. تعداد معلمان در ۱۰ سال گذشته به شدت کاهش یافته است که نتیجه آن افزایش تراکم دانش آموزی در کلاسهی درس است. نارضایتی در جامعه ملعمان خرید خدمت و حقالتدریسی نیز افزایش یافته است.
خصوصی سازی یعنی برون سپاری وظایف یک نهاد به بیرون از آن با نگاه اقتصادی. این در حالی است که مقوله آموزش و پرورش مانند امنیت و بهداشت، امری عمومی و حاکمیتی بوده و قابل فروش نیستند. با این وجود اینها برای خرید خدمات ۲۰ درصدی دورخیز کرده بودند.
اقتصاد در آموزش و پرورش به گره کوری تبدیل شده است ولی قطعاً اگر کسی دنبال تحول است باید به این شرط لازم توجه کند و اقتصاد را سامان دهد نه آنکه برون سپاری کند.
پوست موز مافیای کنکور زیر پای آقای وزیر!
شاید بتوان یکی از مهمترین برنامههای بطحایی را تلاش برای مبارزه با مافیای کنکور دانست، موسساتی که این روزها از قِبل آموزشوپرورش و دانشآموزان، صاحب سرمایههای کلانی شدهاند هرچند که بخشی از این مافیا در دل آموزشوپرورش نفوذ دارد و همین کار را برای او دشوارتر کرد اما باید دید وزیر جدید، در ادامه این سیاست پیش خواهد رفت و همچنان برای کوتاه ماندن دست مافیا حداقل از دوره ابتدایی تلاش میکند یا با نفوذ آنها در بدنه آموزشوپرورش همراه خواهد شد؟
بی شک «حذف سایه مافیای کنکور از آموزش و پرورش»، خواست تمام اعضای خانواده بزرگ آموزش و پرورش از معلم تا اولیای دانش آموزان است و «اجرای صحیح راهبرد مدرسه محوری» نه به شکل شعاری و نمادین که اجرای عملیاتی آن تا هویت بخشی واقعی به مدارس که نسخه نجات بخش آموزش و پرورش از بحرانها و مشکلات پیچیده نظام بوروکراسی اداری و تنها راه بروز خلاقیت در شیوه مدیریت مدارس خواهد بود.
شعار اول وزیر آموزش و پرورش مبارزه با مافیای کنکور با گردش مالی ۸ هزار میلیارد تومانی و رانت موجود در کتب درسی و قاچاق بیش از ۱۳۰ میلیون کتاب بود ولی متاسفانه در این مبارزه فقط شاهد مبارزه شعارگونه شما بودیم.
اوج پروژه ضدکنکوری بطحایی در دی سال گذشته بود، او در اواسط این ماه در توئیتی به ماجرای ظرفیت ۸۵ درصدی بدون آزمون کنکور اشاره میکند و مینویسد: «ساعت ۶:۳۰ صبح جلسه تعیینتکلیف نهایی #کنکور سال آینده برگزار شد. ورود به ۸۵درصد ظرفیت دانشگاهها نیازی به شرکت در کنکور و تحمل اضطرابهای طاقتفرسا ندارد و صرفا سوابق تحصیلی ملاک عمل است. از همراهی وزارت علوم برای این موفقیت متشکرم. #خداحافظ_کنکور»
این هشتگ در همان روزها ترند توئیتر شد و اظهارنظرهای زیادی درباره این موضوع در فضای مجازی مطرح شد، او در اسفندماه با اعلام اینکه «از سال آینده معدل در کنکور سراسری اعمال خواهد شد که اجرای آن بسیار به نفع دانشآموزان است.» به مساله نگرانی دانشآموزان از کنکور اشاره میکند و بهنوعی ظرفیت ۸۵ درصد کنکور را یک دستاورد برای وزارت خود مطرح میکند. البته او در طی سه ماه گذشته از سال ۹۸ نیز به مساله کنکور اشاراتی داشته است که بیشتر حول موضوع سهمیه کنکوری سیلزدگان مطرح میشد.
به هر حال با استعفای خالق هشتگ «#خداحافظ_کنکور» که سعی کرده بود با غول کنکور مچاندازی کند، به نظر میرسد مساله کنکور بهخصوص از طرف آموزشوپرورش با آمدن یک وزیر دیگر که فرصت یا قدرت زیادی برای رسیدگی به مساله کنکور در مطالبات بیشمار این وزارتخانه نداشته باشد، وارد مرحله دیگری خواهد شد و باید دید سیاستهای کنکوری وزارت آموزشوپرورش از این به بعد چه خواهد شد؟
وزیر نتوانست به وعده های خود در وزارتخانه مربوطه عمل کند؛ او وعده داده بود تا بحث استخدام معلمین را عملی کند؛ حال این سوال مطرح است که چرا در این وضعیت آشفته وزیر آموزش و پرورش وزارتخانه را رها کرد و رفت؟ بطحائی آمد و رفت و آنچه باقی ماند وعدههای بر زمین مانده و مشکلات مختلف مدیریتی است که میراثی برای وزیر آینده شد.
نکته مهم این است که با مشکلات و چالشهای جدی و بسیاری که آموزشوپرورش با آن دست به گریبان است بعید است که هماکنون فردی توانمند و کارشناس، بپذیرد به عنوان وزیر با دولت همکاری کند.بنابراین میتوان گفت که عملا دو سال باقی مانده دولت دوازدهم در حوزه آموزش و پرورش همچون دو سال گذشته، میتواند از دست رفته محسوب شود!