محسن مهدیان تحلیلگر مسائل سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت: جامعه ما بدون تردید نسبت به بهمن ۵۷ معنوی ترشده است. کافیست در مظاهر باطل نمانیم و عمق دینداری را در تار وپود جامعه دقیقتر شویم.
جامعه ما آگاه ترست و همین آگاهی و فهم حق و باطل خودش یک رشد قابل اعتناست. شاخص دیگر مبارزه است. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم با هجمههای زشتی و معصیت دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمیگیرد و عدهای ظاهرگرا، معنویت را ایستا و نقطهای ارزیابی میکنند. حال انکه رشد دینداری و اساساً تقوا در حرکت محاسبه میشود. ملاک دیگر اجتماعی شدن دین فردی است. صوفی مسلکی و دینداری در خلوتها، قدری ندارد که قابل افتخار باشد. شاخص دیگر رشد عینی معنویت است. از شهدای مدافع حرم تا مجالس مذهبی و فعالیتهای خیرخواهانه و انسان دوستانه و غیره.
پیشنهاد میکنم این شبهای ماه مبارک و از ساعت ۱۲ شب به بعد یک سر به مجالس مناجات خوانی شهر بزنید. هیأت هایی مملو از جوانهایی که بسیاری شأن روز بعد هم شاغلند.
اما اخیراً رهبرانقلاب در تحلیل وضعیت دینداری در جامعه به یک شاخص متفاوت اشاره کردند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در تحلیل معنویت یک جامعه و در کنار گرایش به خوبیها، باید ببینیم چه میزان یک جامعه از بدی و زشتی انزجار دارد و حاضرست آنرا بیان کند و برایش هزینه دهد. مثلاً در کنار چهارشنبههای سفید، میزان تنفر اجتماعی ازین عمل را هم باید مورد توجه قرار داد. تنفر از کشف حجاب که یا به جهت مصالح تربیتی و اجتماعی مورد تغافل قرار میگیرد و یا در مواردی هم با نهی از منکر خودش را نشان میدهد و فیلمهایش منتشر میشود.
رهبری انقلاب این بار به همین شاخص اشاره داشتند. فرمودند یک روز در این شهر شیخ فضل الله نوری را اعدام کردند و جز عده اندکی کسی متعرض نشد اما امروز کشته شدن یک طلبه همدانی شهر و کشور را بهم میریزد. توجه شود فقط شجاعت و جسارت بیان حق مورد توجه نیست. بلکه فهم اینکه چه کسی بر سر دارست و چرا باید چنین ظلمی شود نیز آن روزها برای مردم روشن نبود.
امروز، هم آگاهی از حق رشد کرده است و هم جسارت تولی و تبری اجتماعی وجود دارد. اینهمه به جهت بستر اجتماعی و سیاسی است که جامعه را حق طلب و ظلم ستیز بار میاورد.
هرجامعه ای ممکن است نسبت به کشتن یک بیگناه متأثر شود، اما وقتی حادثه هویت ایدئولوژیک میگیرد ماجرا متفاوت و موجب برانگیختگی اجتماعی میشود.
اغلب ما اوج حق طلبی دوران طاغوت را بیشتر در قصه لوطی های شهر خوانیدم. آنجایی که قهرمان قصه مقابل تعرض لات محل به ناموس مردم میایستد و غیرتی میشود. اما انقلاب ابعاد این قصهها را برای ما جابجا کرد. لوطی های رویایی یک محله را به ابعاد حقیقی یک ملت توسعه داد که فراتر از جاهلهای کلاه شاپویی، مقابل اراذل و اوباش جهانی رگ غیرت شأن برجسته میشود. این نشان رشد معنوی یک ملت نیست؟