یکی از مشکلاتی که خصوصاً در دو دهه اخیر در تولید آثار دغدغه مند و درام های مبتنی بر اخلاق وجود داشت، نادیده گرفتن عموم مردم بود. عموم مردم اگر سلایق و علایقشان محترم شمرده شود، بیش از هر اثر سرگرم کننده‌ای از آثار مبتنی بر اخلاقیات و ارزش‌ها استقبال می‌کنند. این مسیری است که در چند سال اخیر توسط حامد عنقا و تیمش طی شد و او توانست با شناخت درست از علایق عموم مردم بحث هایی را در قالب ملودرام به تصویر بکشد که شاید تا پیش از آن به دلیل تبلیغی و شعاری بودن نمی‌توانستند مخاطب زیادی به دست آورند. عنقا با بالابردن میزان درام مجموعه‌هایش و با خارج کردن آنها از شکل شعاری و کلیشه‌ای توانست هم به مفهوم مهمی مثل حیا و غیرت بپردازد، هم به نماز، هم زندگی سنتی و هم حتی مسیرهای پرپیچ و خم نظام سلطه و حلقه های ماسونی.

حالا شاید بعد از استقبال چشمگیر از قلب یخی، پدر، تنهایی لیلا و بر سردوراهی بشود به جرات گفت که عنقا نشان داد که میشود حرفهای اخلاقی و ارزشی و مبتنی بر تعهد را در قالبی دراماتیک و در مجموعه‌های پرمخاطب گفت و ساخت. آنچه در پی خواهد آمد ادامه یک گفت‌وگوی بشدت پرهیجا و ملتهب است که قسمت نخست آن هفته گذشته منتشر شد.

*بازیگر تنهایی لیلا بیرون از قاب تنهایی شبیه لیلای درون سریال نیست.

برای من اهمیتی ندارد. دینم به من آموخته که در زندگی‌اش تجسس نکنم. مظاهرش را هم قضاوت نکنم. یک عیب احتمالی بیرونی دلیل نمی‌شود من با صد خطای درونی او را قضاوت کنم.

حامد عنقا نویسنده و تهیه کننده سریال بر سر دوراهی، پدر، تنهایی لیلا، قلب یخی

*مردم این دو مورد را با هم تطبیق می دهند.

یک نکته مهم را از هم تفکیک کنیم. این قیاس مع الفارق است من توقع ندارم وقتی آنتونی کوئین نقش «حمزه سیدالشهداء» را بازی می‌کند، بعد از هر پلان نمازش را هم بخواند. دیگر از این نقش اثربخش‌تر که در تاریخ سینما نداریم. چون بعد از این نقش آنتونی کوئی، نقش یک آدم دائم الخمر را در فلان فیلم بازی می‌کند.

من که توقع ندارم بازیگر نقش تنهایی لیلا در این فرایند، حجاب بخشی از زندگی او شود. می‌دانی من سر تنهایی لیلا چقدر تماس داشتم از آدمهای عجیب و غریب که نمی‌دانم تلفن من را از کجا پیدا کرده بودند. مثلاً از شیراز خانمی به من زنگ زد که من دعایتان می‌کنم. دخترش با دیدن این سریال چادری شد. او خودش چادری بود، دخترش امروزی بود و چادری نبود. می‌گفت این سریال کاری با دخترم کرد که نظرش تغییر کرد. من گفتم این مسئله فقط برای مدتی برای او جذاب است. چون آنقدر جذابیت‌های بیرونی برای او وجود دارد، از اینجا به بعد باید کار دیگری برای او بکنیم.

سریال، فیلم، کتاب و مدیا به صورت عام، اثربخشی‌های مقطعی دارد. بعد از آن باید به مسائل دیگری فکر کنید، یادت باشد من فقط یک تهیه کننده هستم از بین هزار تهیه کننده ای که وجود دارد. یادت باشد من فقط یک نویسنده هستم از هزاران نویسنده‌ای که وجود دارد. متاسفانه همفکران سیاسی فقط از من توقع دارند، مگر من چقدر خروجی دارم؟! تازه هر آنچه نوشتم و ساختم مگر کم مورد فشار و هجمه است؟

 

در کنار بهرنگ توفیقی و مهراوه شریفی‌نیا – سریال بر سر دوراهی

*تو خودت به خاطر مسائل بیرون از سریال، با ریحانه پارسا وارد چالش شدی؟

ریحانه پارسا بچه بود و بچگی کرد. دختر ۱۸ ساله و شهرتی که ظرف کمتر از یکماه برایش به وجود آمد، هرکسی این ظرفیت را ندارد. اوایل پخش سریال، ۵ قسمت که پخش شد، ما هنوز داشتیم، فیلمبرداری می‌کردیم. یک روز من زنگ زدم به قلی‌پور مدیر تولید، گفتم چند دقیقه گرفتید؟ گفت هیچی! گفتم یعنی چه؟ گوشی را بهرنگ (توفیقی)، کارگردان، گرفت و گفت آقا بیا ببین کف خیابون چه خبر است، مردم اصلاً نمی‌گذارند ما کار کنیم.

خب یک دختربچه ۱۸-۱۷ ساله که ناگهان ظرف یک‌هفته هنوز جلوی دوربین همان سریالی است که مشهورش کرده، اینطور مورد استقبال قرار می گیرد، طبیعی است که اشتباه کند. همه اینها را می‌فهمم و هیچ قضاوت درست و غلطی در موردش ندارم. تنها کاری که می توانم بکنم این است که من در مورد این موضوع هیچ جاحرف نزدم، اولین مرتبه است که دارم در این مورد صحبت می‌کنم. فشار وحشتناکی روی من بود با اینکه من قبلاً موضعگیری کردم. یعنی به بچه های روابط عمومی گفتم، در صفحه رسمی سریال یکی از عکس‌های کارش را بگذارید و زیر آن بنویسید آن چیزی که مردم با آن زندگی می کنند نقش ها هستند نه نقش پردازها.

مثل همان چیزی که در مورد آنتونی کوئین و حمزه سید الشهدا گفتم. فشار وحشتناکی روی من بود، جهت اطلاع، همه مراسم‌های تقدیری که از طرف سازمان و چه از طرف جاهای مختلف قرار بود انجام شود، حتی قرار تاریخ و ساعتشان هم معین شده بود، کنسل شدند یعنی مثلاً جمعه کار ما تمام شده و قرار بود شنبه برویم فلان جا از ما تقدیر کنند دوشنبه هم بهمان جا از ما تقدیر کنند.

 

عنقا در کنار مهدی سلطانی -سریال پدر

*رفتار خانم پارسا به کلی موقعیت‌های خوبی را، از بازیگرهای جدیدی که می‌خواهند بیایند و در فضای امن تلویزیون کار کنند، گرفت.

بدون شک لطمه زد، بزرگترین لطمه را هم من و بهرنگ توفیقی خوردیم. تو می‌دانی که با توجه به دایره رفقا و دوستان، چون او بازیگر کار من بوده از من توقع داشتند. او برای من یک بازیگر بود که آمد و قراردادی داشت انجام داد تمام شد و رفت بعد از یکماه این کار را کرد.

*از تو توقع داشتند که رفتارهای فرامتنی ریحانه پارسا را متوقف کنی.

چطور؟ من در تلویزیون یک جلسه ای بود که من پرسیدم آن کاری که من باید می‌کردم و نکرده‌ام را بگویید. چون در قراردادش همه چیز مشخص است شما بگویید. اصلاً کسی حرفی نزد.منهای اینکه آن «بچه» هم نگاه می‌کند به صدها صفحه مجازی که از دیگران هست و پیش خودش می‌گوید رفتارهایی که از او سر می‌زند، عادی است. افراد بد طینت هم در این ماجرا میانداری می‌کنند و می‌شود آنچه که شد.

*اول کار که برای قرارداد آمد هم همینطور بود؟

ببین یک دختری بود مثل بقیه دخترها، حجاب معمولی و به شدت خجالتی. هنوز هم همینطور است، من در جشنواره جام جم او را دیدم، هنوز هم به نظر می رسید ذاتاً دختر با حجب و حیایی است. اما یک چیزی را هم در نظر بگیرید روزی که این اتفاق افتاد من تا یک هفته نتوانستم او را پیدا کنم که به او بگویم آن عکس کوفتی‌ات را بردار. جلسه‌ای اتفاق افتاد با یکی از مدیران سیما؛ آقای مدیر! برخورد با این دختر خطاست. این بچه هنوز نمی‌فهمد چرا این کارش غلط بوده! جواب آن دوست عزیزی که روبروی او نشسته بود و از او می پرسید و ریحانه پارسا هم جواب داد: ” مگر کار بدی کردم؟ همه همین شکلی هستند! “

*در جشنواره جام‌جم با «لعیا زنگنه» رفتی بالای سن، قصد داشتی نکته‌ای را در پس رفتارهای ریحانه پارسا منتقل کنی؟ چون لعیا زنگنه همه را با آن دختر محجبه و چادری در پناه تو به خاطر می‌آورند.

شما فقط یک شخصیت دختر خاص را در سریال من نبین، همه زنان قصه‌های مرا آنالیز کن. در سریال پدر شخصیت زنی که من روی آن ایستاده‌ام شریفه است نه لعیا زنگنه، منظورم کاراکتر است. این دختر (لیلا با ایفای ریحانه پارسا) تازه ۲۰ سال بعد قرار است بشود شریفه. یا سر تنهایی لیلا هم باز یک شریفه داشتم. شریفه زنی که سرد و گرم کشیده، بالا و پایین دیده، در دوران تثبیتش باحیاست. اتفاقاً فکر می‌کنم واکنشی که در تنهایی لیلا و پدر نشان دادم، خیلی جسورانه‌تر بود تا انقلاب زیبا. در انقلاب زیبا سیاسی‌ها و اپوزیسیون از کار من، دردشان آمد، ولی اینجا همه انگار دردشان آمده بود. تو ببین چرا روی مفهوم عادی سازی تاکید دارم.

حامد عنقا در کنار علیرضا قربانی

*ما (جریان رسانه‌ای) هم بی‌حیایی را داریم، عادی سازی می‌کنیم؟

بله. خودمان! من در همین سریال بر سر دوراهی که حالا در موردش حرف خواهیم زد یک سکانسی می‌گذارم که بهنوش بختیاری (کاراکتر ثریا) می‌آید پیش مریم (مهراوه شریفی‌نیا) و می‌گوید حامد (حمید گودرزی) درگیر رنگ و لعاب پریناز (میترا حجار) است، تو هم یک حرکتی بزن! همه حرف من در سریال بر سر دو راهی، همان حرفی است که از زبان کاراکتر مریم بیرون می‌آید، زن باحیا می گوید یعنی چه؟ می‌گوید: “ من چادرم را کنار بگذارم، برای اینکه حامد چیتان فیتانی پریناز را دوست دارد؟ خب به درک که دوست دارد.”

متاسفانه اخیراً سریالی را دیدیم که علی الظاهر در مورد بچه‌های جنگ و خانواده‌های محترم آن‌ها ساخته شده بود که در آن رزمنده و شهید و جانباز و همه نشانه‌های آن دوران را دارد و چه چیزی را به تصویر می‌کشد، عشق رزمنده دارد را دارد به تصویر می‌کشد…، من خودم اینکاره هستم می‌فهمم که وقتی که قصه‌ات تمام شد در ناخودآگاه مخاطب سریالت چه نشسته است. تو یک خانمی را با شخصیتی دوست داشتنی در متن یک سریال می‌گذاری و یک عشق دوست داشتنی ایجاد می‌کنی. در این عشق دوست داشتنی پسر را می‌بری جنگ. اول فکر می کنیم شهید شده، ولی بعداً می‌فهمیم اینطور نبوده وقتی او را برمی‌گردانی که این خانم را تبدیل کرده‌ای به یک خانم متأهل و شوهر دار.

*و آن عشق هنوز زنده است

و قصه را داری می‌بری به سمت اینکه زن شوهر دار دارد به یک عشق دیگر فکر می‌کند و آنقدر مردی که امروز شوهرش هست را منفی گرفته‌ای که به من تماشاگر حق می‌دهی او برگردد به عشق قبلی خودش!

علی الظاهر داری حرف اعتقادی می زنی و بچه حزب اللهی هم هستیم و قاعدتاً باید خوشمان بیاید که بچه مسلمونی که از جنگ برگشته به عشق واقعی خودش می‌رسد. یک زمانی بود که وقتی یک زنی شوهر داشت از نظر همه مردم دیگر دیده نمی‌شد، یا مردی که زن داشت به هیچکس چشم نداشت. ولی امروز داری به ناخودآگاه جامعه امروز می گویی که آقا در حزب اللهی ها هم اینطوری وجود دارد؟! تو ممکن است که در برخورد اول با سریال چنین چیزی را نبینی ولی من خودم کننده هستم و می‌دانم چه چیزی در ذهن مخاطب می‌نشیند. چطور این خطر را نمی‌بینید، ولی خطر فلان هنرپیشه ای که روسریش بالا رفته را می‌بینید؟ اینکه اهمیت ندارد. این یک روز جلو می‌آید یا اصلاً جلو نیاید، اما آن موضوع، یعنی محتوای این سریال، خیلی خیلی خطرناک است.

*هرچند من خودم از فیلم‌هایی با موضوعات سیاسی و هیجانی بیشتر لذت می برم و همچنان انقلاب زیبا و قلب یخی را یگانه می‌دانم اما چرا ساختن سریال‌هایی نظیر پدر و تنهایی لیلا اولویت شماست؟ اولویت برای در مسیر سریال سازی، معلمی در حوزه اخلاق است؟

اصلاً بحث معلم اخلاق نیست، بحث جراحی است، یک دملی را داری می‌بینی‌، می‌توانیم روی آن مدام پماد بمالیم که این درد فعلاً بیفتد.

*تو می‌خواهی همه دخترهای امروزی را شبیه شریفه خاتون، مادربزرگ شریف خودت بشوند؟ خیلی راه سختی است.

اصلاهمسر خودم چادری است دختران من هم با اینکه تازه ۹ سالشان است چادری هستند، هیچ فخری نیست، البته خیلی از این بابت خوشحالم. این فخری برای من نیست، اگر فخری هست برای خودشان است. کما اینکه تو جایی ندیده‌ای که من همراه همسرم، مثل برخی از دوستان ظاهر شوم، خودش دوست ندارد. از یک طبقه خانوادگی سنتی اینطور یاد گرفته که باعث افتخار من هم هست. اما دختر عمه های من با اینکه محجبه هستند، اما چادری نیستند. آنها هم نوه های حاج آقا سیف الدین هستند، ما خانوادگی بچه آخوند هستیم، اماچادری نیستند، از نظر من این مسئله مذموم نیست، من در مورد چیزی فراتر از این حرف می زنم. به نظر من حیای پشت این پارچه‌ها باید باعث وجود این پارچه‌ها بشود وگرنه که من هم الان می‌توانم دکمه بالای یقه ام را ببندم و تسبیحی دست بگیرم، چه اهمیتی دارد؟ من به ظاهر زیبا از بازتابی وجودی زیباتر فکر می‌کنم. من فکر می‌کنم جامعه نیاز دارد در مورد عفت و حیا حرف بزنیم و درباره‌اش اثر نمایشی جذاب بسازیم. یادت باشد رشادت و شجاعت و شهامت مردهای ایرانی، از عفت و حیای زنان ماست.

*شما که جایگاه قابل قبولی داری، در سینما هم می‌توانی کار کنی، به همین دلیل اصرار بر مولفه حیا، به سمت سینما نمی‌روی؟ چون اگر بخواهی واقعاً در سینما بیزینس کنی باید در مسیر دیگری حرکت کنی.

شاید بخشی از نرفتن به سمت سینما به همین دلیل باشد. من امروز خیلی مطمئن نیستم که سینما حرف‌ها و قصه‌های خوب به گوش شنونده‌اش برساند. واقعاً مطمئن نیستم. امروز من سینما را رسانه الکنی می‌دانم. چند روز قبل دوستی را دیدم که گفت: ” دوستی که از شهرستان آمده بود، با زن و بچه مجبور شدم بروم سینما و یک فیلمی دیدم که از سینما بیرون آمدم احساس کردم با زن و بچه فیلم سکسی دیده‌ام و خجالت می‌کشیدم.

***رها کردن شبکه نمایش خانگی، به نظرم اشتباه بسیار استراتژیکی است.

*دیگر نمی توان در این فضا رقابت کرد.

چرا؟ حتماً می‌توانیم رقابت کنیم، اما مهمتر از سینما، شبکه نمایش خانگی است. من به عنوان اولین نفر در شبکه نمایش خانگی کار کردم. قبل از من کسی نبود، روی این موضوع تأکید داشتم برویم در شبکه نمایش خانگی کار کنیم. بعداً سید کمال طباطبایی و حسین لطیفی با ما همراه شدند. ما ابتدا قرار بود فیلم سینمایی با هم بسازیم. اگر یادت باشد آن زمان این جمع برای ساخت یک فیلم سینمایی دور هم جمع شده بودند و من را بردند به سمت اینکه سریال بسازیم. چون این سریال را نمی‌توان در تلویزیون ساخت، گفتم بیایید برویم در شبکه نمایش خانگی بسازیم. البته آن زمان هنوز اسم شبکه نمایش خانگی به وجود نیامده بود با این حال با همه مرارت‌ها کار را شروع کردیم. رها کردن شبکه نمایش خانگی، به نظرم اشتباه بسیار استراتژیکی است.

نگاهی به سریال‌های شبکه نمایش خانگی بینداز. در مورد سریالی حرف می‌زنیم که اسمش را نمی‌برم اما در چند وقته اخیر خیلی حاشیه داشت، آقای کارگردانش صحبت می‌کند و یک متلکی هم به ما می‌اندازد که مهم نیست. می‌گوید ما می‌خواهیم در پایان نشان دهیم کسانی که کارهای غیر اخلاقی می‌کنند، نهایتاً متنبه می‌شوند، در فیلم‌های «پویزن آی‌وی» که وجه پورن‌گرافی پررنگی هم دارد، نهایتاً همین اتفاق رخ می‌دهد و تقریباً تمام فیلم‌های ضد اخلاقی. اما آنجا چرا چنین فیلم‌هایی فروش می‌‎کند؟ به خاطر نمایش عریان مسائل جنسی. عزیزجان! تو هم داری بدترین نوع روابط را نشان می‌دهی که نهایتاً قصد داری یک نتیجه گیری اخلاقی رو کنی؟ می‌خواهم بگویم از آنجا که بخشی از وزارت ارشاد ما از نظر تئوریک صاحب ایدئولوژی درست و غلبه‌کننده نیست، نمی‌تواند از پس این حرفها بربیاید.

یا در سریال دیگری که در شبکه نمایش خانگی است، روابط غیراخلاقی یک زن شوهردار را با مردی نشان می‌دهد در نهایت می‌خواهد نشان دهد چه بلایی سر او می آید. ببخشید! مخاطب به چه دلیل این سریال را می‌بیند؟ بخاطر ساختارشکنی که در جامعه داری می‌کنی. این حرف را شما زدی. تو تاریخ تلویزیون غرب را مرور کن. می‌دانی نمایشی که در یک شبکه آمریکایی، در یک شوی شبانه، از این سیت‌کام های شبانه پخش شد و موج حمله راه افتاد بخاطر چه بود؟ بخاطر سیفون دستشویی! صدای سیفون دستشویی یک روزی در یک شبکه آمریکایی پخش شد و مردم و روزنامه های امریکا بخاطر اینکه عفت اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده، اعتراض کردند.حالا چی؟ ببین از کجا به کجا رسیده؟

* این ماجرا را در قالب مجموعه دهه شصت و هفتاد به تهیه کنندگی تام هنکس ساخته و سند قابل اعتنایی است.

حتی نخبه‌های ما هم کم‌کم دارند حساسیت خودشان را در مورد عفت و حیا در جامعه از دست می دهند، یک روز در قالب ممیزی، در وزارت فخیمه ارشاد، بابت اینکه من انگشتر ماسون ها را در قلب یخی نشان می‌دادم، یقه چاک می‌کردند، اما امروز من در سریالی می‌توانم ببینم که تابوترین رابطه غیراخلاقی که حتی در امریکا هم شورای سانسورشان اجازه نشان دادن آن را نمی‌دهد، برایشان خیلی عادی است. وقتی هم که از آقای رئیس وقت می‌پرسی که چطور شد ارائه چنین گزاره نمایشی را اجازه دادید، می گوید الان همه همینطوری هستند! می‌گویم تو به عنوان مبادی فرهنگ نباید بگذاری. تو مسئول ذائقه هستی. سیکل کثیف و معیوبی است که دارد اتفاق می افتد. به همین خاطر اتفاقاً من فکر می‌کنم، ما باید برویم در این حوزه‌ها کار کنیم. یعنی من هم باید گیوه‌هایم را وربکشم و دوباره ورود کنم. اتفاقاً بچه مسلمون باید وارد عرصه شبکه نمایش خانگی شوند. از نان شب واجب‌تر است.

*در شبکه نمایش خانگی؟

دقیقاً باید بروند در شبکه نمایش خانگی.

*پخش و نمایش را از یک جایی به بعد کلاً از دست داده اند، همانطور که اکران سینماها از دستشان در رفت. هر چقدر هم به مدیران بالادستی می‌گوییم توجه نمی کنند.

یک مدیای مهم را به امان خدا رها کردند.در ماجرای نفوذ و جنگ نرم خیلی‌ها تنگه را رها کردن و رفتند به سراغ جمع کردن غنیمت، مثل ماجرای جنگ احد است. بعد رفقایی مثل تو، مرا مورد هجمه قرار می‌دهید که ما از تو انتظار داریم. من یک فیلمساز ساده هستم، تو باید از مدیر ارشد فرهنگی انتظار داشته باشی که تنگه را رها کرده‌اند و رفته‌اند به دنبال چی؟ آقایان مدیران چه کار دارید می‌کنید؟ واقعاً موضوع کنسرت‌ها اینقدر هم موضوع پیچیده ای نیست که به هر مدیر فرهنگی در این مملکت می گویی سلام علیکم در مورد کنسرت حرف می زند! الحمدالله هم که از در و دیوار دارد کنسرت بالا می رود، الان مثلاً به چه چیزی معترض هستید؟ من نمی‌فهمم، ولی موضوعات اصلی خودتان رها کرده‌اید، همین الان شبکه نمایش خانگی را ببین. حجاب‌ها، لباس‌ها. اگر هم به لباس بازیگر اعتراض کنیم می‌گویند باباجان! الان همه در خیابان همینطور هستند! عجب! آقای مدیر قرار بود شما با مجوز تولیداتی که می‌دهی، خیابان‌ها را تحت تأثیر قرار دهی، یا وضعیت رایج در خیابان‌ها تو را تحت تأثیر قرار دهند؟ از چه زمانی در جمهوری اسلامی این تفکر جا افتاده که حتماً باید روابط غیراخلاقی و بی‌اخلاقی نشان دهیم تا اثرمان بفروشد؟ الحمدالله هم که دیگر هیچکدامشان نمی‌فروشد. این دوستان آرزویشان این است که یک شبه به فروش یکروزه قلب یخی برسند، مگر غیر از این است؟

شبکه نمایش خانگی امروز مثل همان تنگه احد است رهایش کردیم رفتیم سراغ غنائم. حالا موضوع پولشویی مطرح می شود که حتماً وجود دارد، اما آنچنان مهم نیست، آن چیزی که دارد در پس ماجرای پولشویی عرضه می‌شود، سریالی است که محتوای آن مغایر با فرهنگ عامه است، آیا زمان پهلوی هم تصور می‌کردند اثری نمایشی بسازند که یک زن سه مرتبه شوهر کند و برود و بیاید؟ درست است که در شناسنامه اش داری می نویسی و محضری است، اما آیا مخاطب درگیر آن خطبه عقد است؟ چه چیزی دارد به او گفته می شود؟ یک شخصیت زن وجود دارد که زن، همسر یک بچه پولدار می شود و دوباره رهایش می کند و می آید سراغ آن یکی و او را هم رها می کند و می رود سراغ آن یکی!

*بخشی از مبانی مهم شیعه در مورد اصالت رحم زن است که قداست خاصی دارد و این قداست با سریال ممنوعه به لجن کشیده می‌شود.

آیا دختر ۱۵ ساله و پسر ۱۴ ساله زمانی که این سریال را می‌بیند درگیر خطبه عقد است یا درگیر جریان حسی و عشقی است که بین خانم و آقاها رخ می‌دهد؟ چرا می‌گویم تنگه را رها کرده اند و درگیر جمع کردن غنیمت هستند؟ چون غنیمت ها روی میز است.

*یک مقدار از زمان پخش سریال پدر که فاصله می‌گیریم و از این فضای هیجانی دور می‌شویم، مستقل از هیجانات رسانه‌ای، چرا این سریال طیف گسترده‌ای از مخاطبان را جذب کرد.

در این سریال من، در مورد چه چیزی حرف زده‌ام؟ غیر از این است که در مورد حجاب و نماز و حیا بود. اگر حرف درست و خوب بزنی، کف همین خیابانها شنونده‌اش را پیدا می‌کند.

*فکر می کنی بخشی از این تمسخر سریال پدر بخاطر پیرون پریدن حامد از پنجره بود یا می خواستند حیا را مسخره کنند؟

دقیقاً همینطور است ما روی این موج سوار شدیم و مخاطب خودمان را زیاد کردیم. یک روز برای یکی مجری خانوم محجبه در شبکه قرآن یک اتفاقی افتاد که مثلاً کش قسمتی از لباسشان در رفت. این مسئله کاملاً اتفاقی است که برای هر خانمی می‌توانست رخ دهد، ولی چون مجری شبکه قرآن بود ببین چه قدر تمسخرآمیز رفتار شد. چقدر ویدئوی آن دست به دست چرخید، چه چیزی را می‌خواهند بزنند؟ نمی خواهم دچار توهم توطئه باشم، ولی واقعاً به عنوان کسی که بیش از ۲۰ سال است کار رسانه‌ای می‌کنم، برای من این اتفاقات دیگر چندان عادی به نظر نمی‌رسد. این مسائل ناخودآگاه می‌آید در ناخودآگاه من فیلمساز می‌نشیند بعد وارد اثر من می‌شود، بدترین بخش این رویدادهای به هم پیوسته این است که جامعه هم نسبت به آن بی حواس شده، یعنی دیگر سنسور هایش را از دست داده و حساسیتش کار نمی‌کند.

*کلاً نظرم راجع به ساخت سریال‌هایی مثل پدر و تنهایی لیلا عوض شد. ما تا می‌توانیم باید بی نهایت سریال جذاب در مورد حیا بسازیم. من احساس کردم باید دست از آن الگوهای جذاب و همیشگی خودم دست بردارم.

بگذار یک نکته‌ای را به ضرس قاطع به تو بگویم. جایگاه فرهنگ به معنای تأثیرگذاری برای افراد جامعه اینجاست، سیاست نمی‌تواند بر مسئله حیا و عفت تاثیر بگذارد، اثر فرهنگی که این بنیان لغزان حیا و عفت را می‌سازد.

*الان در میان دولتمردان متأسفانه همه چیز معکوس شده و در شرایطی که اقتصاد و سیاست همه چیز را تحت سیطره خود قرار داده سکان فرهنگ در حال رها شدن است.

این تفکر به شدت مارکسیستی است. که یک روزی شد که گفتند اقتصاد روبناست و این تفکر همین امروز هم حاکم است. به نظر من هنوز که هنوز است جریان‌های اقتصادی ما که تحت نفوذ دولت است را هنوز چپ ها و سوسیالیست ها دارند اداره می کنند. اگر مارکسیست‌ها دوباره در شوروری انقلاب کند، اگر لنین فرصت بازگشت دوباره به تاریخ را داشته باشد، قطعاً فرهنگ را اولی‌تر از اقتصاد تفسیر خواهد کرد. ضمن اینکه ما نباید از آن نگاه عدالت محور دور شویم. ما از جامعه ای با تم سنتی و مذهبی رسیده‌ایم به جایی که جوان‌های ما به اصول بدیهی که ما با آن زندگی کرده‌ایم دچار تشکیک شده‌اند، گویی خیلی بی‌حال و بی‎حواس و اوکی هستند و بعد می‌بینیم که رسانه‌های ما هم ناخودآگاه تحت تأثیرند. یک بار در گفتگو با آقای علی عسگری گفتم شما سریال سلمان فارسی می خواهی بسازی؟ کار را می‌دهید دست آقای داوود میرباقری، سلمنا، ایشان استاد ما هستند، اصلاً بحثی در آن نیست اما سریال ساختن در مورد حیا و عفاف کم از سلمان فارسی نیست. تو نسبت به مهمترین موضوعاتی که در مورد تاریخ انقلاب است، در مورد عفت و حیا و فلان است، اینقدر بد و غیر جذاب می سازیم که ….

*یعنی اگر خود سلمان فارسی زنده بود و مؤلف بود، راجع به حیا فیلم می‌ساخت. من فکر می کنم در مورد سلمان فیلم ساختن خیلی خوب است، اما به جامعه آنچه نیاز دارد را نمی‌دهد.

در شرایط بی‌حسی و انفعالی فقط به ما آمار می‌دهند. مثلاً آمار طلاق در جامعه، آمار بی‌حجابی در جامعه بعد هم که می‌گوییم خوب پس کار فرهنگی کنید پوستر می‌زنند! اگر قرار بود مسئله حجاب با این پوسترها و همایش‌ها حل شود که الان، همه حجاب بودند.

*این حرفها را که می زنی نمی‌ترسی میزان اذیت و آزارها بیشتر شود. چون عناصری مثل تو برای این سیستم خطرناک هستند. چون اصل جریان فیلمسازی و سریال‌سازی حاکم بر کشور لیبرال مسلک است.

من در منزل سه تا دختر ۹ ساله دارم و می‌ترسم….من خودم خانواده دارم.

*هرسه ۹ ساله هستند؟

جذاب ترین سریال های این سالهای تلویزیون را ساخته است و هر وقت کاری ارائه دادم توانستم مخاطب بسیاری را همراه کنم و به واکنش وادارم. در واقع چهار قلو دارم سه دختر و یک پسر. من سه دختر ۹ ساله دارم که یکی دوماه دیگر به سن تکلیف می‌رسند و اینها زمانی که اسم پدرشان در تیتراژ یک سریال باشد می نشینند و می‌بینند. دخترهای من مثل همه دخترهای این شهر هستند و من ترجیح می‌دهم که حداقل به اندازه یک ارزن وقتی کار من را می بینند، یک نکته ای در ذهنشان نقش ببندد.نمی‌خواهم ادعایی بکنم، اما معتقدم یکی از کسانی هستم که که جذاب ترین سریال های این سالهای تلویزیون را ساخته است و هر وقت کاری ارائه دادم توانستم مخاطب بسیاری را همراه کنم و به واکنش وادارم.

*موافقم.

پس بیننده دارم، حالا که می دانم بیننده دارم پس بگذار لااقل به اندازه یک ارزن مخاطبم در ناخودآگاه ذهنی‌اش آن مفهوم شکل بگیرد. قاعدتاً چون خودم سه دختر کوچک دارم حساسیتم در این زمینه بیشتر است، هرچند دختران من با دختران دیگر این مملکت توفیر ندارند.

ببین وقتی من در مورد این موضوعات حرف می زنم می‌گویم آن جریانی که نسبت به این موضوع حساسیت دارد باید بیاید پای کار من. من سر خط را فعال کردم، توی دوست عزیز، مدیر فرهنگی دلسوز و جسور بیا پای کار من.

من از از رسانه‌هایی مثل شما انتظار بیشتری دارم، ولی می‌بینیم که مشرق می‌آید سریالی که من با محوریت حجب و حیا را ساختم، بی‌محابا نقد می‌کند و مشابه نقدهای شما در فلان سایت و فلان خبرگزاری که مسئله‌اش حیا نیست، مطرح می‌شود، به فکر فرو می‌روم. وقتی می‌بینم یک خبرگزاری حزب اللهی و عقیدتی دارد راه به راه سریال را می زند، خیلی دلم می‌شکند و خیلی پررو هستم که نمی‌شکنم و باز هم خطم را ادامه می دهم. می گویم اشکال ندارد شاید حرفم درست به مشرق منتقل نشده، شاید چیزی در کار من دیده که خوشش نیامده واقعیت این است که این موضوع به نحوی حالم را گرفت.

*پدر، سریال تلخی بود.

اولاً تو خودت اینکاره ای می دانی هر ژانری بالاخره ابزار خودش را دارد، ولی تلخی با سیاهی فرق دارد یعنی سریال پدر اصلاً سریال سیاهی نیست.

*قبول دارم

بسیار ایجاد امید می کند، تازه این تلخی غم تلخی ناشی از سبک شدن است.

*هیچوقت اعتراض به تقدیر در کَت من نمی‌رود. حاج علی سریال پدر را در یک آزمایش سخت گذاشته‌ای اما وقتی روی قبر پدرش نشست، دارد اعتراض می کند به مرگ پسر جوانش.

می دانی چرا اذیت می‌کند؟ ببین وقتی تو شخصیت حاج علی را اسطوره‌ای می‌بینی و توقع اینچنینی پیدا می‌کنی. در مجلس یزید بر می‌گردد به حضرت زینب (س) می‌گوید می بینی خدا با شما چه کرد؟ جز حضرت زینب (س) ممکن است کسی وجود داشته باشد که آن لحظه بگوید «ما رأیت الا جمیلا» تو که نمی توانی توقع داشته باشی جز حسین بن علی (ع) کسی باشد که بگوید رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، خیلی حرف سنگینی است من بعید می دانم غیر از ائمه، کسی بتواند این حرف را بزند.

مهمترین بحثی که در این مصاحبه طرح شد و از آن بابت خوشحالم موضوع حیا در جامعه است. البته حیا بسیار فراتر از حجاب است، چون تو می‌توانی دختر بی‌حجابی باشی اما دختر با حیایی باشی و تو می توانی دختر باحجابی باشی اما دختر باحیایی نباشی.

*بر سر دوراهی را با چه استدلالی ساختی؟

بگذار این نکته را در مورد بر سر دو راهی بگویم واقعیت این است که وقتی من می‌خواستم پدر را کار کنم، خیلی نگرانی های زیادی داشتم. روزی که نشستیم با مهندس جعفری جلوه حرف زدیم، بعد از اینکه من قصه را تعریف کردم، جناب جعفری جلوه گفت اینکه قصه است چه می‌خواهی بگویی؟ من گفتم می‌خواهم بگویم یکبار هم یک عشق پاک را دراماتیک و درست نشان دهیم که روایت یک پسر مذهبی با حفظ همه حدود شرعی هم می‌شود، جذاب باشد.

معلوم است که هر مردی دوست دارد زنش با حیا باشد، حیا بسیار فراتر از حجاب است لزوماً عشق جذاب نباید بی‌حیا باشد. می‌خواهم نشان دهم پدر چقدر مهم است. گفتم می خواهم بگویم عشق می‌تواند نجات بخش باشد خلاصه گفتیم و تمام شد سه روز مانده بود به فیلمبرداری من به آقای جعفری جلوه زنگ زدم و گفتم یک سری موضوعاتی در قصه داریم که باید شما را هم در جریان بگذارم چون به من اعتماد کامل دارند. آن سکانس دانشگاه را ببین. لیلا در سریال پدر، قبل از اینکه زن حامد شود یکبار چادر سر می‌کند. ناگهان حامد می بیند دختری که دوستش دارد چادر بر سردارد، حامد می‌گوید من نمی‌دانستم شما چادر سرت می‌کنی؟! لیلا گفت دیدم مادر و خواهرت چادر سر می‌کنند گفتم شاید تو هم دوست داری. نمی دانستم این خط قرمز هست یا نیست گفتم یک موقع ضدچادر برداشت نشود، حامد آنجا در مورد چادر حرف نمی زند. می‌گوید معلوم است که هر مردی دوست دارد زنش با حیا باشد ولی اگر مادر و خواهر من چادر سرشان می‌کنند پدرم به آنها نگفته، این پوشش انتخاب خودشان بود. من هم از تو می‌خواهم زمانی چادر سر کنی که خودت دوست داشتی نه بخاطر من. کما اینکه می‌بینیم لیلا تا زمانی که زن حامد شود چادر سر نمی‌کند، تا زمانی که مادر می‌شود. احساس می‌کند حالا که مادر هستم باید چادر سر کنم. من مسئله را به آقای جعفری جلوه گفتم. شما شخصیت آقای جعفری جلوه را می شناسید، ذهن آماده ای دارد. یک دقیقه ای سکوت کرد گفت خب حالا معلوم شد این سریال برای چه باید ساخته شود.

*ضمن اینکه پدر صرفاً یک سریال عاشقانه نیست.

دقیقاً شما باید روی دوره دوم سریال پس از این ماجرای عاشقانه تمرکز می‌کردید.

*همین تفکر هم به نوعی در سریال بر سر دو راهی وجود دارد.

ثروت به خودی خود امر مذمومی نیست امروز حج که تشریف می برید موقوفات امیرالمؤمنین هنوز که هنوز است وجود دارد. درسریال بر سر دوراهی آن سکانس بین مریم و ثریا زمانی که می‌گوید من این تیپی هستم و ظاهر و قیافه‌ام همین است.من بخشی از پیام اثر را در قالب قصه جایی ارائه می‌دهم که حامد خانه را دوباره از جلال خرید، اما پدرش می گوید من دیگر این خانه را نمی‌خواهم. من داشتم در این خانه دو رکعت نماز می‌خواندم، می‌دانستم که این خانه مال پدرم بود و از پول کارگری خریده شده بود.حامد خانه را خریده اما با کدام پول؟ این چیزی است که در جامعه امروز ما یادشان رفته است. بله پول چیز خوبی است من جزو آن دسته از آدمها هستم که معتقد به گردش و توزیع پول در جامعه هستم، ولی اینکه از کجا آمده هم مهم است. سر سریال پدر با شتاب فراوانی به من نقد کردید که حاج علی پولدار است و فلان …. اگر حاج علی پولدار است زمان عروسی فرزند سرایدارش که شد سوئیچ بنزش را هم داد برای عروسی استفاده کنند. اتفاقاً بعد از عروسی می بینیم که ماشین بنز آخرین مدلش قرشده‌، امام سجاد (ع) می‌فرمایند حب الدنیا رأس کل خطیئه.

ثروت به خودی خود امر مذمومی نیست امروز حج که تشریف می برید موقوفات امیرالمؤمنین هنوز که هنوز است وجود دارد. اینها اموال امیرالمؤمنین بوده وقفش کرده، چون وابستگی به دنیا نداشت، ولی کار می کردند و زحمت می کشیدند و پول درمی‌آوردند. معاویه سال ها کار کردتا توانست ابن عباس را از سپاه امام حسن (ع) بیرون ببرد. روزی که شریح قاضی آمدند طلاها را ریختند و او حکم داد به خروج آقا ابا عبدالله الحسین از دین.

ماجرا از آن سکه شروع نشد، می دانی از کجا اتفاق افتاد؟ از روز بعد از سقیفه اتفاق افتاد. یعنی از همان زمان شروع به کار کردند. بعد از اینکه آقا امیرالمؤمنین را در مسجد ضربت زدند سؤال مردم این بود که مگر علی نماز می خواند؟ آنجا تخم را کاشت، مردم را نسبت به موضوع سر کرد. گفتند بله خوب پس حسین بن علی را هم می توان کُشت!

حین «انقلاب زیبا» احساس کردم، بخشی از بدنه فکری جامعه دارد نسبت به موضوعات مهمی سرد می شود. شاید در تنهایی لیلا یا سریال پدر این آلارمی است که باید می‌کشیدم. مثل رآکتورهایی که آلارم دارند اگر اکسیژن بیش از حد شود، بوق می زند. هرچند این بوقی که ما می‌زنیم آنقدر الان سر و صدا زیاد است که بوق زدن ما در جامعه گم می‌شود. اما واقعیت این است که دیگر نمی‌دانیم چه کنیم.

*اینقدر سمینار برگزار نکنند یا علی بگویند و بیایند وسط بازی.

ریحانه پارسا تبدیل شده بود به یک دختر چادری که مردم دوستش داشتند، این آدم پس باید خراب می‌شد. در بحث حجاب موضوع فقط گشت ارشاد نیست. آقا در کرمانشاه یک سخنرانی می‌کنند، آن سخنرانی برای من طلایی است، واقعاً طلایی است. همان سخنرانی معروفی که می‌فرمایند، دختری آمده روسریش هم کمی عقب است اما چشمانش پر از اشک. همه میل او به این سمت است حالا یک عیب ظاهری هم دارد. حتی می‌فرماید که حالا من ۱۰ تا عیب باطنی دارم، کسی نمی‌داند، می‌گویند که چه کنیم آیا ردش کنیم برود؟ این انصاف است؟ عدالت است؟ (نقل به مضمون)

این خیلی حرف بزرگی است خدایی! در همان سالی که «تنهایی لیلا» و چند تا سریال دیگر پخش می شد، چرا شبکه «من و تو» به خاطر تنهایی لیلا اینقدر دردش آمد و نیمساعت در موردش برنامه ساخت؟ یک روز یک خانم خبرنگاری به من گفت شما با همین کارهایتان می‌خواهید حجاب و غیره را در جامعه تزریق کنید؟ گفتم شما دارید الان به من فحش می دهید، اما در واقع این مدالیست بر سینه من امیدوارم که واقعاً بتوانم این کار را بکنم، چرا سر حجاب دردتان می آید، ولی سر موضوع دیگر دردتان نمی‌آید؟ معلوم است که در مورد چه موضوعاتی باید کارکرد. ببین! ریحانه پارسا تبدیل شده بود به یک دختر چادری که مردم دوستش داشتند این آدم پس باید خراب می‌شد.

ممنون بابت فرصتی که در اختیار مشرق قرار دادید.