یک فعال رسانه‌ای در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

بعد از هماهنگی، کفش‌ها را کندیم و «یاالله» گویان رفتیم داخل. مسئولشان معلم مدرسه بود. خواهر یک شهید که از قضا تصویربردار هم بوده. گفت شما را می‌بینم یاد برادرم می‌افتم که در جنگ شهید شد. خانم‌های محل را جمع کرده بود در شبستان مسجد جوادالائمه اهواز واقع در بلواری به همین نام. کمک‌های مردمی را دسته بندی می‌کردند و سر و سامان می‌دادند. از در که وارد شدیم انبوهی از لباس و مایحتاج دیدیم. همه اهدایی مردم. خانم‌ها برای حضور در مسجد بین خودشان شیفت بندی کرده بودند که بتوانند به امور خانه هم برسند. می‌گفت زمان جنگ هم کارمان همین بود. آن زمان حتی مسجدمان را هم بمباران کردند. یاد فیلم سینمایی «ویلایی ها» افتادم که چه خوب چنین فضایی را تصویر کرده بود.

شیرزنان پشت جبهه حالا، مردمشان را در مقابل سیل پشتیبانی می‌کنند. از نسل بعد هم در میانشان هست. دهه هفتادی و هشتادی. همینطور فرزند شهید و مادر شهید.
پسرهای نوجوان برایمان شربت آبلیمو آوردند. میز جمع آوری کمک‌های مردمی هم جلوی در مسجد به راه بود. نه فقط زمان جنگ و موقع سیل، تمام این سال‌ها مسجد جوادالائمه کانون همه فعالیت‌های اجتماعی بوده است.

آشپزخانه مسجد هم مشغول کار، دیگ‌ها را ردیف کرده بودند در پیاده رو جلوی مسجد. روزانه چند هزار غذا می‌پزند و از طریق یک ستاد مردمی وابسته به حوزه علمیه و آیت الله موسوی جزایری، ارسال می‌کنند برای مردم سیل زده در روستاهای اطراف.

اینجا یکی از چندین مسجد و موکب و هیئت است که در شهر مشغول فعالیت شده‌اند. اما سطح آب پایین نمی‌رود و خطر بعد از حمیدیه و سوسنگرد حالا در کمین اهواز است. در شهر زندگی عادی همان جریان همیشگی را دارد. نگرانم خدا کند همه چیز به خیر بگذرد. حیف این همه شرافت است که زیر آب برود.