حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله شماره روز شنبه ۸ دی این روزنامه نوشت:

۱- خبر که به اردوگاه مشرکان رسید، ابرو به تعجب بالا کشیدند و شاید هم به تمسخر خندیدند! … دشمنان رنگارنگ، همه اختلاف‌نظرها و تفاوت سلیقه‌ها را وانهاده و در مقابله با اسلام و مسلمانان که مدینه پایگاهشان بود، به وحدت! رسیده بودند.
سپاه عظیمی که برای مقابله با اسلام نوپای آن روزها تدارک دیده بودند، عازم مدینه بود. سپاهی با نفرات پرشمار و ساز و کار جنگی تمام‌عیار. در این سوی اما، گروهی اندک و کم‌شمار با دست‌های خالی از مال و منال برای مقابله آماده می‌شدند. همه شواهد از نابودی سپاه کم‌شمار اسلام در اولین برخورد با سپاه انبوه کفار حکایت می‌کرد.
گروه اندک مسلمانان به پیشنهاد سلمان فارسی که از سوی پیامبر خدا (ص) پذیرفته شده بود، تصمیم به حفر خندق در اطراف مدینه گرفته بودند، در گرماگرم حفر خندق، از ضربه کلنگ بر سنگی خارا و سخت، جرقه‌ای جهیده بود و در پی آن لبخندی به ملاحت بر لب‌های مبارک رسول خدا (ص) نشسته و فرموده بود؛ در پرتو این جرقه، فتح ایران و روم را دیدم. رسول خدا (ص) از فتح دو ابرقدرت آن دوران سخن می‌گفت! از سوی جبهه اسلام! با آن شرایط سخت و شکننده و تعداد اندک و بی‌ساز و برگی که داشتند؟! عجیب بود! و باور نکردنی! … همین خبر بود که وقتی به سپاه مشرکان رسید، به استهزاء خندیده بودند!

چند سال بعد اما، وقتی پیام خداجویانه و عدالت‌خواهانه اسلام به گوش مردم آن روزهای روم و ایران رسید، آن پیام را در ضمیر و فطرت خویش آشنا یافتند و با ورود سپاهیان اسلام به سرزمین‌هایشان به یاری آنان شتافتند. کاخ ابرقدرت‌های آن روزگاران ترک برداشت و خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت فرو ریخت و… دل‌های مردم روم و ایران به تسخیر اسلام درآمد. آن روزها، اما رسول خدا (ص) چشم از جهان فرو بسته بود و با تن خاکی در میان امت خود نبود.

۲- هزار و چند صد سال بعد، بار دیگر جنگ احزاب- نام دیگر جنگ خندق- به تکرار نشست. با پیروزی انقلاب اسلامی، همه دشمنان ریز و درشت در مقابل آن به تخاصم صف کشیدند. آمریکا، اروپا، اسرائیل، بسیاری از کشورهای عربی و پیاده‌نظام و ستون پنجم داخلی آنها به میدان کارزار آمدند، جنگی تمام‌عیار آغاز شد و از همان روز اول، بی‌آنکه لحظه‌ای متوقف شود ادامه یافت، تا امروز و فردا و فرداهای دیگر. میدان نبرد تغییر می‌کرد و از عرصه‌ای به عرصه دیگر منتقل می‌شد، اما جنگ نه.
دشمن هیچ فرصتی را برای دشمنی از دست نمی‌داد. ورود گروهک‌های تروریستی به صحنه، طرح چند کودتا، غائله‌های منطقه‌ای، ماجرای طبس، جنگ نظامی، تحریم‌ها، جنگ نفتکش‌ها، بمباران و موشک‌پرانی به شهرها، حمله به هواپیمای مسافربری، بمباران شیمیایی، فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸، چالش هسته‌ای، خیانت برخی از خواص و… این همه در حالی بود و هست که تقریباً تمامی قدرت‌های ریز و درشت جهان با همه تجهیزات نظامی و امکانات سیاسی و رسانه‌ای خود، در آن سوی این آوردگاه به دشمنی ایستاده بودند و ایستاده‌اند… با نیم نگاهی به این صحنه هر انسان حسابگری به این باور قطعی می‌رسید که انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن کمترین امکانی برای ادامه حیات ندارد!

۳- در همان روزها که دشمنان از هر سو به ایران تاخته‌اند و بخش‌هایی از خاک کشورمان در تسلط آنهاست، امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- با اطمینان و اعتمادی مثال‌زدنی و در پیامی به مناسبت حج سال ۱۳۶۰، خطاب به ملت‌های مسلمان می‌فرمایند: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران به پا خیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است» و در پیام دیگری باز هم در همان حال و هوا، تاکید می‌فرمایند و اطمینان می‌دهند اسلام، تمامی سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. فروپاشی شوروی سابق را گام نخست می‌دانند و آمریکا را در آینده‌ای نه چندان دورتر، رو به زوال معرفی می‌کنند… و باز هم این سوال در ذهن حسابگران می‌نشیند و پاسخ می‌طلبد که چگونه؟!

۴- حالا در آستانه چهل سالگی انقلاب نگاهی به راه پر فراز و نشیبی که طی چهل سال گذشته پیموده‌ایم و عقبه‌های سخت و نفس‌گیری که پشت سر گذاشته‌ایم بیندازید. چه می‌بینید؟ کدامیک از توطئه‌های دشمن به نتیجه رسیده است؟ نمی‌گوییم خسارت به بار نیاورده و زحمت‌آفرین نبوده است! سخن درباره آن است که در تمامی توطئه‌ها ناکام مانده است.
راه دور نرویم و به رخدادهای همین چند ماه اخیر نگاه کنیم. برای ایران اسلامی در سال ۹۷ «تابستان داغ» تدارک دیده بودند ولی اروپا شعله‌ور شد. تکفیری‌های داعش را علیه ما به صحنه آورده بودند ولی بلای جان خودشان شده است.
قرار بود انصارالله یمن را طی ۳ روز و یا حداکثر یک هفته نابود کنند، اکنون ۴ سال از جنگ یمن گذشته است و آل‌سعود دست گدایی به سوی ایران دراز کرده است تا محترمانه! از این گرداب بیرونش بکشد!، اسرائیل دورخیز کرده بود که ایران اسلامی را ناامن کند، اکنون با چالشِ بود و نبود روبروست، و تازه‌ترین نمونه‌های زمین‌گیری آمریکا را می‌توان در دو رخداد همین یک هفته اخیر مشاهده کرد، بخوانید!

۵- هفت سال قبل آمریکا و متحدان اروپایی و عبری و عربی آن با تشکیل ائتلاف موسوم به «دوستداران مردم سوریه» جنگ تمام‌عیاری را علیه این کشور اسلامی آغاز کردند و با شعار «بشار اسد باید برود» دست به قتل‌عام‌های هولناک و تخریب زیرساخت‌های سوریه زدند. انتظارشان این بود که سوریه در فاصله حداکثر چند ماه دست از مقاومت برداشته و تسلیم شود. چند ماه آنان تا هفت سال به درازا کشید و آمریکا که به هیچ دستاوردی دست نیافته بود ناچار به خروج نیروهایش از سوریه شد و در پی این عقب‌نشینی که اعتراف آشکار به شکست بود، کشورهای عرب همپیمان آمریکا در جنگ سوریه نیز که سفارتخانه‌های خود در این کشور را تعطیل کرده بودند، یکی پس از دیگری و دست از پا درازتر درحال بازگشت به دمشق هستند و… به مصداق «بهتر آن باشد که سرّ دلبران / گفته آید در حدیث دیگران»، اشاره‌ای گذرا به چند نمونه از اظهارنظرهای نومیدانه و حاکی از شکست آمریکا که از سوی مقامات آمریکایی و اروپایی مطرح شده است، خواندنی خواهد بود؛

بنیاد آمریکایی دفاع از دموکراسی-‌FDD- در گزارشی می‌نویسد «پیش‌بینی رهبر ایران تحقق یافت و آمریکا مجبور به ترک منطقه شد». FDD می‌نویسد «تصمیم ترامپ تلاش‌های آمریکا برای مهار ایران را ریزریز کرده است»! روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست خطاب به مردم آمریکا هشدار می‌دهد؛ «بیدار شوید، ارتش کشورمان دیگر شکست‌ناپذیر نیست». سناتور رندپال اعتراف می‌کند که «بشار اسد پیروز شده است، یعنی ایران پیروز شده است و دیگر نمی‌توانیم مانند ۷ سال گذشته بگوییم بشار باید برود. ما باید خارج می‌شدیم که شدیم». این سناتور آمریکایی اعتراف می‌کند که داعش را آمریکا برای مقابله با ایران ساخته بود. اعترافی که پیش از او هیلاری کلینتون و جو بایدن نیز داشته‌اند. لیندسی گراهام، سناتور ارشد آمریکایی می‌گوید «ایران بزرگترین پیروز خروج آمریکا از سوریه است» سوزان رایس، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا طی یادداشتی در روزنامه نیویورک‌تایمز می‌نویسد «خروج آمریکا از سوریه، هدیه کریسمس به ایران بود». واشنگتن‌پست می‌نویسد «در این کریسمس از خدا بخواهیم که به ما کمک کند»! و…

۶- چهارشنبه‌شب هفته گذشته دونالد ترامپ همراه همسر خویش برای دیدار با نظامیان آمریکایی مستقر در عراق وارد پایگاه نظامی «الاسد» در استان الانبار عراق شد. رئیس‌جمهور آمریکا از همان استان الانبار از «عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر، «برهم صالح» رئیس‌جمهور و «محمد الحلبوسی» رئیس مجلس عراق خواست، به دیدارش در استان الانبار بروند! اما، نخست‌وزیر و دو مقام دیگر عراق، این درخواست را رد کرده و سفر سرزده رئیس‌جمهور آمریکا را نقض حاکمیت عراق خواندند. پارلمان عراق پس از مطلع شدن از ماجرا، نشست اضطراری برگزار کرد و «برهم صالح» رئیس‌جمهور عراق نیز طی سخنانی، به ترامپ یادآور شد که این کشور، تحت اشغال نیست.
مردم عراق پس از اطلاع از ماجرا با راه‌اندازی یک هشتگ در فضای مجازی به رئیس‌جمهور آمریکا یادآور شدند که؛ عراق، عربستان نیست. اینجا (عراق) فرزندان حیدر کرار (ع) و اباعبدالله الحسین (ع) زندگی می‌کنند و نه فرزندان «معاویه» و «محمدبن عبدالوهاب»! گزارش مفصل این ماجرا در گزارش امروز کیهان آمده است و در این میان اظهارات ترامپ که حاکی از درماندگی آمریکاست، خواندنی است. می‌گوید: «بسیار اندوهبار است که هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه می‌شود و بعد برای رفتن به آنجا، نیاز به این همه محرمانه بودن و بودن این همه هواپیما در اطرافت و نیز بزرگترین تجهیزات جهان باشد و هرکاری کنی که سالم وارد شوی».

۷- محمد حسنین هیکل روزنامه‌نگار معروف و بلندآوازه مصر دو بار به دیدار امام خمینی (ره) آمده بود، ابتدا در پاریس و سپس در سال ۱۳۵۸ در تهران. او بعد از دیدار تهران، خاطرات خود از این دیدار را در کتابی نزدیک به صد صفحه منتشر کرده است. حسنین هیکل می‌نویسد «امام خمینی را یکی از اصحاب رسول خدا (ص) در صدر اسلام یافتم که با معجزه‌ای از تونل زمان عبور کرده و به قرن حاضر آمده است تا سپاهیان علی (ع) را که پس از شهادت او و به خون غلطیدن اهل بیتش (ع) بی فرمانده شده بودند، فرماندهی کند و من این توان را در او می‌بینم». هم او درباره ولایت فقیه می‌گوید؛ ولایت فقیه یک «مین» بود که علی در صدر اسلام کاشت و خمینی در قرن بیستم زیر پای استکبار منفجر کرد…

۸- و حالا در آستانه چهل سالگی انقلاب، این پرسش در میان است که چرا از بین نرفته‌ایم؟! مگر نه اینکه تمام چرخ‌های قدرت مادی جهان علیه ما به چرخش درآمده و هنوز هم در همان جهت می‌چرخند؟! نگاهی به راه پر فراز و نشیبی که طی چهل سال گذشته پیموده‌ایم و عقبه‌های سخت و نفس‌گیری که پشت سر گذاشته‌ایم بیندازید. چه می‌بینید؟ اگر رفتنی بودیم چرا نرفته‌ایم؟! و اگر ماندنی نبودیم چرا مانده‌ایم؟!