سالهای پیش یک دقیقه شب یلدا به خوبی و خوشی سپری میشد؛ چه صددانه یاقوت هایی که دهان آب افتاده را سیر می کردند، هندوانه هایی که بصورت شتری جای خود را میان دستان مردم خوش کردند و شاه اصلی خوراکی های یلدا، همان آجیل که اعم از پسته و تخمه و دیگر دوستانشان است هم لای دندانهای سفید هموطنان عزیز آسیاب شدند.
اما امسال سال دیگری است؛ انگار عصری نو پدید آمده است. دیگر کسی حتی به آجیل و جناب پسته دست نمی زند زیرا کسی نمی خواهد دندانهای سفیدش چیزی آسیاب کنند، البته اصلا به دستان و نقاب های پشت پرده برنخورد. یک وقت فکر نکنند از بی پولی است؛ که شرف ما زیر سوال می رود.
رفت و آمد امسال هم کمرنگ می شود چون شاید مردم بخواهند با ورزشی بنام یوگا، یک دقیقه خود را سپری کنند و مزاحم آرامش دوستان خود نشوند. از پشت پرده سوال می آید که: آیا بخاطر فقر مالی و روحی است؟… ای بابا! گفتیم که نه! امسال سال دیگری است.اصلا شاید امسال قرار است همه خنثی بودن را به لبخند ترجیح دهند که شاید مد ۲۰۱۸ است.
همان یک دقیقه ای که می گذرد، یک دقیقه ساعت کاری بیشتر بر روی دوش کودک کاری می گذارد که شبها در خیابانِ بی مردم فال فروشی می کند یا ماشین های طبقه فوقانی شهر را تمیز می کند؛ این یک دقیقه برای خیلی ها یک دقیقه است اما آن پدری که مجبور استیک دقیقه دیگر هم دستان مخطط خودش را به کار بیندازد، عذابی در طبقه هفتم جهنم است.
هر کس در این کشور ملزوم به انجام کاری است چون مسئولیت چیزی را برعهده گرفته؛ چه نگهبانی که ورود خروج کارمندان را چک می کند یا مقام بلند پایه ای که رفاه مردم بر دوش او است! مورد اول قابل بحث نیست زیرا ابهامی در آن وجود ندارد اما مورد دوم پر از ابهام و نیز بحث برانگیز است.
پی نوشت: شب یلدا مبارک!
ادامه دارد…