نقض حقوق انسانی و جنایت علیه بشریت، انگار جزء لاینفک زندگی بشری است؛ در هر دوره از تاریخ جنایت با رنگ و لعابهای متفاوت، اما در یک قالب غیر انسانی مرور می شود، دیروز در ظهر عاشورا و امروز در میانمار،  یمن، سوریه و این لحظه در اهواز.

ظلم، زندگی هزاران نفر بیگناه را به سخره می گیرد و چه غریبانه است به نگاه انسانهایی فکر کنی که در دوئلی نابرابر محکوم به تسلیم اند. خون آبه ای که بر زخم های تاریخ تکرار می شود و تعجب می کنم سه هزار قتل در سه روز در میانمارچطور قلب زمین را متوقف نمی کند، کشته شدن صدها کودک بی گناه و هزاران انسانهای بی پناه  و همچنان از رسانه های آرایش کرده حرف از صلح می شنویم، حرف از عدالت، از حقوق بشر و چه زیبا مطهری گفت که یزید زمانت را بشناس!

صدای ضجه های ظلم دیروز در گودال های کاخ شام و امروز درزندان های گوانتانامو گوش آزاد اندیشان تاریخ را به فریاد وا می دارد، فریادی که هزار و چهارصد سال پیش در صحرای  کربلا طنین انداز شد و تا به امروز پر آوازه ترین صدای کاینات است، فریاد هل من ناصر و ینصرونی حسین(ع) برای دشمن روبه رویش نبود، برای امروز ما بود، برای روزهای که با تردیدمان در جنگ بسر می بریم، برای زمان های است که انصاف را فراموش می کنیم، پا روی عدالت می گذاریم و حقانیت را نادیده می گیریم، زندگی روزمره مان را پرت چیزهای کرده ایم که بوی از آزادگی نبرده اند، فقط به چیزهای مادی زل زده ایم و بی تفاوت تراز هر روز کلاهمان را محکم می چسبیم.

عاشورا چه خوب در انسانیت درس پس داده، محک بزرگی شده تا نسل های بیشماری حق و باطل را تشخیص دهند و هر لحظه به خودمان پتکی بزنیم که در سپاهیان یزیدیم و یا یاران حسین(ع)، اگر به اتفاق امروز اهواز سرسری گذشته اید، شما نیز قطعا ظالم هستید.

چیزی که این روزها جامعه باید از قهرمان تاریخ یاد بگیرد، چند سطری که خلاء آن شکافهای عظیمی برای جهانیان ایجاد کرده و میسر نخواهد شد، مگر اینکه از پیله بی تفاوتی های که برای خود درست کرده ایم بیرون بیایم .

به قلم سمانه قلی پور