به مناسبت اول شهریورماه روز بزرگداشت ابوعلی سینا و روز پزشک ،مصاحبه کوتاهی را با دکتر ابراهیم میرجلیلی محنا(پزشک ارتوپد) انجام دادیم که می توانید در این بخش ملاحظه فرمائید.
دکتر ابراهیم میرجلیلی محنا در رابطه با انتخاب رشته پزشکی گفت: هدفم از انتخاب این رشته خدمت بود و با توجه به شغل پدرم که راننده بود و شرایط خانوادگی و سختی هایی که در زندگی داشتیم، تصمیم گرفتم رشته پزشکی را انتخاب کنم تا به مردمی که در سطح طبقاتی مشابه ما هستند،خدمت رسانی کنم.
وی درباره وظیفه و دغدغه های یک پزشک گفت: وظیفه پزشکان خدمت است و طبق قسم نامه ای که دارند خدمت رسانی به مردم را باید سرلوحه اهداف خود قرار دهند و از آنجایی که این شغل در معرض توجه زیادی قرار دارد،دید خاصی نسبت به پزشکان دارند اما متاسفانه در حال حاضر با توجه به میزان خدماتی که پزشکان ارائه می دهند آن چنان که باید جبران نمی شود و جوابگوی توقعات جامعه نیست; برای مثال فرزندی که شغل پدرش پزشک باشد در مدرسه توقع دیگری از لحاظ کمک و همکاری دارند و کارهایی که در حال حاضر برای پزشکان انجام می شود کفاف و جوابگوی کارشان نیست و این باعث باز شدن جاده های انحرافی می شود.
دکتر میرجلیلی محنا درخصوص ثمره شغل پزشکی در زندگی اش افزود:در درجه اول به قدرت خدا پی بردم زیرا وقتی شما بدن انسان را مطالعه می کنید متوجه پیچیدگی بدن انسان می شوید، من همیشه به مراجعه کنندگانم می گویم که هنوز هیچ شرکتی نتوانسته هیچ پمپی را درست کند که ۶۰ سال به طور مداوم کار کند و ساعتی هزار و چهل لیتر آب را جابه جا کند بدون اینکه روغن کاری و یا تعمیر شود ولی قلب انسان با توجه به جثه کوچکش ساعتی هزار و چهل لیتر خون را جابه جا می کند و پیرو همین راستا اول به خدا رسیدیم و دوم اینکه توانستیم دینی که نسبت به جامعه خود داریم را در مقابل درسی که خوانده ایم تا حدودی ادا کنیم.
دکتر خوش آوازه آملی به جوانانی که در رشته پزشکی فارغ التحصیل شده اند توصیه کرد:پزشکان جوانی که در این رشته فارغ التحصیل می شوند،به این حرفه به چشم بیزینس نگاه نکنند زیرا این رشته برای خدمت رسانی است و اگر با عشق وارد این رشته شدند به آن ادامه دهند و اگر اینطور نیست،شغل دیگری را دنبال کنند.
در اخر،دکتر میرجلیلی محنا خاطره ای از دوران دانشجویی اش را یادآوری کرد: روزی در زمان تحصیلم که خارج از ایران بودم،در اتاق کشیک نسشته بودم که انفجاری در راه اهن صورت گرفته بود و به همین دلیل بیماران بسیاری را به بیمارستان آوردند و در همین حال فردی با من تماس گرفت و گفت من وزیر بهداشت هستم و من هم گفتم اگر شما وزیر هستید من هم نخست وزیر هستم چون فکر می کردم که کسی برای شوخی با من تماس گرفته و بعد از گذشت ۱۵ دقیقه دیدم آن آقا اومدن و گفتند پزشکی که چند دقیقه پیش پای تلفن بود کی بود؟ من هم در کمال تعجب گفتم در جریان نیستم چون الان وارد اتاق شیفت شدم.
خبر و تنظیم: سحر صالحی زرخونی