به مناسبت روز خبرنگار پای صحبت های ربابه محمدزاده،خبرنگار آملی نشستیم تا از وضعیت اشتغالش با وجود معلولیت و سختی های به ارمغان آورده اش آگاه شویم.
*مازندرانه* چطور شغل خبرنگاری را انتخاب کردید؟
اگر به گذشته برگردیم،ریشه این انتخاب در دوران کودکی من یافت می شود،من در سوم ابتدایی درس فرهاد کنجکاو را در کلاس برای همکلاسی هایم کنفرانس می دادم و به علت معلولیت در ناحیه پا نمی توانستم جلوی کلاس بروم و و روی صندلی درس و توضیحات را ارائه می دادم اما با این حال حضور فعال و موثر در کلاس را به گوشه گیری و انزوا ترجیح دادم و همین موضوع باعث تشویق معلمان نسبت به من می شد و اکثر افراد با توجه به نوع تکلم و نوشتار من،می گفتند تو در آینده نویسنده خوبی خواهی شد ولی من در کودکی تصور دقیقی درباره نویسندگی نداشتم ولی هر تشویق جرقه ای در ذهن من برای ساختن آینده ام ایجاد می کرد و حوالی سال ۱۳۷۵ رفت و آمد من به اداره بهزیستی آمل باعث شد در کمیته های مختلف فرهنگی و اجتماعی فعالیت داشته باشم تا اینکه روزی من متنی به مناسبت میلاد امام علی نوشتم و همکاران و دوستان تشویق کردند که متن را در جایی به چاپ برسانم.
*مازندرانه* برای اولین بار نوشته شما در کدام روزنامه یا نشریه به چاپ رسید؟
آمل در آن سال ها روزنامه اختصاصی نداشت که به آنجا برای چاپ نوشته هایم مراجعه کنم ولی به پیشنهاد دوستان به نشریه اختصاصی معلولین به نام پیام امل مراجعه کردم و سردبیر نشریه با چاپ نوشته ام موافقت کرد و همین موضوع انگیزه وتلاش من برای نوشتن را دوچندان کرد تا اینکه در سال ۱۳۸۲ به پیشنهاد یکی از دوستانی که از علاقه من به روزنامه نگاری اطلاع داشت به دفتر روزنامه اقتصاد پویا و صبح امل مراجعه کردم و در لحظه اول که ورودی ساختمان و تعداد پله ها را دیدم به مرحله پشیمانی رسیدم اما باز هم خواستم شانس خودم را امتحان کرده باشم و با سختی فراوان از پله ها بالا رفتم و وارد دفتر شدم و فرمی را پر کردم.
بعد از یک ماه من با آقای لاریجانی،سردبیر روزنامه ملاقاتی داشتم و ایشان در وهله اول از من خواستند معلولیت را از کارم فاکتور بگیرم و فکر نکنم که در کار با دیگران تفاوتی دارم و هرجایی که ماموریت دارم باید بروم و من در آن روزها فکر نمی کردم که تا الان در رسانه حضور داشته باشم و سختی هایش برایم کمرنگ شود.
*مازندرانه* دوران تحصیل شما چگونه سپری شد؟
با وجود مشقت و سختی های فراوان من دوران تحصیلی خودم را سپری کردم،با توجه به اینکه من در روستا زندگی می کردم و رفت و آمد به شهر برای تحصیل با توجه به وضعیت من سخت ترین کار ممکن بود،من دست از تحصیل نکشیدم چون ضرورت تحصیل برای ساختن آینده ام را می دانستم و در همان دوران بود که نویسندگی من تقویت شد به طوری که با یک موضوع برای شش نفر از هم کلاسی هایم انشا می نوشتم و به گونه ای مطالب و جملات را کنار هم می گذاشتم که شباهت به هم نداشته باشند و در دوره دبیرستان مقالاتی که می نوشتم در جشنواره ها و مسابقات مقام اول را کسب می کرد و اینگونه بود که متوجه شدم نوشتن را خوب فرا گرفته ام.
*مازندرانه* موثرترین افراد زندگی شما چه کسانی هستند؟
مهم ترین افراد زندگی من پدر و مادری هستند که در سال هایی که آحاد جمعیت معتقد بودند دختر باید در خانه بنشیند و غذا بپزد و رخت بشورد با وضعیت متفاوت من،مرا در تحصیل حمایت کردند و زحمت های بسیاری برای من کشیدند و شخص دیگری که تاپیر به سزایی در روند کاری و شخصی من داشته،افشین جمشیدی لاریجانی است که از بدو ورود من به رسانه حمایت و اعتماد خودشان را از من دریغ نکردند.
*مازندرانه* بزرگترین دغدغه شخصی شما؟
من باوجود وضعیت متفاوتی که دارم تاکنون همپای دیگران زندگی خودم را اداره کردم و خودم سرپرستی خودم را برعهده دارم و از طریق حقوق توانستم برای خودم منزلی را برای سکونت خریداری کنم اما ناتوانی جسمانی و فرسودگی که برای من به وجود آمده بزرگترین دغدغه مرا شکل می دهد چون با احتساب این وضعیت من تا دو سال دیگر نمی توانم به این صورت به کارم ادامه دهم اما باز هم از خداوند متعال خواستارم تا زمانی که موقع پرواز فرا می رسد من قلم به دست باشم حتی اگر مجبور شوم در خانه خبر و گزارشات را بنویسم چون من با کار خبری زنده ام و نفس می کشم.
*مازندرانه* به نظر شما یک خبرنگار موفق چه ویزگی های دارد؟
به نظر من شاخصه یک خبرنگار موفق در وهله اول صداقت و تعهد کاری نسبت به قلم خودش ومردمی که برای آنها قلم بر میدارد،در رسانه اخلاق را فراموش نکند و نسبت به کار و مردم تعصب و غیرت داشته باشد و دوام و ماندگاری یک خبرنگار به میزان عشقی بستگی دارد که به کارش می ورزد.
*مازندرانه* بزرگترین معضل رسانه ای از دید شما؟
در حال حاضرففضای مجازی آفت بزرگیست برای جو رسانه ای،از یک جهت مزایایی دارد اما از طرف دیگر افرادی وارد این حوزه شدند که شاید هیچ تخصصی در این زمینه نداشته باشند و یه گونه ای شده است که فردی صبح از خواب بیدار می شود خودش را خبرنگار می نامد و خبری را منتشر می کند که میزان صدق و صداقتش نامعلوم است و مردم دچار شبهه می شوند و این باعث برهم ریختن آرامش مردم می شود و این موضوع معضل قابل توجهی محسوب می شود.
*مازندرانه* فکر می کنید یک خبرنگار تا چه اندازه می تواند به یک مسئله ورود پیدا کند؟
به نظر من قدرت یک خبرنگار از یک رییس جمهور هم بیشتر است،زمانی که خبرنگار یک خبر را با کنجکاوی و دقت فراوان پیگیری می کند و به نتیجه می رساند تاثیری هر چه اندک بر جامعه می گذارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت که این تاثیر هم می تواند دارای جوانب مثبت باشد و هم منفی،پس یک خبرنگار رسالتش آنقدر بزرگ و عظیم است که می تواند در هردو حال مثمر ثمر باشد.
*مازندرانه* از انتخاب شغل خبرنگاری راضی هستید؟
با وجود تمامی سختی ها و تمایزاتی که بین من ودیگر همکاران وجود دارد همچنان از انتخاب خودم خشنودم با اینکه تفاوت های بسیاری با دیگرهمکاران دارم برای مثال خبرنگاران قبل از اینکه برای گرفتن خبر یامصاحبه بروند تمامی دغدغه و نگرانیشان بابت چگونگی گرفتن خبر یا مصاحبه است اما من علاوه بر این ها باید چیزهایی مثل مناسب بودن یا نبودن ساختمان برای عبور معلولین را هم در نظر بگیرم و یا باید خودم را خیلی زودتر از دیگران به محل گرفتن خبر یا مصاحبه برسانم تا وقت را از دست ندهم اما با این حال من خبرنگاری را دوست دارم و از انتخاب این شغل پشیمان نیستم.
*مازندرانه*سخن آخر؟
کار خبرنگاری با وجود تمامی شیرینی هایی که برای من دارد و تمام زندگی من را دربر میگیرد سختی هایی برایم به ارمغان آورده که دوست دارم مسئولین به این موضوع هم توجه داشته باشند که ما طعم امنیت شغلی را نیز بچشیم،امنیت شغلی من در محیط کار توسط سردبیر تامین می شود و با اینکه در آمل کمتر رسانه ای به خبرنگاران حقوقی در نظر می گیرد،آقای افشین لاریجانی حقوق ومزایایی برای من در نظر گرفتند اما امنیت شغلی مربوط به حوزه گسترده جامعه که باید توسط مسئولین تامین شود که خبرنگاری با وجود معلولیت چند سالیست که مشغول به فعالیت رسانه ای می باشد اما تدبیری برای زندگی اش در نظر گرفته نمی شود برای مثال وقتی حرف از کارافتادگی می شود،سخن مسئولین این است که خبرنگار اگر در طول سال های مشغول به کار دچار معلولیت یا بیماری شود طرح کارفتادگی شامل حالش می شود که منصفانه نیست زیرا بازنشستگی در وضعیت من زودرس است اما باز هم من با عشق به کارم ادامه می دهم ولی توقعم از اداره فرهنگ و ارشاد این است که توجهش نسبت به این موضوعات را بیشتر کند و از خودش بپرسد که چرا تا به حال به سراغ خبرنگاری که از لحاظ جسمی با دیگر خبرنگاران متفاوت است ولی همچون دیگران مشغول فعالیت،نرفته ام؟
جای گلایه نیست اما بعضی موضوعات توجه ویزه مسئولین را می طلبد،آیا ربابه محمدزاده ای که با وجود یک پا برای مردم و مسئولین قدم بر میدارد شایسته دلجویی و توجه بیشتر از جانب شما مسئولین نیست؟
یک روز مسئولین خودشان را جای من بگذارند و ببینید می توانند مانند من با این وضعیت در حوزه شغل خبرنگاری فعالیت کنند یا خیر.
گفتگو و تنظیم: مبینا ابراهیمی مقدم