متاسفانه در زمانه ای که پنجه کشیدن، به نام پیوستگی با عناوین متعالی، مد شده و این مد به حوزه رسانههای مردمی اندیشه محور کشیده است. «مادر قلب اتمی» به دلیل رفتارهای رسانهای اغراق آمیز و با نگارش جعلیات سه سال پیش توقیف شد.
در برخی رسانههای هیجانی، درج شده بود که فیلم مادر قلب اتمی به تمسخر پایداری ملی برای رسیدن به حق هستهای میپردازد. اما از منظری هنری و سینمایی اگر بخواهیم فیلم را ارزیابی کنیم باید به این نکته بپردازیم که فیلم مادر قلب اتمی به استهزاء شعورملی، شعور هنری، اعتبار سینما، ارزشهای قصه گویی، مخاطب، جذابیت سینمایی میپردازد.
با دیدن فیلم درخواهیم یافت که «مادر قلب اتمی» سه سال اجازه نمایش در سینماهای سراسر کشور را دریافت نکرد چون فیلمی بود فاقد وجاهت کافی برای عنوان «سینمایی بودن». مشخص نیست چرا سازمان سینمایی به فیلمنامه این فیلم مجوز ساخت سینمایی اعطا کرده است؟! چون فیلمی در این ابعاد فاقد شاخصهای سینمایی است و بیشتر به یک فیلم ویدئویی و تلویزیونی شباهت دارد و سازمان سینمایی به دلیل کیفیت نازل داستانی باید به این فیلم پروانه ویدئویی اعطا میکرد.
پرسش قابل اعتنای دیگر این است که چه کسی به علی احمدزاده مجوز کارگردانی اعطا کرده است؟! چند نمای نخست کاملا ویدئویی است و دوربین با زوم طولانی مدت روی صورت بازیگرها، رکورد طعم گیلاس در مکث روی صورت بازیگران به وسیله دوربین را می شکند. وقتی این نماهای طولانی را تماشا می کنیم، درخواهیم یافت که سازنده برای کاستن بار کاری تدوینگر، دست به چنین اقدامی زده است و کِسلی و رخوت در نماهای اولیه تماشاگر را به شکل عجیبی خسته میکند.
کارگردان واقعا یک مبتدی واقعی است و با تماشا کردن فیلم های شاخص عبدالرضا کاهانی چیزک هایی یاد گرفته؛ اما نمیداند کاهانی برای ساخت فیلم های ابزورد، نخستین دستمایه قویاش قصه ابزوردی ایرانی است و مادر قلب اتمی زور می زند که ابزورد باشد.
با این تفاسیر شورای صنفی نمایش چقدر سادهانگارانه با این فیلم برخورد کرده و اجازه اکران عمومی و گسترده به این فیلم داده است. مادر قلب اتمی، بیشتر به درد زبالهدان «هنر و تجربه» میخورد. گروه هنر و تجربه با توجه رسالت فعلیاش، زباله دان خوبی برای نمایش چنین فیلم هایی است.
فیلم دزدی مستهجن از دست نوشته های کاهانی!
فیلم مادر قلب اتمی مصداق یک فیلم مستهجن واقعی است. مستهجن عبارتی است که در مورد فیلمهای پوچ پورن محور بکار میرود. فیلم مادر قلب اتمی، با قراردادهای سینمای ایران و ممیزی های رایج ساخته شده ،اما با همه اینها یک فیلم مستهجن واقعی است و پرونوگرافی همنجسگرایانه دو شخصیت زن اصلی فیلم پنهان شده است. مادر قلب اتمی، به این دلیل مستجهن است که مخاطبی با شعور سینمایی کافی، با توجه به نام و تبلیغات فیلم یک درام سر راست قصه گو را از مولفان اثر انتظار دارد، اما آنچه روی پرده سینما مشاهده میکند توهمات بی ربط دو نفری است که فیلمنامه را به نگارش درآوردند.
دو شخصیت اصلی یعنی دخترانی یعنی آرینه و نوبهار از یک پارتی شلوغ قصد بازگشت به خانه را دارند، هر دو مست هستند و توجیهی که برای مستی حداقل یکی از شخصیتها در فیلم ارائه شده، مسیحی بودن کاراکتر آرینه (ترانه علیدوستی) است. هر دو سوار خودرویی گرانقیمت می شوند، میزان بنزین آنها بسیار کم است و پولی هم در جیب ندارند. این اتفاقات در شبی رخ می دهد که قرار است یارانهها را واریز کنند؛ که هیچ ربطی به محتوای اصلی فیلم ندارد. بخش اول فیلم، شبیه فیلم های کاهانی است. مسیر داستان کاملا گرته برداری شده از فیلم «اسب حیوان نجیبی است». اما مسیر داستانی در آن فیلم با همه عیبهای اساسی در فیلمنامه کاملا هدفمند است، اما فیلم بی هدف «مادر قلب اتمی»، به دلیل نداشتن اهداف روایی معین، بی هدف به در و دیوار می خورد. برای بی هدفی فیلم همین مثال بس که فیلم در شب واریز یارانه در دوران هدفمندی یارانهها آغاز می شود،ولی هدف فیلم چرا گم و پنهان است.
تنها بخش قابل اعتنای نیمه اول فیلم اجرایی تک نفره از مهرداد صدیقیان است. مهرداد صدیقیان به شکل نمایشی خیلی بامزه و عجیبی ادای بهنود مکری مجری صدای آمریکا را درمیآورد و در مابقی برخوردها، اغلب دیالوگها مبتنی بر تعریف رویاها، کابوس ها و توهمات شخصیتها، مصداق همان عبارت مستهجنی است که پیش از این درباره بخش های اولیه بکار برده شد.
مولفان، نیمه نخست فیلم را در خلأ حیرت آور قصه گویی با دابسمش جذابی به پایان رساندهاند. در واقع اگر این دابسمش سه نفره آهنگرانی، ترانه علیدوستی، مهرداد صدیقیان نبود، فیلم هیچ جذابیتی نداشت. با این دیدن این بخش،حس میکنید که کارگردان عقده ساختن یک دابسمش سه نفره با این بازیگران را داشته است. کسی هم نبود که او را نصیحت خب برای ساختن یک دابسمش ساده با حضور چهره های سرشناس قرار نیست که فیلم سینمایی بسازی!
به همین دلیل است که در روزگار کنونی باید به روشنفکری جعلی بند کرد که سرتاپا، مستهجن و سرقتی است. روشنفکری سینمای کنونی در دوران ما چنین است که سینما را دربست از سه نفر کش برویم؛ اصغر فرهادی، عبدالرضاکاهانی و عباس کیارستمی، امسال هم تب سعید روستایی، مثل تب کنگویی در حال شیوع است و اولین ترکشهایش نمایش فیلم پرت مفت آباد است که به مفت نمی ارزد.
منتها احمد زاده تب کاهانی شدن شدیدی دارد و تنها مسکنی که می توان برایش نوشت این است : پسر جان کاهانی فقط یکی است و دو تا نخواهد شد. بقیه فیلم نیز با نشئگی سورئال، دیوید لینچی و مارکزی، اعتبار مستهجن گرته برداری شده را از آثار کاهانی را به باد میدهد. با این حال بهتر بود که احمدزاده در اقدامی خیرخواهانه فیلم «مادر قلب اتمی» را در فضای مجازی به اشتراک میگذاشت، تا مردم را به سینما نروند تا چنین محصول مبتذل و مستجهنی را روی پرده سینما نبیند.
اما برخی با دیدن پوستر فیلم به دلیل حضور محمدرضا گلزار، تصمیم دارند که بروند و فیلم را ببیند، توصیه نگارنده به مخاطبانی که قصد دارند بروند گلزار را ببیند این است که بنده فیلم را دیدم ، اما گلزار را ندیدم. گلزار اگر قرار بود در فیلم های روشنفکری بازی کند چرا برندهای اورجینالی مثل کاهانی را انتخاب نمیکند. حضور گلزار در چنین فیلمی مثل تبلیغ برند قلابی است و علی احمد زاده نسخه قلابی کاهانی است.