بدون تردید مهمترین مشکل نظام آماری در ایران، عدم باورپذیری آنها از سوی مردم است؛ این مشکل در بخش اقتصاد بیش از همه به چشم میآید.
به عنوان مثال، در حالی که دولت یازدهم مدعی است در سال جاری ۱٫۵ میلیون شغل (بنابر اعلام وزیر اقتصاد و مرکز آمار) ایجاد کرده و سطح اشتغال را به بالاترین رقم خود در سالهای اخیر رسانده، مردم عادی از خود میپرسند این مشاغل از کجا آمده است؟ فعالان اقتصادی نیز در صحت آمار اشتغالزایی، تردید کردهاند زیرا از تداوم رکود و کسادی بازار سخن میگویند.
با این حال، مسئولان ارشد دولت یازدهم همچنان بر آمار اشتغالزایی بی سابقه خود اصرار دارند.
علت تفاوت آمار اشتغالزایی دولت با واقعیات جامعه را باید در نحوه آمارگیری مرکز آمار دانست.
مرکز آمار در گزارشهای خود اساسا افرادی را شاغل محاسبه میکند که مردم آنها را شاغل نمی دانند.
در گزارشهای مرکز آمار، علاوه بر افرادی که استخدام رسمی یا قراردادی شرکتها و دستگاهها هستند و افراد خوداشتغال، کارآفرین و کارگران، گروههای زیر هم شاغل محسوب میشوند:
۱٫ افرادی که بدون دریافت مزد برای یکى از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند کار میکنند (کارکنان فامیلى بدون مزد).
۲٫ کارآموزانى که در دوره کارآموزی فعالیتى در ارتباط با فعالیت مؤسسه محل کارآموزی انجام میدهند، یعنى مستقیماً در تولید کالا یا خدمات سهیم هستند و فعالیت آنها “کار” محسوب میشود.
۳٫ محصلانى که در هفتهی مرجع مطابق تعریف، کار کردهاند.
۴٫ تمام افرادی که در نیروهای مسلح به صورت کادر دائم یا موقت خدمت میکنند (نیروهای مسلح پرسنل کادر و سربازان، درجهداران، افسران وظیفه نیروهای نظامى و انتظامى).
این نحوه محاسبه اشتغال با واقعیات جامعه و تعریفی که مردم از شاغل و بیکار دارند، کاملا متفاوت است.
مثلا مرکز آمار در حالی افرادی که بدون دریافت مزد برای یکى از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند کار میکنند را شاغل به حساب میآورد؛ که در واقع این افراد، بیکارند. اینکه جوانی از سر ناچاری و نیافتن شغل، نزد پدر خود کار کند؛ مطمئنا به معنای شاغل شدن او نیست و خانواده وی نیز چنین اعتقادی ندارد. هماکنون صدها هزار نفر از جوانان کشور پس از فارغالتحصیلی به علت نیافتن کار مناسب، پیش پدر یا یکی از اقوام میروند و روز خود را شب میکنند و حقوقی هم دریافت نمیکنند، بنابراین این افراد را نباید شاغل دانست. با این حال، در گزارشهای مرکز آمار این دسته افراد، شاغل دانسته میشوند که قطعا نادرست است.
همچنین مشخص نیست مرکز آمار چرا کارآموزانى که در دوره کارآموزی فعالیتى در ارتباط با فعالیت مؤسسه محل کارآموزی انجام میدهند را شاغل دانسته است. این در حالی است که این دسته از افراد همانطور که از نامشان مشخص است، برای کارآموزی در موسسهای ثبتنام کرده و درآنجا دوره آموزشی میبینند و طبیعتا با پایان دوره، باید وارد بازار کار شده و دنبال شغل بگردند. بنابراین چطور این افراد را شاغل محاسبه میکنند؟
همین مسئله درباره محصلان نیز صدق میکند. در گزارشهای مرکز آمار محصلانی که یک هفته قبل از هفته آمارگیری، حداقل یک ساعت کار کردهاند، شاغل محسوب میشوند. این در حالی است که محصلان به علت تحصیل، نمیتوانند شغل تماموقت داشته باشند و معمولا پارهوقت مشغول میشوند. خود آنها نیز خودشان را شاغل نمیدانند و پس از فراغت از تحصیل به دنبال شغل تماموقت خواهند رفت؛ اما در محاسبات مرکز آمار به آنها شاغل میگویند.
عجیبترین محاسبه مرکز آمار را در شاغل دانستن سربازان باید دانست. براساس آخرین آمارهای اعلام شده سالانه نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر در کشور به خدمت وظیفه عمومی اعزام می شوند. با توجه به دوساله بودن سربازی، معمولا در هر مقطع زمانی حدود ۸۰۰ هزار نفر در خدمت سربازی هستند و مرکز آمار این افراد را شاغل حساب میکند، یعنی سربازی را شغل میداند. این در شرایطی است که یک سرباز پس از پایان دوره، تازه باید دنبال کار بگردد و هیچ آدم عاقلی، سربازی را شغل نمیداند.
علاوه بر لیست فوق، در گزارشهای مرکز آمار، دانشجویان نه جزو شاغلانند و نه جزو بیکاران، بلکه جزو جمعیت غیرفعال محسوب میشوند. این در حالی است که یکی از دغدغههای جوانان و خانوارهای آنها، پیدا کردن کار پس از فارغالتحصیلی دانشجو است. یعنی در ذهن خانوارهای کشور، جوانان دانشجو، بیکار بالقوه محسوب میشوند. آمار دانشجویان کشور ۵-۴ میلیون نفر است.
همچنین اشتغال ناقص نیز در آمارهای رسمی،جزو اشتغال محسوب میشود. افراد دارای اشتغال ناقص شامل تمام شاغلانى است که در هفته مرجع، حاضر در سر کار یا غایب موقت از محل کار بوده، به دلایل اقتصادی نظیر رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت کار بیشتر، قرار داشتن در فصل غیرکاری و… کمتر از ۴۴ ساعت کار کرده، خواهان و آماده برای انجام کار اضافى در هفته مرجع بوده اند.
هماکنون نزدیک به ۱۰ درصد جمعیت فعال کشور، جزو اشتغال ناقصند اما در آمارهای رسمی جزو شاغلان میآید. بنابراین برای تحلیل درست باید جمعیت اشتغال ناقص را کل جمعیت شاغل، کسر کرد. زیرا چنین افرادی، خود را دارای شغل نمیدانند و از سر ناچاری به مشاغل کاذب و پارهوقت روی آوردهاند.
با توجه به واقعیات فوق، زمانی که مسئولان دولتی از ایجاد ۱٫۵ میلیون شغل در نیمه اول امسال سخن میگویند، باید توضیح دهند که این ۱٫۵ میلیون در مشاغل واقعی بوده یا مشاغل کاذب و ناقص؟ تنها زمانی میتوان آمار اشتغالزایی دولت را مورد تقدیر داد که این ۱٫۵ میلیون نفر به استخدام رسمی و قراردادی دولت و بخشهای عمومی و خصوصی در آمده باشند که واقعیات نشان میدهد اینطور نیست.