تحلیلگران معتقدند که خطرناکترین بازی سیاست خارجی که غرب هماکنون میتواند در پیش بگیرد، تخاصم و عداوت با روسیه است. روسیه هماکنون با نمایش موفق در سوریه دارای پتانسیل بسیاری بالایی در منطقه است. همچنین در اوراسیا یک تصمیمگیرنده اساسی تلقی میگردد و در مواقع بحران درگیری احتمالی آمریکا و چین، میتواند به عنوان در جایگاه متحد استراتژیک چین نقشی بسیار تعیینکننده داشته باشد. به باور کارشناسان، اوکراین و شبه جزیره کریمه آنقدر ارزش ندارند که غرب به خاطر آنها وارد بازی خطرناک با پوتین شود و شرط عقل، راه دوستی و همکاری با «خرس بزرگ» را پیشنهاد میدهد.
پایگاه «نشنال اینترست» آمریکا به قلم «رابرت دابلیو مری» در تازهترین تحلیل خود آورد: «هماکنون سلطه خرس بزرگ بر منطقه حیاتی اوراسیا را نمیتوان بههیچوجه نادیده گرفت. طی چند سال اخیر، تحرکات شیطنتبار بیشتر از سوی اروپا، آمریکا، و ناتو علیه روسیه مشاهده شده است. ناتو تا گلوگاه مرز روسیه پیش آمده و در رومانی و لهستان اقدام به ایجاد سپر دفاع موشکی کرده است. همچنین دستش را دستان اوکراین و گرجستان گذاشته که منطقه نفوذ سنتی غرب علیه روسیه محسوب میشوند. غرب، بر سر قضیه اوکراین روسیه را قلقلک داد و خرس خفته بیدار شد. آمریکا و اروپاییها رسما رییسجمهور منتخب اوکراین را با کودتا کنار گذاشتند و تمامیت ارضی روسیه را با انتصاب چهره تابع غرب به خطر انداختند. طبیعی بود که پوتین به سمت شبه جزیره کریمه برود تا سرآغاز تضمین امنیت خودش باشد. در گام بعدی، از گروههای نظامی ضد غرب در شرق اوکراین حمایت کرد و غرب هم بر ضد روسیه اعمال تحریم کرد».
رزمایش روسیه در شبه جزیره کریمه
«روسیه را نباید اینگونه دید. پوتین شاید از نظر غربیها یک مستبد تمامیتخواه تهاجمگر باشد اما در واقع یک سیاستمدار است. کاخ کرملین مملو از نوابغی است که غرب را تهاجمگر به کشور خود میدانند و دفاع از هویت و حیثیت روسیه در مقابل آمریکا و اروپا را هر چند که اعمال تهاجمی و یا حتی جنگ خوانده شود، یک فریضه و وظیفه میدانند. چه بسا اینکه اگر غرب این خرس بزرگ را قلقلک بدهد و موجبات بیدار شدنش را فراهم آورد، قطعا باید شاهد بروز فاجعه بر علیه آنها باشیم. البته آمریکا کم با پدیده بروز فاجعه علیه خود آشنا نیست: ظهور و قدرتگیری چین در آسیا و ظهور و قدرتگیری داعش در خاورمیانه را میتوان از این دست فجایع دانست. از سال ۱۹۸۹ که سال فروپاشی شوروی پس از ۴۵ سال سلطه قدرتمندانه بود، اروپا مدام کشورهای جدا شده از شوروی سابق را بر علیه روسیه میشوراند و یا از همکاری با روسیه منع میکرد. اما از بین تمامی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، فقط دانلد ترامپ بود که خصومت و عداوت دیرباز با روسیه را اشتباه محض خواند و خواستار دوستی با این کشور شد».
آغاز مانور مشترک روسیه و چین در دریای چین جنوبی
«ترامپ باید در آغاز راه بر سر موضوع اوکراین با روسیه به گفتگو بنشیند. اوکراین شاید برای غرب به جهت استراتژیک مهم باشد اما در واقع برای آمریکا چندان چیزی جز دردسر ندارد. اوکراین، یک کشور چند پاره با حامیان غرب در غرب این کشور و حامیان روسیه در شرق این کشور است. طبیعی است که با توجه ایدئولوژی روسها، این کشور دهههاست که نسبت به اوکراین حساس است. نباید گذاشت که الحاق کریمه به خاک روسیه باعث گستردگی عداوت بین روسها و غرب شود. قرنها بود که این منطقه واقعا متعلق به امپراتوری روسیه بود تا اینکه «نیکیتا خروشچف» اولین نخستوزیر شوروی پس از مرگ استالین، این جزیره را در انزوا و جدایی قرار داد. مضاف اینکه، یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از جمعیت ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفری این جزیره اصالتا و ذاتا روس هستند. بهتر است که غرب واقعبین باشد. کریمه اصالتا برای روسیه است و ارزش این را ندارد که خلق یک رابطه عمیق با روسیه به خاطر آن به خطر بیافتد. زمان، زمان لغو تحریمها علیه خرس بزرگ است».
«دوم اینکه، ترامپ باید پوتین را متقاعد کند که غرب هیچ چشمداشتی نسبت به تحریک اوکراین، مولداوی، گرجستان، و بلاروس ندارد. و البته هر کشور دیگری که دارای مذهب ارتدوکس است. در عوض هم از هر گونه دستدرازی و نفوذ روسیه در کشورهای حوزه دریای بالتیک جلوگیری نماید. به عبارتی، غرب مجبور است که این منطقه را به عنوان منطقه نفوذ سنتی همیشگی علیه روسیه برای خود حفظ نماید. سوما، ترامپ نباید هیچ اصراری بر کنار رفتن بشار اسد داشته باشد. تمرکز آمریکا در سوریه باید بر داعش باشد. در این مسیر باید با روسیه که از قدرت بسیاری در منطقه برخوردار است همراه شود. آمریکا باید به این فهم برسد که دشمن داعش است نه اسد. چهارم اینکه، رییسجمهور آمریکا باید ترس روسیه از جاهطلبیهای غرب در منطقه را کاهش دهد و به تدریج و از طریق مناسبات دیپلماتیک موجب فاصله گرفتن روسیه از چین شود. هماکنون، تنها کشوری که قدرت دارد آمریکا را از آسیا بیرون براند چین است. اگر آمریکا طی بیست سال آینده با چین درگیر شود، حماقت بسیار بزرگی است که در آن زمان هنوز با روسیه در خصومت باشد. به همین دلایل، میتوان اهمیت سخنان ترامپ را درک کرد.
پایان رزمایش مشترک روسیه و چین در دریای چین جنوبی
اکنون باید دیپلماسی غرب نسبت به روسیه تغییر یابد و از هر گونه اقدام تحریکآمیز دست بکشد. باید به روسیه اجازه نفس کشیدن در پیرامون خود را داد و بعد به نظاره نشست و دید که آیا چقدر توسعهطلب و تهدیدآمیز است. اگر آن وقت رفتاری تهدیدکنندهای در قبال این رفتار دوستانه غرب از سوی روسها صورت گرفت، آن گاه غرب تحت رهبری آمریکا میتواند موقعیت را در دست بگیرد و اقدامات لازم را صورت دهد.
منابع:
http://nationalinterest.org/feature/stop-poking-the-bear-18838