فتنه ۸۸ بی شک بزرگترین تهدید علیه نظام اسلامی از بدو شکلگیری بوده است. فتنهای که با حمایت امپریالیسم، استکبار و نوکران منطقهای آن و نقش آفرینی بازی خوردگان و فعال شدن مزدوران و سیلی خوردگان از انقلاب در داخل کشور، رقم خورد. فتنهای که نظام را تا لبه پرتگاه کشاند، چنان طراحی و اجرا شد که در اقدامی کاملاً غافلگیرانه با ایجاد شکاف در بدنه اجتماعی نظام که عامل ثبات و استحکام آن بود، ضربه سنگینی را به آن وارد ساخت و در پیکر آن شکاف خطرناکی ایجاد کرد که عدم ترمیم آن میتوانست آغاز شمارش معکوس موجودیت نظام باشد. وجود پارهای از موانع برای ترمیم این شکاف تهدیدگر که بر قوت اجرای نقشه شوم دشمن میافزود و موجب هدر رفتن زمان و عمیقتر شدن شکاف و در نتیجه نزدیکتر شدن دشمن به هدفش یعنی ساقط کردن نظام، میشد. نظام را بر آن داشت تا هوشمندانه و حساب شده بسیج را وارد صحنه کند. بسیج با اتکا به جایگاه مردمی و نیز جبران وظیفه خواص سرگشته و گرفتار آمده در وضعیت بی عملی، جلودار شکستن سد خروش مردمی علیه فتنه گران شد.
فتنه ۸۸ نقطه تلاقی دو رهیافت براندازانه
در میان دیدگاههای براندازانهای که طراحان و برنامهریزان غربی و به ویژه آمریکایی برای براندازی در کشورهای مخالف و خارج از دایره نفوذ شیطان بزرگ ارائه کردهاند، آنچه که در فتنه ۸۸ واقع شد به نظرات جین شارپ و ساموئول هانتینگتون که در دو کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» و «موج سوم دموکراسی» منعکس شده، نزدیکتر است. درباره دیدگاه دو فرد مذکور توجه به این ویژگی لازم است که نسخه جین شارپ برای براندازی جنبه «فورانی» و نسخه هانتینگتون جنبه «جریانی» دارد. یعنی شارپ اموری را توصیه میکند که در دوره زمانی کوتاه منجر به نتیجه میشود حال آن که نسخه هانتینگتون که مبتنی بر استحاله اجتماعی است، به بستر زمانی طولانی نیاز دارد و در این میان نکته جالب که نقطه قوت فتنه و فتنهگران به حساب میآمد تلاقی رهایت براندازانه شارپ و هانتینگتون در فتنه ۸۸ بود. براساس دیدگاه هانتینگتون روند استحاله نظام از حدود بیست سال پیش آغاز شده بود؛ از زمانی که «گری سیک» از رهبران گروه بزرگی از آمریکاییها که برخلاف گروه دیگر، به جنگ سخت با ایران اعتقاد نداشتند و ادعا میکردند با جنگ نرم و استفاده از روش استحاله در بستر زمان میتوانند نظام اسلامی را استحاله و متحول و غیرانقلابی کنند. بعدها با آشکار شدن نشانههای استحاله در مسائلی از نظام، رهبر معظم انقلاب با طرح موضوع «تهاجم فرهنگی» و بعد «شبیخون فرهنگی» و پس از آن هم «ناتوی فرهنگی» در این باره هشدار جدی دادند که واکنشهای متفاوتی در پی داشت و چند سال پیش نیز در همین راستا به موضوع بسیار مهم «سبک زندگی» پرداختند. وجود این بستر آماده سبب شد تا دستور العملهای شارپ با ضریب موفقیت بیشتری اجرایی شود و نتایج اولیه مهمی در برداشته باشد.
جمعیت کوچک، محرک جمعیت بزرگ
بررسی کودتاهای مخملی یا رنگی در برخی از کشورها اصول مهم مربوط به این کودتاها و علل پیروزی آنها را آشکار میکند که یکی از آن اصول مهم شکلگیری جمعی معترض است که با برنامه مشخصی و به شکل خاصی دست به اعتراض میزنند و با وجودی که جمعیت اولیه آنها نسبت به جمعیت کل کشور و یا شهر بسیار اندک و غیرقابل اعتنا است، با روشهای خاصی در اعتراضات خود دیگران را نیز وادار به همراهی و پیوستن به خود میکنند تا با افزایش کمی، فشار بیشتری به حاکمیت وارد کنند. در این کشورها فروپاشیها معمولا به سبب کثرت جمعیت معترضان نیست بلکه رفتار پر شور و آشوبگرانه آنها که محرک سایر مردم است نظامهای مستقر را ساقط کرده است. شاید چنین روشی با در نظر گرفتن شاخصههای بومی ایران، پس از انتخابات در تهران به کار گرفته شد.
ترکیب موجه
فتنهگرانی که با نیت فتنهگری و بر نتابیدن آرای واقعی مردم نمیخواستند زیر بار آرای حقیقی مردم بروند و با ادعای دروغین «تقلب» نظام را متهم و مردم را تحریک کرده بودند؛ برای شکل دادن به اعتراضی مشابه آنچه در سایر کودتاهای مخملی در سایر کشورها انجام گرفته بود؛ مردم را برای برگزاری تظاهرات اعتراضی در روز ۲۵/۰۳/۱۳۸۸ فراخواندند و جمعیتی قریب به سیصد، چهارصد هزار نفر در خیابان آزادی تجمع و راهپیمایی کردند. نکته مهم در این تجمع حضور افراد متفاوت از قشرهای مختلف جامعه بود که ترکیب آن جمعیت را موجه و برآمدی از کلیت جامعه نشان میداد. این ترکیب موجه و پر تعداد در تطبیق با نسخه شارپ و هانتینگتون بیانگر آن بود که دیدگاه آنها به میزانی در افرادی از بخشهای مختلف جامعه تأثیر گذاشته و آنها تقلب ادعایی و دروغین را براساس نظر شارپ پذیرفتهاند و باز متأثر از همان نظر و آسیبی که استحاله تدریجی در باورشان ایجاد کرده بود. تسلیم فراخوانی برای اعتراض شده بودند؛ اما سه عامل اساسی مانع ار ادامه روند تأثیرگذاری دیدگاه شارپ و هانتینگتون شد:
۱-سطی بودن عمیق تأثیر دیدگاه آن دو نفر درباره ابعاد اعتراض به نظام؛
۲-حمله به حوزه بسیج در خیابان محمدعلی جناح در پایان راهپیمایی مذکور که ابعاد و اهداف پنهان کارگردانان این صحنه و ادعا و فراخوانی را آشکار ساخت
۳-سخنرانی افشاگرانه و آگاهی بخش و بصیرت افزایی رهبر معظم انقلاب که چهار روز بعد در ۲۹/۰۳/۱۳۸۸ در نماز جمعه، ایراد شد.
ترکیب ناموجه
پس از برگزاری راهپیمایی اعتراضی ۲۵/۰۳/۸۸ که در پایان با حمله به حوزه بسیج و برجای گذاشتن تعدادی شهید و مجروح، خونین شد و بر موج التهابات افزود، رسانهها اعلام کردند، نماز جمعه به امامت رهبر معظم انقلاب برگزار میشود؛ با وجود این اطلاع رسانی مجمع روحانیون مبارز طی بیانیهای از معترضان برای تجمع در میدان انقلاب در ۳۰/۰۳/۸۸ دعوت کرد و این در حالی بود که مردم ایران انتظار داشتند، بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه پیش رو (۲۹/۰۳/۸۸) فصل الخطاب باشد و به ماجرای اعتراضات و آشوبها خاتمه دهد؛ اما بیانیه مجمع که برای تجمع در فردای نماز جمعه صادر شده بود، از یک رویداد خطرناک خبر میداد. با بیانات رهبر معظم انقلاب و نکات دقیق و موشکافانهای که در آن بود و دستهای آلوده و خطرناک دشمن را نشان میداد و نقابهایی را کنار زد ، ضربه بسیار سنگینی بر پایگاه اجتماعی فتنهگران وارد شد اما آنها را ناامید نکرد و آنها با فراخوانی مجمع روحانیون مبارز در روز شنبه ۳۰/۰۳/۸۸ در میدان انقلاب تجمع کردند و در این تجمع معلوم شد که بیانات روز گذشته رهبر انقلاب در نماز جمعه و حادثه حمله به حوزه بسیج در ۲۵/۰۳/۸۸ که شهدا و مجروحانی به همراه داشت تا چه میزان غربال و ریزش طرفداران و بازی خوردگان فتنه گران شده بود. ریزش صورت گرفته آنقدر زیاد و مشهور بود که جمعیت گرد آمده به سختی به پانزده هزار نفر میرسید، جمعیتی که ترکیبی کریه و ناموجه از مزدوران و افرادی بود که هنوز اسیر غفلت و یا … بودند. این ترکیب ناموجه در ادامه با تظاهرات و آشوبگری و حمله به مسجد لولاگر در خیابان آذربایجان و بر جای گذاشتن تعدادی شهید و مجروح، نظام را به چاره اندیشی و برخورد جدی واداشت؛ در حالی که نظام برای چاره اندیشی منجر به تصمیم جدی، موانعی روبه رو بود.
موانع نظام در برخورد جدی و قاطع با فتنه گران
پس از حمله فتنهگران و آشوبگران به مسجد لولاگر و شهید کردن و مجروح ساختن افراد بیگناه و به آتش کشیدن مسجد در رو شدن دست خیانتکارانی که سرمداران فتنه با لجبازی و پشت کردن به حقیقت، زمینه بازگشت و فعال شدن و جنایت آفرینی آنها را فراهم کرده بودند، نظام به نقطه برخورد جدی رسیده بود؛ لکن باید از چند مانع عبور میکرد:
۱-جلوگیری از تشدید خشونت؛ طی ده روز اول پس از انتخابات و به ویژه پس از شکست فتنهگران در تداوم روند اعتراضات مردمی و قراردادن مردم در برابر مردم و مردم در برابر نظام و تنها ماندن مزدوران، جنایتکاران گروهکی و اراذل و اوباش اجیر شده، سر کردگان فتنهگرها چاره را در تشدید خشونت و کشته سازی دیدند که نظام به لحاظ شرعی، اخلاقی و سیاسی نمیخواست در این دام بیفتد.
۲-تبلیغات رسانهای دشمنان به نفع فتنهگران؛ در ادامه سیاست کشته سازی رسانههای دشمن در خارج برای حمایت از این سیاست فریبکارانه بسیج شده بودند که این امر مواجه و رفتار نیروهای انتظامی و امنیتی با آشوبگران را با احتیاطی همراه کرده بود که به تبحر و جسارت بیشتر آشوبگران میافزود؛ نظام برای مقابله با سیاست کشته سازی و تبلیغاتی دشمن به نیروهای انتظامی دستور داده بود بدون همراه داشتن سلاح گرم با آشوبگران مقابله کنند در حالی که آنها هیچ ابایی در استفاده از سلاح گرم نداشتند و شهادت نزدیک به پنجاه نفر در درگیریها شاهد آن است.
۳-تشدید فشار تبلیغاتی علیه سپاه و نیروی انتظامی؛ دشمن با آگاهی از جایگاه حاکمیتی سپاه و نیروی انتظامی تلاش میکرد با معرفی آنها به عنوان نیروهای سازمانی حاکمیتی و افزایش فشار روحی روانی به آنها از یک سو و بدبین کردن مردم به آنها و منزجر ساختن افکار عمومی جهانی از این دو مجموعه مدافع نظام، توان تدافعی آنها را تحلیل برد.
۴-مردودی بسیاری از خواص در آزمون فتنه؛ در نظام اسلامی سه رکن اصلی در تأمین امنیت نقش دارند: ۱-مردم ۲-خواص ۳-نیروهای نظامی-امنیتی. تزلزل و به هم ریختگی در هر یک از سه رکن پیش گفته تأمین امنیت را با مشکل جدی روبهرو میسازد. در این میان نقش خواص به لحاظی برجستهتر است؛ زیرا آنها با موضعگیری روشن و به هنگام پشتوانه محکمی برای نیروهای نظامی-امنیتی ایجاد میکنند تا مردم با آنها همراهتر شوند. این نقش زمانی حیاتی میشود که عامل و یا عواملی مردم را در قبال حوادث با منافع شخصی نیز درگیر سازد. در چنین وضعیتی مردم به سه گروه تقسیم میشوند: ۱- گروه اندکی که منافع خود را در مقابله با نظام میبینند و در کنار آشوبگران بر نظام میشورند. ۲- گروه اندکی که منافع خود را که برآمده از منافع مادی و معنوی است در حمایت از نظام میبینند که محکم در کنار نظام میایستند و با آشوبگران مقابله میکنند. ۳- گروه بزرگ و اکثریتی که منافع مادی و معنوی خود را با نظام همراه میبینند اما برای اقدام و خارج شدن از بلاتکلیفی به حرکتی بهت شکن و جسارت بخش و امیدبخش و تا حدی تضمین کننده نیاز دارند که معمولا این کار را خواص انجام میدهند. که در فتنه ۸۸ متأسفانه خود خواص در چمبره بیعملی گرفتار شدند. این وضعیت خواص، حداقل متأثر از دو عامل بود: ۱-نامه بدون سلام آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب دو روز پیش از برگزاری انتخابات که به شکل بسیار تأمل برانگیزی از اتفاقاتی! خبر میداد و نیز نماز جمعهای که وی در تاریخ ۲۶/۰۴/۸۸ اقامه کرد و در آن به جای محکوم کردن فتنه و اقدامات ویرانگر فتنهگران درباره فیصله دادن به قضیه پیشنهادهایی ارائه کرد که تمام زحمات و صدمات نظام در برخورد و مهار فتنهگران را به هدر میداد و به نوعی آنها را مبرا و ذی حق به تصویر میکشید. این دو حرکت آقای هاشمی در مشتبه ساختن امور برای بسیاری از خواص و ناتوانی در تشخیص فتنه و اتخاذ موضع درست و فعال که به کار نظام آید، بسیار مؤثر بود.
۲- فعال شدن عناصری از فتنه و نفوذ مستقیم و غیرمستقیم در ارائه اخبار تحریف شده و دروغ به برخی از خواص و تأثیر گذاری مخرب بر فرایند تحلیل آنها؛ ضمن آنکه نبایستی از میزان علاقه و فروغلتیدن برخی از آنها در امور مادی و حب دنیا غافل بود.
درهم پیچیده شدن طومار فتنه با توفان بسیج
نظام برای غلبه هر چه کم هزینهتر بر فتنهگران و رفع موانع پیش گفته به سلاح قدرتمندی از جنس مردم که از بطن جامعه برآمده باشد نیاز داشت؛ قدرت بی بدیلی که به فرمایش امام عزیز(ره) طنین افکن شدن نامش در هر کشوری، تجاوز را از آن کشور دور میسازد. این سان بود که بسیج به میدان آمد تا با تقدیم شهدایش اتهام خشونت را از نظام بزداید و با تقدیم بدنهای تکه پاره شده از کینه مزدوران اجانب، تبلیغات رسانهای دشمن را به یکباره کور و آنان را سرافکنده سازد و با هر چه بیشتر آشکار ساختن وجوه مردمیاش از فشار تبلیغاتی ناجوانمردانه علیه سپاه و نیروی انتظامی بکاهد و با جانفشانیهایش خلاء روشنفکری خواص رد شده در آزمون فتتنه را جبران سازد و با سرکوب آشوبگران جنایتکار و مردم کش و تضمین پیروزی قطعی بر مزدوران خائن و وطن فروش، برای مردم در گروههای مختلف فرصت مجدد برای ارزیابی و محاسبه را فراهم آورد تا خون به جوش آمده آنها را اهانت اعتقادی جیرهخوارانی که لامذهبی و بیدینیشان هم با هتک حرمت امام مظلوم و ظالم ستیز، آشکار شده بود، در ۹ دی ۸۸ یعنی پس از هشت ماه فتنهگری فتنهگران، سد خروش ویرانگر آنها را بشکند و فتنه را در خود غرق سازد. این چنین بود که بسیج مردمی و مدافع نظام، اسلام و انقلاب، کارستانی بزرگ و درخشان که جهانیان را مبهوت ساخت. در تاریخ به نام خود ثبت کرد. درود بر بسیجیان شهید و حاضر که در گمنامی تمام کار پرآوازه و ماندگاری را به انجام رساندند.