چند سالی است که کاروانهایی به اسم راهیان نور تشکیل شده است و این کاروانها به سوی مناطق عملیاتی که در آنجا خونهای پاکی ریخته شدهاند رهسپارند.
مقام معظم رهبری از سفر راهیان نور به نیکی یاد میکنند و میفرمایند «این سنت بسیار ستودنی و حرکت با برکت که در قالب کاروانهای راهیان نور آغاز شده، باید همچنان ادامه یابد».
زمانی که به روزهای سال جدید نزدیک میشوید در حالی که بیشتر مردم برای خانه تکانی آماده میشوند، کسانی هستند که برای گرفتن غبار از دلهای خود به تب و تاب میافتند تا به سفر راهیان نور بروند.
وقتی کاروانی نام تو را در لیست مسافران این سفر قرار میدهد تازه به یاد این میافتید که کجا کار نیک انجام دادهاید که شهدا برای سال جدید شما را به مهمانی خود دعوت کردهاند، چرا که راهیان نور نه رزق است و نه قسمت بلکه فقط دعوت است.
آری شما به مهمانی شهدا دعوت شدید و دیگر وقت رفتن است، کوله بار خود را بستهاید و عازم این سفر میشوید.
اما این سفر چه دارد، ما به سفر راهیان نور میرویم تا بیاموزیم هنگامی که نفسهای سرما پنجرهها را سیاه کرده بود و شهر میرفت که در اضطراب ثانیههای تجاوز کمر خم کند، کسانی برخاستند و با قدمهای استوارشان در رگهای وطن خون زندگی جاری شد، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جادههای صلابت را پشتسر گذاشتند و خاک را لبخند کاشتند.
برو و در میان لالهزار لالههای عاشق به دنبال رنگ دشت شقایقها بگرد و رد پای فاتحان صبح ظفر را از کنارههای اروند و قتلگاه شلمچه و هویزه و تنگه چزابه و جستوجو کن تا شاید با یافتن نشانی از آنان نفسی در عرفان تازه کنی…
راهیان نور گنج است و برای بدست آوردن گنج باید تلاش کرد و از بسیاری از چیزها گذشت و به شهیدان اقتدا کرد، چون آنها بودند که با گذشتن از امیال دنیایی دل در ره نور بستند، حال که ما به سفر راهیان نور میرویم باید از تاریکیهای دنیا عبور کرده تا به روشنایی حقیقی دست پیدا کنیم.
در این گزارش با یکی از زائران مناطق عملیاتی همراه شدیم تا وی از حال و هوای خود از این سفر بیشتر برای ما توضیح دهند.
عدهای از روشنفکران جامعه میگویند جنگ برای سی سال گذشته بوده چرا اصرار دارید با بردن جوانان به مناطق جنگی و زنده کردن خاطرات تلخ جنگ آنها را ناراحت و افسرده کنید، نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟
فراموش کردن خاطرات، دلاوریها و رشادتهای نسلهای گذشته میتواند یکی از بزرگترین اشتباهات تاریخی و فرهنگی یک ملت باشد، اگر آن همه تلاش و ایثار و صحنههای بینظیر را به دست فراموشی بسپاریم دچار گرفتاری بزرگی به نام غفلت میشویم که در اثر این غفلت دوباره مورد تهاجم و گزش دشمن قرار میگیریم، تاریخ کشورمان مملو از خاطراتی است که یک نسل به فراموشی سپرده و تاوان این فراموشی را نسل بعدی پرداخت کرده است. از طرف دیگر جوان امروزی با دیدن و شنیدن غیرت و دلاوریها و مقاومت جانانه جوان دیروز که باحداقل امکانات در مقابل ارتشی مجهز به تمامی ادوات نظامی دنیا ایستادگی کرد، از بی هویتی و سرگردانی به یک خودباوری و غروری ملی مذهبی خاص میرسد که مانند آن را در هیچ جای دیگر تجربه نکرده است.
چه چیزی موجب شده که از تعطیلات نوروز بگذرید و به اینجا بیائید؟
خود را گم کردم،در اینجا دنبال خودم میگردم، دنبال پاسخ سئوال مشترک تمامی انسانها میگردم، از کجا آمدهام و آمدنم بهر چه بود؟ بکجا میروم و آخر ننمایی وطنم.
آمدم تا آن عشقی که یک جوان ۱۳ ساله را کشاند به جبهه و از تمام علایق دنیویاش گذشت تا فدای اسلام و وطن شود را پیدا کنم، آمدم تا کمی به خود برگردم، آمدم از شهدا کمک بگیرم و بتوانم در راه اسلام و انقلاب پشتیبان ولایت فقیه باشم، به دوستان هم سن و سال خودم عرض میکنم، شیرینی که در صحبت کردن و انس گرفتن با شهدا وجود دارد در هیچ جای دنیا پیدا نمیشود و به معنی واقعی کلمه این خاکها بوی بهشت را میدهد، پیشنهاد میکنم به دوستان خودم که حداقل یک بار هم شده به این مناطق بیایند و با قلب خودش احساس کنند، شنیدن کی بود مانند دیدن…
نظر و دیدگاه شمال قبل و بعد از سفر راهیان نور تفاوتی کرده است؟
قبل این سفر هنوز به آن اندازه احساس نکرده بودم که چه قدرتی رزمندگان از توسل به ائمه اطهار و خداوند متعال به دست میآوردند، واقعا این موضوع را لمس کردم که وقتی خدا را قدرتمندتر از همه ببینیم، دیگر مشکلات از نظرمان خیلی کوچک میشود و هر غیر ممکنی ممکن، چون خدایی داریم که از همه چیز قدرتمندتر است.
در دوران دفاع مقدس هم به همین گونه بود، از پدرم میشنیدم که وقتی آیه «وجعلنا» را تلاوت میکرد و پردهای میان او و دشمن قرار میگرفت و همینطور زمانی که آیه «و ما رمیت اذ رمیت» را میخواندن گلوله به خواست خدا به هدف میخورد. اینها چشمهای از اعجاز توسل کردن رزمندگان بود که وقتی از نزدیک این صحنهها را مشاهده میکردم تحولی در خود حس کردم که غیرقابل وصف است.
آیا توصیه یا سفارشی به جوانان هم سن خودتان دارید؟
توصیه من این است که برای یک بار هم شده به این سرزمین بیایند، از لذتهای دنیایی برای چند روز هم شده دل بکنند و به میعادگاه شهدا قدم بگذارند و لذت معنوی که وجود دارد و قابل مقایسه با لذتهای کاذب دنیایی نیست را بچشند و هنگام بازگشت به شهر خود در رفتارشان تغییر ایجاد کنند و مانند شهدا جاودانه شوند، نه در لابهلای تاریخ محو شوند یا آیندگان با بدنامی از ما یاد کنند، واقعا اگر در راه شهدا باشیم هم دین و هم دنیایی مطلوب به دست آوریم.
کلام آخر؛ چه توصیه به مسئولان و فعالان فرهنگی دارید؟
حضرت آقا تعبیر زیبایی در مورد هشت سال جنگ دارند، وی از جنگ به عنوان «گنج جنگ» یاد کردند، بنابراین مسئولان و فعالان فرهنگی رسالتی زینبی دارند، آنها باید از گنج نهفته، هنرمندانه لحظات ناب را استخراج کنند و در قالبهای مختلف و متفاوت زیباییهای کربلای ایران را به بهترین شکل به جوانان ایران و حتی دنیا معرفی و در یک جمله در عمل «ما رایت الا جمیلا»ی عقلیه بنیهاشم را تفسیر کنند.
متاسفانه فعالان فرهنگی استان مازندران در امر شناساندن شهدا به نسل بعدی ضعیف عمل کرده و حتی در مناطقی جنگی که لشکر ۲۵ کربلا حضور داشته نامی از شهدای این لشکر نبوده است و در پایان توصیهام به مسئولان این است که حداقل ذرهای از ایستادگی در مقابل ظلم را از این شهدا بیاموزند، شهدا با خدا عهد بستند و پیروز شدند نه با گرگهای کدخدانما.