«نخبه سازی» از یک متهم امنیتی دیگر/ محمدرضا جلایی پور کیست و چه سابقهای دارد؟ +تصاویر
دستکم چندماهی هست که از پی اغتشاشات دی ماه سال گذشته، حملات و هجمههای ضدانقلاب خارج نشین و برخی جریانات داخلی همفکر و همافق با آنان بر عملکرد دستگاههای قضایی، انتظامی و امنیتی کشور به شدت متراکم، متمرکز و بی وقفه شده است. هنوز مدت زمانی از خوابیدن اغتشاشات دی ماه نگذشته، بر سر خودکشی […]
دستکم چندماهی هست که از پی اغتشاشات دی ماه سال گذشته، حملات و هجمههای ضدانقلاب خارج نشین و برخی جریانات داخلی همفکر و همافق با آنان بر عملکرد دستگاههای قضایی، انتظامی و امنیتی کشور به شدت متراکم، متمرکز و بی وقفه شده است. هنوز مدت زمانی از خوابیدن اغتشاشات دی ماه نگذشته، بر سر خودکشی کاووس سید امامی متهم به جاسوسی، دایره وسیعی از رسانهها و چهرههای جهتدار با انقلاب اسلامی که بعضا مناصب حکومتی هم در اختیار دارند، به تخطئه و تخریب دستگاه امنیتی ضابط پرونده «متهمین محیط زیستی» پرداختند تا با شیوه قدیمی «غوغاسالاری» پرونده را از مسیر رسیدگی خارج کنند. و البته به روش آشنایی که دستکم از دوران اصلاحات در جریان است، پروژه اصلی در چنین کارزاری، «قدیسسازی» از متهمین با هدف زیر سوال بردن دستگاه قضایی یا نظارتی است، بی آن که کسانی که چنین کمر به تخریب می بندند، از جزییات یک «پرونده» امنیتی اطلاعی داشته باشند.
ماجرا از این قرار است که روز ۳۰ فروردین، رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، همچون رادیو فردا و بی بی سی فارسی خبر دادند که «محمدرضا جلاییپور»، از عوامل اجرایی فتنه ۸۸ و از محکومان آن غائله، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
با توجه به شیوههای شناخته شده عملیات روانی ضدانقلاب و جریانات داخلی همسو، قابل انتظار بود که با انتشار این خبر، شاهد انواع توییتها، پستهای فیسبوکی و تلگرامی باشیم که در متونی سوزناک و احساسی، از فرد دستگیر شده یک «قهرمان»، «نابغه» و «میهن پرست» و …میسازند که صرفا به واسطه «مردم آزاری» دستگاههای امنیتی دستگیر شده است.
قسمتی از توییتها و حمایت جریان اصلاحطلب از یک متهم امنیتی:
جالب این جاست که این شیوه در مورد محمدرضا جلاییپور در همان سال ۸۸ هم به کار گرفته شد و همسر آن روز او، «فاطمه شمس»، با طبع شعری که داشت در قالب نامهها و متون احساسی-رمانتیک درباره شوهرش به شخصیتهای مختلف، که در سایتهای اصلی آشوبگران همچون «جرس» و «کلمه» منتشر می شد، سعی داشت از او یک چهره بیگناه تحت ظلم ارایه دهد. بگذریم از این که طولی نکشید که همین خانم «فاطمه شمس» که ساکن لندن و همدانشگاهی شوهرش در آکسفورد بود، از او جدا شد و در مجموعهای از نوشتهها به شدت به همسر سابقش تاخت و او را به لحاظ اخلاقی و شخصیتی یک فرد منافق و دورو خواند و بعدتر هم برای اثبات این دشمنی با همسر سابقش، «کشف حجاب» کرد!
این تشکیلات رسانهای-تبلیغاتی که با هدف «مشروعیت زدایی» از نهادهای نظام شبانهروز با حمایتهای لجستیک و مالی خارجی و داخلی فعالیت می کند، این روزها با برجسته کردن مواردی از این دست که محمدرضا جلایی پور، برادرزاده سه شهید بزرگوار و والامقام جلاییپورها، نفر اول کنکور انسانی سال ۸۰ و دانشجوی دکتری دانشگاه آکسفورد در رشته جامعهشناسی دین است، به مانند موارد قبلی او را یک «قربانی» بیگناه، یک «نخبه» ملی-میهنی و وفادار به جمهوری اسلامی جلوه دهند.
این روش به تازگی درباره «کاووس سیدامامی» و «کاوه مدنی» هم در حجم وسیع اجرا شده است تا پروندههای امنیتی بسیار مهم شبکهای را به «برخورد سیاسی» نظام با «نخبگان» تقلیل دهند. سفسطه بزرگ و مبرهنی که در همه این پروندهها مطرح می شود این است که گویی بین «نخبگی» یا سطح بالای تحصیلات و هوش با فعالیت و اقدامات ضدامنیتی، نسبت عکس وجود دارد و عامدانه این حقیقت واضح را نادیده می گیرند که کسانی در پروژههای ضدامنیتی، به ویژه از نوع «نفوذ» به کار گرفته می شوند که از قضاء بسیار باهوش، نخبه و تحصیلکرده باشند و به لحاظ هویت اجتماعی هم کمترین شک را برانگیزند.
**محمدرضا جلایی پور کیست و چه سابقهای در فتنه ۸۸ داشت؟
محمدرضا جلایی پور، از مشاوران جوان لیدر جریان اصلاحات و مدیر کمپینی به نام «پویش موج سوم» در سال ۸۷ بود که با هدف دعوت از خاتمی برای ورود به انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل شد، و با کنار کشیدن خاتمی و نامزد شدن میرحسین موسوی، با توان و تمرکز بیشتر در خدمت کمپین موسوی قرار گرفت. تا این جای کار، ظاهرا هیچ مشکلی دیده نمی شود و جلاییپور در چارچوب قوانین کشور، به نفع یک نامزد کار کمپین تبلیغاتی انجام داده است. اما با شروع فتنه اغتشاشات خیابانی، و شروع برخورد دستگاههای قضایی و امنیتی کشور با فتنه و عوامل آن، زوایای پنهان بسیاری از این کمپینها روشن شد.
حقیقت آن است که طبق اعترافات صریح متهمان بازداشتی و عوامل اصلی اردوکشی خیابانی فتنه، معلوم شد که اتاق فکر آشوب در سال ۸۸، برای خیابانی کردن «اعتراضات» به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری، ذیل اسم رمز «تقلب بزرگ»، از ماهها و بلکه سالها قبل برنامه ریزی کرده بودند، و از قضاء تشکل و سازماندهی این اردوکشی خیابانی از طریق ایجاد «پویش» ها و «کمپین» هایی چون موج سوم و ستاد ۸۸ بود.
«اسماعیل احمدی مقدم»، فرمانده وقت نیروی انتظامی در سال ۸۸ که وظیفه اصلی برخورد با آشوبها و برقراری امنیت را بر عهده داشت، در مصاحبهای با وبسایت «تاریخ انقلاب» (۲۱ دی ماه ۹۴) حقایق و ناگفتههای زیادی را از این فتنه بزرگ و عمیق روشن کرد. اما بخش بسیار مهمی که به فعالیت مستقیم محمدرضا جلاییپور در آن غائله بازمی گشت، از این قرار بود:
“در انتخابات سال ۸۸ در کنار کمیته صیانت از آرا، جلاییپور هم با عنوان «پویش ۸۸» جوانان را سازماندهی میکرد. از همان الگوی بسیج در توجیه چهره به چهره استفاده میکردند. پویش ۸۸ یکی از ستادهایی بود که در آن جوانان را برای تظاهرات، شبکهسازیهای میدانی میکردند. از برنامهریزی برای هنرمندان، ساختن فیلم و بخشهای دیگر توسط آنها اطلاع داشتیم. از طرفی پیش از انتخابات جلساتی در دفتر آقای هاشمی تشکیل میشد که بخش راهبردی در آنجا بود. این جلسات با حضور خاتمی، هاشمی، میرحسین، ناطق و سیدحسن خمینی تشکیل میشد و برنامهریزیها در آنجا بود. در آنجا روی یک کاندیدا با هم توافق کردند. البته ابتدا موسوی در جلسات عضو نبود، زمانی که کاندیداتوری او قطعی شد به جمعشان اضافه شد. برگزاری جلسات مشخص میکرد که آنها در حال سازماندهی هستند تا با تمام قوا در میدان حاضر شوند. “
احمدی مقدم درباره پیچیدگی و سازماندهی این تشکیلات هم گفت:
” در اواخر سال ۸۷ اتاق رصد رسانهها را برای رصد اقدامات سیاسی در ناجا تاسیس کردیم. طبیعتا بسیاری از اقدامات اصلاحطلبان در روزنامهها، رسانهها و شبکههای اجتماعی آشکار بود اما بخش دیگری از آن پنهان بود. احاطه اطلاعاتی ناجا نسبتا خوب بود. پویش ۸۸، دفتر هفت تیر و ستاد قیطریه را ناجا رصد کرد و گرفت. از سازماندهی آنها مطلع بودیم اما از چگونگی آن اطلاع نداشتیم. شبکههای آنها مبهم بود؛ اینکه چه طور پلاکارد میآورند؟ چگونه شعارها تنظیم میشود؟ چه طور به افراد میگویند این طرف یا آن طرف برو؟ تمام این مسائل برای ما سوال بود. پس از اینکه در پویش ۸۸ اسامی دو هزار نفر از شبکه آنها را یافتیم شبکه میدانیشان متلاشی شد. تمام برنامهها، فراخوانی و سازماندهی میدانی آنها از بین رفت. وقتی محسن آرمین و افراد دیگر که بیانیهها را مینوشتند، راهپیماییها را برنامهریزی و خارج و داخل را با هم هماهنگ میکردند بازداشت کردیم، ضربه سختی خوردند. “[۱]
محمدعلی ابطحی، رییس دفتر پیشین خاتمی و از نزدیکترین افراد به لیدر اصلاحات، در اعترافات خود درباره فتنه ۸۸ درباره نقش کمپینها و پویش های متعدد ساخته شده در هفتههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نوشت:
“در جشن پیروزی یا شکست که نتیجه آن شورش است، مسئلهای بود که از قبل آماده شده بود. آوردن مردم به خیابان، تعیین مسیر، آوردن تجهیزات و گزارش لحظه به لحظه رخدادها توسط فیسبوک تماماً مواردی بود که قبل از انتخابات آن را پیگیری میکردند و میخواستند این اعتراضات را به یک نهضت تبدیل کنند. “
وی در ادامه میافزاید:
“صبح جمعه (۲۲ خرداد) اطلاعیهای در فیسبوک مهندس موسوی منتشر شد که حامیان موسوی امشب تا صبح بیدار میمانند، این با موضوع سمبلیکی که کروبی مطرح کرده بود، متفاوت بود. بعد از مشخص شدن نتایج اولیه انتخابات، ستاد مهندس موسوی به سرعت نیروهایش را سازماندهی کرد. تاجزاده، در یک تماس تلفنی به من گفت: «ما قصد داریم این جمعیت را تا پایان انتخابات نگهداریم و آنها را به تمام نقاط شهر هدایت کنیم». ابطحی ادامه میدهد: «معتقدم این جریان دارای سه ضلع است: ۱- رأس ۲- بدنه محرک ۳- شبکه اجتماعی که در حقیقت جسم کار هستند. “
در توضیح بیشتر بدنه محرک، ابطحی تاکید کرد:
“در بدنه محرک یک سری نقش فعالتری داشتند مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت، گروههای لشگرساخته خاتمی مانند گروه ۸۸، یاری نیوز، پویش و… حوزههای مجازی که لحظه به لحظه مردم را دعوت به حضور در خیابان میکرد و شبکههای خارجی که توسط خبرنگاران خود تمام اخبار را پوشش میدادند. نکته مهم این است که خبرنگاران خارجی به این آقایان خیلی نزدیک شده بودند حتی از لشگرهای ساخته شده نیز نزدیکتر بودند. “
وی در مورد نقش بدنه محرک در اعترافات خود میگوید:
“مهمترین نقش این عناصر نگهداشتن مردم در خیابانها بود تا اگر زمانی آقای موسوی اعلام کرد: در فلان نقطه شهر هستم، بتوانند همه را در آن نقطه جمع کنند. این سازماندهی توسط لشگرهای ساخته شده صورت میگرفت …به خیابان آوردن جمعیت قبل از انتخابات مقدّمهای بود برای به خیابان آوردن آنها در شب شنبه، افرادی مانند فاتح، تاجزاده، خاتمی و ستادش، مهدی هاشمی وآدمهایش برای اینکه جمعیت را در خیابانهای شهرنگه دارند خیلی فعال بودند و همه اینها در پیشبینی و طراحی برنامه برای شب شنبه نقش داشتند. “[۲]
طبق اسناد مربوط به فتنه ۸۸، یکی از نقاط اصلی تمرکز جریان سازماندهی آشوب، ستاد میرحسین موسوی در منطقه قیطریه تهران بود که به «ستاد قیطریه» معروف بود. این ستاد مرکز فرماندهی همان «لشکرهای» ساخته شده توسط فتنهگران(به تعبیر ابطحی) بود که در راس آنها همین پویش موج سوم با مدیریت محمدرضا جلاییپور بود.
متن کیفر خواست عمومی دادگاه چهارم «فتنه ۸۸» درباره این مرکز آشوب می گوید:
“در منطقه “قیطریّه” ستادی تشکیل گردید که منشأ فعالیت های غیر قانونی گسترده، مانند پخش شایعات، تخریب علیه سایر کاندیداها، راه اندازی و هدایت گروه های غیر قانونی و کشیدن آنها به خیابان ها، راه اندازی شبکه تلویزیونی غیر قانونی، ارتباط با ایستگاه پخش تلویزیون «B.B.C فارسی»؛ آغازگر و هدایت کننده اغتشاشات و درگیری های خیابانی شد… د. ارتباط مستقیمی بین این شبکه و تلویزیون استعماری B.B.C برقرار شده و عملاً این ستاد را به مجموعه ای تبلیغاتی در اختیار دستگاه تبلیغاتی رژیم انگلیس در آورده بود. ساعت ۱۸:۰۰ روز جمعه ۲۲ خرداد زمانیکه هنوز رأی گیری جریان داشت گروهی از مأموران انتظامی برای بستن این شبکه غیرقانونی به محل مراجعه نمودند که با مقاومت و سپس گروگانگیری توسط عوامل ستاد مواجه شدند. سپس مسئولان “ستاد قیطریّه” با فراخوان هواداران خود که از پیش برای درگیری آماده شده بودند، تلاش کردند راه را بر اِعمال قانون توسط مأموران ببندند و این تجمع شروع اغتشاشاتی بود …”[۳]
سایت «جرس» وابسته به فتنه گران موسوم به «جنبش سبز»، در ۲۲ خرداد ۹۱ گزارشی از آن رویداد منتشر کرد که در سطور اول آن، با وارونه نشان دادن موضوع، بر حضور و معرکهگردانی جلاییپور در آن روز صحه می گذارد:
” حدود ساعت پنح و نیم عصر به وقت تهران، تعدادی مأمور لباس شخصی به ستاد اصلی میر حسین موسوی در قیطریه که ساختمانی بزرگ و پنج طبقه است، حمله کردند و علاوه بر قطع برنامههای تلویزیون اینترنتی ستاد، کامپیوترها را شکسته و با استفاده ازگاز اشک آور و باتوم برقی به حاضران حمله کردند. اعضای ستاد، مردم عادی و شماری از هنرمندان حاضر در ستاد به خاطر استنشاق گاز اشک آور صدمه دیدند. همچنین برخی از فعالان ستاد از جمله محمدرضا جلاییپور زخمی شدند. “[۴]
این دروغ و صحنهسازی فتنهگران در حالی است که تیم ضابط دادستانی در مجموع ۴ نفر بودند که پیرو گزارشهای واصله مبنی بر این که ستاد موسوی علیرغم منع اکید تبلیغات انتخاباتی از ۲۴ ساعت مانده به شروع رایگیری، در جریان رایگیری به شدت در حال فعالیت تبلیغی بود و تلویزیون اینترنتی این ستاد که متعلق به «پویش موج سوم» جلاییپور بود، با امکانات و تجهیزات کامل در حال پخش برنامه بود. اعضای ستاد قیطریه نه تنها به قانون تمکین نکردند، بلکه با تعداد زیاد خود با این ۴ نفر ضابط قضایی درگیر شدند و حتی با ایجاد آتشسوزی برخی مدارک کار غیرقانونی خود را نابود یا خارج کردند.
در کیفرخواست دادگاه چهارم فتنه ۸۸ که ماحصل اعترافات مستند و حقوقی بازداشت شدگان و اطلاعات موثق بود، باز به حضور جلایی پور در جلسات برنامهریزی فتنه در همین ستاد اشاره شده است:
“برای احراز بیشتر موضوع به گزارش موثق کاملاً مستندی که در جلسه ساعت ۱۸:۰۰ روز ۲۱ خرداد ۸۸ در محل “ستاد قیطریه” به ریاست آقای «امین زاده» تشکیل شده اشاره می کنم: در این جلسه که با ترکیب چند تن از اعضای اصلی یا مرکزیت حزب مشارکت از جمله آقایان تاج زاده، … و همچنین مرکزیت سایر احزاب مانند کارگزاران و مجاهدین انقلاب از جمله آقایان عطریانفر، هدایت آقایی، عرب سرخی و علی هاشمی و با حضور مسئولان شاخه های جوانان و گروهک های غیر قانونی خود ساخته برای حضور خیابانی مانند ستاد پویش و ۸۸ تشکیل می گردد؛ ابتدا علی هاشمی با ارائه نظرسنجی مجعولی که … بیشتر به نظرسازی برای دنبال کردن مقاصد خاص شباهت دارد؛ تلاش می کند اکثریت اعضای جلسه را که جوانان نا پخته و تازه وارد به عرصه سیاسی بوده اند را به اوج هیجان و آمادگی برای درگیری پس از انتخابات برساند. “[۵]
همین مرور اجمالی بر بخش بسیار کوچکی از مستندات مربوط به ۸۸ (که قطرهای از دریای اسناد و مدارک و شواهد است) نشان می دهد که صرفا پای یک «جوان نخبه دلسوز و مومن» که در جلسات حسینیه ارشاد تهران دعا می خواند و در کانون توحید لندن قرآن تلاوت می نمود، در میان نیست، بلکه از یک عنصر «سیاسی-حزبی» با سوابق مشارکت مستقیم در فتنه و آشوب حرف می زنیم. اسناد مربوط به نقش محمدرضا جلایی پور با جزییات تام و تمام در اختیار است و اگر نیاز باشد، در گزارشهای جداگانه به آن پرداخته شد، و این مختصر صرفا برای یادآوری یک غائله ضدامنیتی بزرگ بود که اگر برنامهریزان و مجریان آن به هدف شوم خود می رسیدند، مقدمات سوریه و لیبی شدن ایران را فراهم میکرد و هر ذهن بیغرض و مرضی تصدیق می کند که کسی که در چنان پروندهای سابقه محکومیت دارد، صرفا یک دانشجوی نخبه و پژوهشگر دلسوز نیست.
با وجود جرایم سنگین امنیتی، دستگاه قضا به دلایلی چند، از جمله رافت اسلامی و ملاحظاتی که درباره خانواده معزز جلایی پور (که سه شهید را تقدیم به انقلاب کرده)، به ملایمترین وجه با او برخورد کرد و او در مجموع در سه نوبت بازداشت در سال ۸۸ و ۸۹، ۵ ماه را در بازداشت به سر برد. او در مرداد ۸۹ از آخرین سری بازداشت خود آزاد شد، و بعد از چند ماه، به بهانه تکمیل دوره دکترای خود در دانشگاه آکسفورد، به انگلستان باز گشت. به نظر می رسد که او با وجود همه ادعاهای نخبگی و نابغه بودن، هنوز بعد از ۱۱ سال که از شروع دوره دکتری او در آکسفورد می گذرد، موفق به اخذ دکترا نشده است. درباره سوابق علمی او نیز جلوتر بحث خواهیم کرد.
اما یکی از موارد به شدت مشکوک در عملکرد این محکوم فتنه ۸۸، بعد از بازگشت به بریتانیا در سال ۸۹، پررنگ شدن ارتباطات او با فردی به نام «محمدعلی همایون کاتوزیان» است. این فرد که در حال حاضر عضو هیات علمی موسسه شرق شناسی و پژوهشگر «بنیاد میراث ایران» در کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد است[۶] ، چهرهای مرموز با پیوندهایی پنهان با سرویسهای اطلاعاتی بریتانیاست. جلاییپور شاگرد مستقیم کاتوزیان در دوره دکتری در کالج سنت آنتونی بوده است.
وبسایت «کلمه» (مرجع اصلی اخبار فتنه گران سبز) در ۱ تیر ۸۹ به نقل از «فاطمه شمس» (همسر سابق جلاییپور و دانشجوی آکسفورد) نوشت که «مارگارت مک میلان»، رئیس کالج «سنت آنتونی» دانشگاه اکسفورد در بریتانیا، در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار آزادی محمدرضا جلایی پور، مسئول ستاد پویش موج سوم در انتخابات ۸۸، شد. همسر سابق جلایی پور در وبلاگ خود همچنین نوشته بود که رئیس کالج سنت آنتونی دانشگاه اکسفورد در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی، از رفتارهای صورت گرفته با جلایی پور و نیز سلامتی او ابراز نگرانی کرده است. [۷]
همین وبسایت به نقل از وبسایت «جرس»، در ۴ مرداد ۸۹ گزارش داد:
” شامگاه شنبه دوم امردادماه، پروفسور همایون کاتوزیان در نشستی تحت عنوان “مشروطه: انقلابی که برای قانون بود”، که در کانون توحید (انجمن اسلامی دانشجویان مقیم انگلستان) برگزار شد، شرکت کرد و به بررسی ابعادی از انقلاب ١٢۸۵ ایران پرداخت.
قبل از سخنرانی استاد کاتوزیان، مجری برنامه، ضمن گرامیداشت نام محمدرضا جلایی پور، فعال دانشجوییِ عضو آن انجمن، اتفاقات رخ داده طی یکسال اخیر برای جلایی پور را شرح داد و از ادامه بازداشت این دانشجوی فعال انجمن اسلامی، اظهار تاسف کرد و ابراز امیدواری کرد که بزودی آزاد و عازم محیط دانشگاهی خود شود.
پروفسور کاتوزیان نیز، ضمن شرح ویژگی های بارز و ممتاز محمدرضا جلایی پور و همسرش، که هر دو از دانشجویان دانشگاه آکسفورد می باشند، محمدرضا را از دانشجویان نخبۀ دورۀ دکترای خود در آکسفورد دانست، که با وجود داشتن پذیرش تحصیلی از بهترین دانشگاه لندن، نزد وی دورۀ دکترای خود را می گذارند.
همایون کاتوزیان با ابراز تاسف عمیق از دستگیری جلایی پور در جریان “فعالیت های کاملا قانونی برای انتخابات ریاست جمهوری”، تداوم بازداشت وی در زندانهای ایران و عدم دسترسی این دانشجوی “شایسته” به کلاسهای درس و دانشگاه، خواستار آزادی و بازگشت وی شد. “[۸]
کاتوزیان که چند سالی است از طریق پوشش زنجیرهای از نشریات وابسته به حزب کارگزارن با مدیریت «محمد قوچانی» (اندیشه پویا، مهرنامه، صدا و…) به عنوان یک «برند» علمی در حوزه مسایل ایران و یک کارشناس طراز اول مسایل تاریخی به مخاطب ایرانی معرفی شده، از عوامل اصلی پروژه «سفیدنمایی» استعمار بریتانیا و سوابق سیاه آن در تاریخ ایران است. او با وضع تئوریهایی چون «چرخه استبداد»، «جامعه کوتاه مدت»، «جامعه کلنگی» و امثال اینها، نقشی پررنگ در ارایه تصویری ناتوان، نابالغ، عقبمانده و ویران از جامعه ایران دارد که هدف نهایی آن القای سیستماتیک یاس و نومیدی مفرط از پیشرفت جامعه ایران به دست خود و توجیه رجعت به سیستم «مستشاری» و «میسیونری» به سبک قجری برای اداره کشور است. این همان تفکری است که افرادی چون محمود سریعالقلم و احمد نقیبزاده که با جریانات خاص سیاسی چون کارگزاران پیوندهایی دارند، در فضای آکادمیک و در سطوح مدیران کشور تبلیغ می کنند و البته این ارتباط اصلا اتفاقی نیست و کاملا هدفمند است.
در گرماگرم ماههایی که فتنهگران سبز کشور را به آشوب کشیده بودند و کدهای تحریم به دولتهای غربی می دادند، انتشار اخباری، آن روی سکه چهره علمی-آکادمیک محمدعلی همایون کاتوزیان(یا آن جور که خود او می پندد، هما کاتوزیان) را افشاء کرد. ماجرا از این قرار بود که در سال ۲۰۱۱، خبر فرار «مهدی هاشمی»، فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی، از بانیان و سازماندهندگان کلیدی فتنه ۸۸، با پروندهای مشحون از فساد اقتصادی و پولشویی و رشوه، به لندن به بهانه “تحصیل دکتری در دانشگاه آکسفورد” منتشر شد!
همان طور که در بالا گفته شد، کاتوزیان صاحب کرسی «ایرانشناسی» در کالج سنتآنتونی دانشگاه آکسفورد است که با بودجه موسسهای به نام «بنیاد میراث ایران» ( Iran Heritage Foundation) مستقر در لندن راهاندازی شد. این بنیاد توسط برادران «علاقه بند» راه اندازی شد و رییس آن وحید علاقه بند است. برادران علاقه بند (وحید و حسین) صاحبان گروه تجاری BALLI در بریتانیا و از سرمایه داران شناخته شده این کشور محسوب می شوند که نام آنها همواره در فهرست ثروتمندترین خاندانها در بریتانیا ذکر می شود. [۹] برادران علاقه بند در ۲۰۰۹ در جریان خرید سه فروند هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ برای شرکت هواپیمایی «ماهان» وارد عمل شدند و ارتباطاتی با خانواده هاشمی پیدا کردند. نکته بسیار مهم و اساسی که درباره برادران علاقهبند وجود دارد این است که این گروه از سرشاخهها و نقش آفرینان اصلی پروژه «نفوذ و استحاله» از درون، از دست کم اوایل دهه ۷۰ در ایران هستند. وبسایت «بولتن نیوز» در گزارشی به تاریخ ۳۰ آبان ۸۸ نوشت:
” در آخرین اقدام این دلالان شرکت هواپیمایی “ماهان ایر” که با سرمایه بیت المال و یک موسسه مالی اعتباری اداره می شود، ده ها میلیون دلار اموال کشور را در اختیار خانواده علاقه بند (وحید و حسن علاقه بند) و شرکتهای اقماری آنها مانند “بالی ایویشن” و “بالی گروپ” قرار داده است که شرکت “بالی گروپ” چندین پروژه نفتی از شرکت ملی نفت ایران در حوضه دریایی و فلات قاره کسب کرده است. بنابر این گزارش، در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹ وزارت بازرگانی امریکا و اداره صنایع و امنیت این کشور یک تی-دی-او برعلیه شرکت ماهان ایر صادر کرده است که در این حکم موقتی، آن ها شرکت ماهان ایر را از شرکتهای اقماری وابسته به خانواده علاقهبند جدا نموده اند و جالب اینجاست که علاوه بر پرونده ای که اکنون در سیستم قضایی انگلستان وجود دارد و در آن خانواده علاقبند ادعا کرده اند که صاحب پول و هواپیماها هستند، هواپیماهای دیگر مدل ام -دی ۸۲ نیز که در سازمان هواپیمایی کشوری با شماره سریال تی-سی- تی یو ای به ثبت رسیده اند نیز در لیست این حکم وزارت بازرگانی امریکا قرار گرفته اند. “[۱۰]
وقتی در سال ۲۰۱۱، مساله تحصیل مهدی هاشمی در بخش ایران شناسی دانشگاه آکسفورد پیش آمد، یکی از تصویب کنندگان پروپوزال جعلی او (که توسط دانشجوی دیگری نوشته شد) محمد علی کاتوزیان بود که صاحب کرسی میراث ایران این دانشگاه است. [۱۱] در نهایت اما قضیه دانشجویی مهدی هاشمی به واسطه ایجاد جنجال و شکایت یکی از اساتید سابق آکسفورد از روند پذیرش او به سرانجام نرسید و این پرونده مختومه شد. [۱۲]
مهدی هاشمی اما به بهانه تحصیل در آکسفورد از کشور فراری داده شده بود، اما هدف اصلی او سرکشی به شبکه خارجی هدایت فتنه، مستقر در لندن بود که شامل چهرههایی اصلاح طلب فراری از کشور همچون اردشیر امیرارجمند، عطاالله مهاجرانی، مسعود بهنود، حسین باستانی، مسیح (معصومه) علینژاد، جمیله کدیور و افرادی از چپ های سابق مارکسیست چون فرخ نگهدار و… می شد. البته اینها صرفا چهرههای جلوی صحنه فتنه سبز بودند و در پشت پرده کسانی چون محمدعلی همایون کاتوزیان و علیرضا نوریزاده در همین پازل حضور داشتند و مشورتهای فکری میدادند و هنوز هم میدهند.
در ۲۵ آبان ۸۹، وبسایت «رجا نیوز» خبر بسیار مهمی را منتشر کرد:
«تلاش برای اعمال نفوذ بر پرونده محمدرضا جلاییپور از نیروهای مهدی هاشمی در ستاد پویش میرحسین موسوی که نقش مؤثری در ترغیب هواداران موسوی و خاتمی به تجمعات اخلالگرانه در خیابانها داشت، در جریان است و وی قصد دارد در صورت قطعیت تبرئه نشدنش از کشور به مقصد انگلیس فرار کند و به مهدی هاشمی در آکسفورد لندن بپیوندد…
علی رغم اعترافات قابل توجه جلاییپور در مورد نقش خود و برخی افراد دیگر در جریانهای پشت پرده فتنه ۸۸، با تلاشهای فراوان و نفوذ پدرش در دستگاههای مختلف، او در شهریور ماه آزاد شد.
پس از آزادی از زندان، محمدرضا جلاییپور با دعوت از تعدادی از محکومان جریان فتنه و عناصری از گروههای اپوزیسیونی و ملی مذهبی و… و ترتیب دادن جلسات مخفی، فعالیتهای غیرقانونی خود را ادامه داد که مجدداً در یک جلسه محفلی بازداشت شد.
وی که بهدنبال آزادی از زندان و توصیه های دوستان پدرش شرایط را برای تداوم فعالیت های ضدانقلابیاش مساعد می دید، به فعالیت های زیرزمینی خود با شرکت در تجمعات فتنه گران در ایام مختلف بهخصوص فوت منتظری و ارتباط با سران فتنه ادامه داد تا اینکه برای بار سوم در خرداد ۸۹ بازداشت و حدود دو ماه بعد با قید وثیقه آزاد شد.
تلاش حمیدرضا جلاییپور (پدر) برای تأثیرگذاری روی پرونده محمدرضا جلایی پور هم چنان ادامه دارد و گویا قصد دارند در صورت قطعیت تبرئه نشدنش، وی را از کشور به مقصد میزبان اصلی فتنهگران؛ انگلیس فراری داده و او را در آکسفورد به مهدی هاشمی ملحق کنند.
مسئولیت ستاد پویش موسوی بر عهده جلاییپور بود که مهدی هاشمی امکانات رایانهای مجهزی را در اختیار وی قرار داده بود.»
ادامه دارد …
[۱] https://www.isna.ir/news/۹۴۱۰۲۱۱۲۴۸۲
[۲] https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۲/۰۸/۲۹/۱۹۶۲۲۰/
[۳] https://www.isna.ir/news/۸۸۰۵-۰۴۸۳۳
[۴] http://www.rahesabz.net/story/۵۴۴۰۵/
[۵] https://www.mehrnews.com/news/۹۳۵۶۸۹/
[۶] http://www.wiki-zero.com/index.php?q=aHR۰cHM۶Ly۹lbi۵۳aWtpcGVkaWEub۳JnL۳dpa۲kvSG۹tYV۹LYXRvdXppYW۴
[۷] http://www.kaleme.com/۱۳۸۹/۰۴/۰۱/klm-۲۳۶۴۳/
[۸] http://www.kaleme.com/۱۳۸۹/۰۵/۰۴/klm-۲۶۹۰۹/
[۹] http://www.bbc.com/persian/business/story/۲۰۰۴/۰۴/۰۴۰۴۱۸_mf_richlist.shtml
[۱۰] http://www.farsnews.com/printable.php?nn=۸۸۰۸۳۰۰۱۴۹
[۱۱] http://homakatouzian.com/?p=۵۳۰
[۱۲] http://www.asriran.com/fa/news/۱۸۹۹۹۸/