وبلاگستان
کد خبر : 9530
چهارشنبه - ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱

همپای جلودار

به نقل از وبسایت قطعه ۲۶ / اصغر آبخضر*:تازه رنگ و بوی جلسات عزاداری مسجد جوادالائمه رونق می‌گرفت که حضور آقا فرج شمع محفل بچه‌ها شد و برای هم‌نسل و هم‌سن و سال‌های من که سخت مجذوب رفاقت بچه‌های محل و مسجد بودیم، حضور مخلصانه و بی‌ریای ایشان بسیار گرم و صمیمی جلوه می‌کرد. آقا […]

همپای جلودار

به نقل از وبسایت قطعه ۲۶ /
اصغر آبخضر*:تازه رنگ و بوی جلسات عزاداری مسجد جوادالائمه رونق می‌گرفت که حضور آقا فرج شمع محفل بچه‌ها شد و برای هم‌نسل و هم‌سن و سال‌های من که سخت مجذوب رفاقت بچه‌های محل و مسجد بودیم، حضور مخلصانه و بی‌ریای ایشان بسیار گرم و صمیمی جلوه می‌کرد. آقا فرج زودتر از آنکه فکرش را کنی، در دل بچه‌های محل جا باز کرد. بخصوص در حوزه هنر، شده بود پناهگاه امنی برای بچه‌ها و البته بعدها در حوزه هنری هم بدل به یک سایه مهربان شد برای بچه‌ها، مهربان و البته انقلابی. در مسجد جواد‌الائمه اما زودتر از همه ما، شهید اکبر قدیانی و مرحوم امیرحسین فردی رفاقت خود را با آقا فرج گره زدند. حس و هنر مداحی اکبر قدیانی البته عامل مضاعفی برای تشدید این رفاقت شد. مراسم‌ عزاداری و نوحه‌های آقا فرج سلحشور آنقدر دلنشین بود که خیلی زود بر دل و جان نشست. اندک اندک آن روی سکه آقا فرج که شناخت و آشنایی او با هنر نمایش بود، جان گرفت و تشکیل گروه تئاتر و اجرای نمایش «حر» خیلی زود در غرب تهران گل کرد. هر چند جلسات قرآن، و استادی آقا فرج با آن صوت زیبا و دلنشین، شمع محفل گرم بچه‌های محل شد اما «نمایش حر» چیز دیگری بود. می‌بینم و می‌شنوم که هنوز هم درباره «حر» این سو و آن سو حرف می‌زنند و یاد آقا فرج را گرامی می‌دارند. نمایشی که آن روزها خیلی زود دهان به دهان، میان تمام جوان‌های انقلابی می‌گشت و پای ایشان را یا به مسجد جواد‌الائمه باز می‌کرد یا به مسجد حضرت علی‌اکبر در میدان هاشمی، محله قدیمی آقا فرج. نمایشنامه حر با آن اجرای انقلابی، حکایتی طولانی و خاص دارد که باید از زبان بهزاد بهزاد‌پور، دوست و یار قدیمی آقا فرج، جزئیات آن را شنید. همین قدر می‌دانم که «حر» دنیایی خاطره با خود دارد. «حر» نمایشی بود با بازی جمعی از «احرار» که از همه آزاده‌ترشان خود آقا فرج بود. شروع نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی با آن شکوه بی‌بدیل، موجب تشکیل هسته اولیه جمع هنرمندان مسلمان در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» شد. کافی بود تا امثال آقا فرج و مرحوم امیرحسین فردی و مرحوم رسول ملاقلی‌پور و دیگر بچه‌های حوزه هنر آن روز، این جمع هنرمندان اسلامی و انقلابی را شکل دهند تا به سرعت، حوزه هنری به عنوان اولین کانون هنرمندان مسلمان و انقلابی شکل بگیرد. حوزه هنری هنوز هم دارد نان آن روزهایش را می‌خورد. آن روزهایی که امثال آقا فرج، با دستی خالی اما دلی سرشار از ایمان، برای هنر متعهد و انقلابی، آستین همت بالا زدند. آقا فرج در شاخه‌های مختلف هنری حقیقتا صاحب سبک و دارای حرف بود و همین خصوصیات هنری کافی بود تا به عنوان یکی از اصلی‌ترین ستون‌های هنرمندان مسلمان حوزه هنری شناخته شود. بازی برجسته او در تئاتر «حصار در حصار» و شاید اولین فیلم سینمایی‌اش یعنی «توبه نصوح» در نخستین روزهای انقلاب، از آقا فرج، یک «بازیگر کاریزماتیک» ساخته بود. آن روزها انقلابی‌ها دنبال سینمای انقلابی و بازیگر انقلابی می‌گشتند که بار این همه افتاد بر دوش فرج‌الله سلحشور و همراهانش. اصلا توبه نصوح را در آن روزگار همه به اسم آقا فرج می‌شناختند و این علتی نداشت جز قلب سلیم و مهربان او که با دین و قرآن و مسجد و ارزش‌های دینی گره خورده بود. آقا فرج برخلاف بسیاری از اصحاب سینما، شاید در فیلم بازی می‌کرد اما هرگز فیلم‌ بازی نمی‌کرد! او خودش بود! یک خود صریح و صمیمی، که هم انقلابی بود و هم بالاتر، انقلابی ماند. آقا فرج سلحشور برای همیشه در دل و جان ما و همه دوستدارانش احترام دارد، نه به‌خاطر رفاقت ۴۵ ساله، بلکه برای صبر و متانت و بصیرتش. نگاه نافذ او در فتنه ۸۸ و ایستادگی او در مقابل انحرافات مختلف، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه سینما، چیزی نیست که با درگذشت این هنرمرد راستین و انقلابی به ورطه فراموشی سپرده شود. ولایت‌مداری او و عشق و علاقه زبانزد او به رهبر معظم انقلاب و ساخت فیلم‌ها و سریال‌های ارزشی، همه و همه دلایلی متقن است که برای همیشه یاد و خاطره آقا فرج برایم قابل احترام باشد. برای من و البته برای همه دوستداران هنر متعهد به اسلام و انقلاب. یادش گرامی باد… یاد مردی که منتظر نماند تا بهار بیاید! خود به استقبال بهار رفت! و باز هم یادش گرامی باد… آنجا که می‌خواند: «وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم…».
* قائم‌مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و از دوستان قدیمی مرحوم سلحشور