«لاتاری» و برگ برندهای به نام «آقاموسی»
«لاتاری» سومین تجربه سینمایی کارگردان جوان آن است. تجربهای که الزاماً جلوتر از تجربیات قبلی نیست، اما همچنان نتیجهای قابل دفاع و جذاب از کار در آمده است. لاتاری بهرغم وجود ضعفهایی در فیلمنامه، اما قصه دارد و قهرمان، مواردی که این روزها کمتر فیلمهای ایرانی از آن برخوردارند. یکی از ضعفهای آخرین ساخته مهدویان […]
«لاتاری» سومین تجربه سینمایی کارگردان جوان آن است. تجربهای که الزاماً جلوتر از تجربیات قبلی نیست، اما همچنان نتیجهای قابل دفاع و جذاب از کار در آمده است.
لاتاری بهرغم وجود ضعفهایی در فیلمنامه، اما قصه دارد و قهرمان، مواردی که این روزها کمتر فیلمهای ایرانی از آن برخوردارند.
یکی از ضعفهای آخرین ساخته مهدویان این است که دو قهرمان پررنگ دارد و دو ضدقهرمان کمرنگ؛ امیرعلی و آقاموسی قهرمان هستند و پدر نوشین و سامی ضدقهرمان؛ هرچند شاید پدر نوشین را نتوان ضدقهرمان قلمداد کرد و آن را شخصیتی خاکستری دانست. فردی که تنگناهای مالی او را زمین زده اما همچنان با دستفروشی سعی دارد معاش خانوادهاش را تأمین کرده و بدهیهایش را پرداخت کند. از سوی دیگر، او برای کوتاه کردن این مسیر، دخترش را برای مدلینگ شدن در دبی قانع میکند! اینجاست که از او شخصیتی غیرمنطقی و بیغیرت بیرون میزند.
نکتهای که وجود دارد این است که قهرمانهای فیلم بر خلاف بسیاری از دیگر فیلمها، دو نفر هستند! دو نفر از دو نسل مختلف با اهداف و آرمانهای متفاوت، اما یک ویژگی مشترک دارند و آن «غیرت» است. به همین دلیل خودشان آستین همت بالا میزنند و وارد گود میشوند.
لاتاری در شخصیتپردازیها عموماً موفق است و با نکات ریزی که از هر شخصیت نشان میدهد، ما را با وجهی از او آشنا میکند. به عنوان نمونه در سکانسی از فیلم، امیرعلی به مشتری یادآور میشود «نان برای دیروز است» تا بیننده بداند او ذات درستی دارد و به نان حلال معتقد است.
اما این موضوع درباره برخی شخصیتها رعایت نشده است. به عنوان نمونه، تماشاچی نکات چندانی درباره سامی به عنوان ضدقهرمان نمیداند، فقط میداند او در کار فریبدادن دختران جوان است. یا در سکانسی دیگر، ارتباط او با شاهزادههای عرب طی یک فیلم کوتاه تلگرامی و از قول خودش بیان میشود. شاید اگر وجوه دیگری از این شخصیت منفور بیان میشد، آن وقت قد و قامت ضدقهرمان فیلم هم برای مخاطب بهتر جلوه میکرد و انتقام از او حلاوت بیشتری داشت.
آخرین ساخته کارگردان «ماجرای نیمروز» گرچه در شخصیتپردازی ضعیف است، اما در عوض دیالوگهای کلیدی و نیشداری دارد. هر چند در معدود مواردی این دیالوگها تصنعی میشود و از فیلم بیرون میزند؛ مانند دیالوگ درباره ریزگردها و خلیج فارس. همچنین به زعم نگارنده، اقدام آقاموسی در پایان فیلم آنقدر رسا هست که نیاز به دیالوگهای بعدش نداشته باشد و ایکاش فیلم در همان سرویس بهداشتی و با نگاه آقاموسی به دوربین پایان مییافت.
آقاموسی با بازی درخشان هادی حجازیفر شخصیتی دوستداشتنی از آب در آمده و برگ برنده «لاتاری» است؛ شخصیتی که میتوان آن را با حاجکاظم «آژانس شیشهای» مقایسه کرد، هر چند خود مهدویان، هنوز با حاتمیکیا قابل قیاس نیست.