حال ما از او پنهان نیست..
به نقل از وبلاگ حضرت مهدی (عج) / شخصی به نام رمیله می گوید: در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سخت بیمار شدم تا آنکه روز جمعه قدری احساس سبکی کردم. با خود گفتم: بهتر از هر چیز این است که آبی بر روی خود بریزم و بروم پشت سر امیرالمؤمنین نماز بخوانم. همین کار […]
به نقل از وبلاگ حضرت مهدی (عج) /
شخصی به نام رمیله می گوید: در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سخت بیمار شدم تا آنکه روز جمعه قدری احساس سبکی کردم. با خود گفتم: بهتر از هر چیز این است که آبی بر روی خود بریزم و بروم پشت سر امیرالمؤمنین نماز بخوانم.
همین کار را کردم، آنگاه به مسجد رفتم. وقتی آن حضرت بالای منبر رفتند حال من دوباره سخت شد. وقتی امیرالمؤمنین از مسجد برگشتند و داخل دارالحکومه شدند، من هم همراه ایشان داخل شدم. ایشان به من فرمودند: ای رمیله، دیدم به خودت می پیچیدی! عرض کردم: بلی. جریان بیماری خود را برای ایشان تعریف کردم و انگیزه حضور خود را در نماز بیان داشتم. ایشان فرمودند: ای رمیله! هیچ مؤمنی بیمار نمی شود مگر اینکه ما هم به خاطر بیماری او بیمار می شویم، و غمگین نمی شود مگر اینکه ما هم در غم او غمگین می شویم، و هیچ دعایی نمی کند مگر آنکه به دعای او آمین می گوییم، و سکوت نمی کند مگر آنکه ما برایش دعا می کنیم. عرض کردم: ای امیر مؤمنان، فدایت گردم؛ این گفته شما حتماً مربوط به کسانی است که با شما در اینجا (دارالحکومه) هستند. (یعنی کسانی که شما آنها را می بینید و از حالشان باخبرید) پس در مورد آن کسانی که در دیگر جاهای زمین هستند چطور؟ امام در جواب فرمودند: ای رمیله، هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما پنهان نیست.
و امروز من و تو …
فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بین ما و آگاه به ما است. حال ما از او پنهان نیست. بیماری ما او را بیمار می کند، غم ما دلش را به درد می آورد، به دعاهای بی شمارم آمین می گوید، و روز و شب برایم دعا و استغفار می کند. بین دعاهایی که می کنم و او بر آنها آمین می گوید، چند بار نام او را می برم و برای فرج او دعا می کنم؟ آن قدر که او به یاد من است، من چقدر رسم وفا را به جا می آورم و ذره ای از دلنگرانی اش را جبران می کنم؟ من به غم او چقدر غمگینم؟ نگران بیماری او هستم و برای سلامتی اش صدقه می دهم؟ امیرالمؤمنین از حال رمیله خبر داشتند و می دیدند که به خود می پیچد، امروز هم امام من مرا همان طور می بیند و از حالم خبر دارد؟ آیا گاهی مرا در حالتی می بیند که دلتنگ او هستم؟ آیا مثل رمیله که پس از هفته ای بیماری و دوری از امام خود، دلتنگ شد و خود را به مسجد رساند، من و تو هم دلتنگ می شویم که جایی را پیدا کنیم و خود را به اماممان برسانیم؟ نمازمان را به نماز اول وقت اماممان اقتدا کنیم؟ قلب او را مطاف شادی و سوگ او قرار می دهیم؟ بگذار از امروز ما هم به شادی او شاد و به غم او غمگین باشیم؟ ما هم بر دعاهای او آمین گوییم …