اخبار » فرهنگ و هنر » فضای مجازی
کد خبر : 73685
سه شنبه - ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۶

سریال «شهرزاد» بر آب رفت!

در فصل اول شهرزاد، اگر اتفاقی می‌افتاد و یک قسمت از دستمان در می‌رفت. قسمت بعدی از کلی اتفاق‌ها عقب می‌ماندیم اما خصلت فصل دوم طوری است که کلا اگر چند قسمت را هم نبینیم، چیزی از دست نداده‌ایم. هر قسمت از سریال به طور متوسط ۲۰ دقیقه اضافی دارد. کاراکترهایی به سریال وارد شده‌اند […]

سریال «شهرزاد» بر آب رفت!

در فصل اول شهرزاد، اگر اتفاقی می‌افتاد و یک قسمت از دستمان در می‌رفت. قسمت بعدی از کلی اتفاق‌ها عقب می‌ماندیم اما خصلت فصل دوم طوری است که کلا اگر چند قسمت را هم نبینیم، چیزی از دست نداده‌ایم. هر قسمت از سریال به طور متوسط ۲۰ دقیقه اضافی دارد. کاراکترهایی به سریال وارد شده‌اند که مخاطبان نه با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند، نه متوجه حضورشان در سریال می‌شوند. سکانس‌های طولانی، دیالوگ‌های خسته کننده و ورود بیش از اندازه به زندگی کاراکترهای فرعی به شدت خسته کننده شده است.

«شهرزاد۲ به اندازه‌ی فصل اول جذاب نیست» این نقل قولی است که از روز اول توزیع فصل دوم بارها و بارها شنیده‌ایم و یک جورهایی همه قبولش داریم. این فصل آن طور که باید به دلمان نمی‌نشیند و برای تماشای ادامه‌ی قسمت‌ها ترغیب‌مان نمی‌کند. موقع تماشای آن احساس می‌کنیم نمی‌دانیم از سریال چه می‌خواهیم یا اصلا نمی‌دانیم باید منتظر چه اتفاق مهمی باشیم. انگار هم ما، هم کارگردان سریال هدفمان را گم کرده‌ایم. با همه‌ی این اوصاف، کماکان دوشنبه‌ها سر قول و قرارمان هستیم و قسمت‌های جدید را می‌خریم اما دیگر شور و شوقی برای تماشای اول وقت آن نداریم. بیایید بررسی کنیم که چرا نسبت به فصل دوم چنین احساسی پیدا کرده‌ایم؟

هنگام تماشای فصل دوم، بارها از خودمان پرسیده‌ایم که چرا داریم سریال را دنبال می‌کنیم؟ قرار است چه اتفاقی بیفتد که به واسطه‌ی آن هیجان زده شویم؟ فقط این را می‌دانیم که گره‌ی اصلی فصل دوم، عشق قباد به شهرزاد است. آن هم شهرزادی که تازه به عشق قدیمی‌اش رسیده و حاضر نیست او را رها کند. اصل ماجرا همین است انگار باقی اتفاق‌ها مثل یک وصله‌ی ناجور هستند که نمی‌توانند تکلیف‌شان را با هدف اصلی روشن کنند و یک کلیت منسجم را تشکیل دهند. چرا باید بهبودی را بشناسیم؟ چرا رابطه‌ی بهبودی و همسرش باید آن قدر مهم باشد؟‌ رابطه‌ی بهبودی و قباد چه اهمیتی دارد که باید این همه زمان صرف آن شود؟ همه‌ی این مسائل باعث شده موقع تماشای سریال، علامت سوال بزرگی روی سرمان بنشیند.

حذف بزرگ آقا

جدا از قصه‌های عاشقانه و روابط پیچیده و جذاب فصل اول، نمی‌توانیم منکر این ماجرا شویم که بخش مهمی از ابهت و جذابیت فصل اول به حضور بزرگ آقا برمی‌گشت. بزرگ آقا با آن اقتدار و کاریزمای همیشگی، نخ تسبیحی بود که تمام اتفاق‌ها و شخصیت‌ها را کنار هم نگه می‌داشت. آن موقع هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد که با حذف این شخصیت، چه تیشه‌ای به ریشه‌ی سریال وارد می‌شود. در فصل دوم، حسن فتحی نخ تسبیح تمام اتفاقات را جدا کرد. با رفتن بزرگ آقا، همه پخش و پلا شدند و دیگر هیچ قدرتی در کار نبود که بتواند انسجام همیشگی را حفظ کند. در این شرایط، حتی اگر تک تک اتفاق‌ها هم جذاب به نظر برسد باز هم یک کلیت جذاب را تشکیل نمی‌دهند و یک جورهایی کل سریال روی هواست.

سکانس های طولانی و نچسب

از آن جایی که بخش مهمی از اتفاق‌ها، جذابیت خاصی برای مخاطبان ندارد، یک جورهایی حوصله سر بر هم هست. همه به خاطر داریم که در فصل اول هم سکانس ها و اتفاق‌های حاشیه‌ای زیادی در سریال وجود داشت. اما هیچ وقت خسته کننده نمی‌شد. در واقع هر قسمت در کنار دو سه تا اتفاق خیلی مهم، یکی دو تا اتفاق معمولی و خیلی بی‌ربط هم می‌دیدیم و حاضر بودیم آنها را بپذیریم. حالا قضیه کاملا فرق کرده. در فصل دوم ما در هر قسمت فقط یکی دو تا اتفاق داریم که خیلی هم مهم و غافلگیر کننده نیستند و در عوض با حجم زیادی از اتفاق‌های کم اهمیت روبه‌رو هستیم.

دلزدگی از قصه‌های عاشقانه

در فصل اول، با عشق جذاب اما ناکام شهرزاد و فرهاد به سریال علاقه‌مند شدیم. دو عاشق که به زور یک قدرت از هم جدا شدند و مسیر جداگانه‌ای در زندگی پیدا کردند. از طرف دیگر با قبادی روبه‌رو بودیم که از یک زندگی وحشتناک و بی‌عشق خارج شده و حالا داشت کنار شهرزاد به آرامشی عمیق می‌رسید. این عشق و حرمان توأمان آن قدر جذاب بود که به مخاطب انگیزه‌ی دنبال کردن سریال را می‌داد. در کنار همه‌ی این‌ها عشق مرموز بزرگ آقا به شهرزاد هم وجود داشت که همه دلشان می‌خواست به نوعی آن را کشف کنند. حالا اما با انواع و اقسام داستان عاشقانه روبه‌رو هستیم. عشق فرهاد و شهرزاد آن قدر بزرگ است که دل مخاطبان را می‌زند تا جایی که خیلی‌ها در صفحات مجازی از حسن فتحی درخواست کرده‌اند که شعرخوانی‌های فرهاد و شهرزاد را تمام کند و به اتفاق‌های مهم‌تر سریال بپردازد. در کنار آنها حرف‌های عاشقانه‌ی نصرت و شربت، هاشم و بلقیس، بهبودی و ثریا و… هم وجود دارد. این همه ابزار عشقی که هیچ کدامشان جذابیتی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند و حتی هدف خاصی هم ندارد. تنها داستان عاشقانه‌ی جذاب این فصل، عشق قباد به شهرزاد است و بس.

نچسب بودن وقایع سیاسی

این اقتضای یک سریال تاریخی است که درباره‌ی وقایع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره‌ای که اتفاق ها در آن جریان پیدا کرده، حرف بزند. منتهی اضافه شدن چند بیانیه‌ی سیاسی و صحبت مستقیم راجع به فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه بیشتر از این که جذاب باشد و مخاطب را ترغیب کند دلزدگی می‌آورد؛ مثل سکانس‌های شب شعر یا جلسات سیاسی فرهاد که اصلا درست در بستر قصه تنیده نشده‌اند یا اصرار شهرزاد بر حضور در محافل روشنفکری و صحبت راجع به وضعیت زنان و … در فصل اول هم چنین مواردی وجود داشت اما حجم اتفاق‌های جذاب آن قدر بالا بود که زیاد به چشم نمی‌آمد.

بازیگران جدیدی که در فصل دوم به شهرزاد اضافه شدند، نتوانستند جای خالی بزرگ آقا را پر کنند و اثر خاصی روی قصه ندارند.

شکست چهرهای جدید

با حذف بزرگ آقا از فصل دوم شهرزاد، سریال با خلأ عجیبی روبه‌رو شد. حسن فتحی به خوبی از وجود چنین خلایی آگاه بود. برای همین بود که پای چند کاراکتر جدید را با حضور بازیگران شاخص به سریال باز کرد. رویا نونهالی، رضا کیانیان، امیر جعفری و آتنه فقیه نصیری با نقش‌هایی متفاوت به میدان آمدند تا قدرت فصل دوم را برگردانند اما هیچ کدامشان نتوانستند جای خالی بزرگ آقا را پر کنند. نقش‌ها عمق و قدرت زیادی ندارد و آن طور که باید برای مخاطبان قلاب نمی‌اندازند. بازیگران جدید با وجود گریم‌های جدید و بازی‌های درجه یکشان، اثری در پیشبرد داستان اصلی سریال ندارند.

عمه بلقیس؛ رویا نونهالی

ویژگی نقش: عمه بلقیس زنی بیوه و قدرتمند اما کاملا احساساتی است. شاید در ظاهر خیلی قوی به نظر برسد اما توانایی تسلط یافتن بر امور را ندارد. از نام و عنوان دیوان سالار برای نمایش قدرت استفاده می‌کند اما به شدت تنهاست و مقابل عشق دیرینه‌اش هاشم دماوندی، کماکان آسیب پذیر.

میزان اثرگذاری‌: مهم‌ترین کاراکتر جدید شهرزاد در فصل دوم است. با اقتدار زیادی به میدان آمد و طوری رفتار کرد که انتظار داشتیم بتواند تنهایی جای خالی بزرگ آقا را پر کند. ابتدای امر سراغ شرکا و مدعیان جانشینی دیوان سالار رفت و با چرب زبانی، دسیسه و وعده و وعید، رضایت همه را جلب کرد. تمام تلاشش را کرد تا قباد به جای بزرگ آقا تکیه بزند اما از یک جایی به بعد به جای اقتدار، صرفاً به مسئول ماستمالی افتضاحات تبدیل شد و یک جورهایی سررشته‌ی امور از دستش رفت.

چه اهمیتی در پیشبرد داستان دارد؟ در حال حاضر یعنی تا قسمت دوازدهم اهمیت خاصی ندارد. از یک طرف ناجی شیرین است و از طرف دیگر عاشق هاشم. این وسط رابطه‌ی دوستانه‌ای هم با همسر بهبودی دارد و گهگاه به قباد هم می‌توپد اما از تمام اتفاق‌های جدید دور نگه داشته شده و عملا اثر خاصی ندارد.

شاپور بهبودی: رضا کیانیان

ویژگی نقش: شخصیت کاملا پیچیده‌ای دارد. از یک طرف به شدت احساساتی است و از یک طرف دیو صفت. به نظر می‌رسد به دلیل کمبود محبتی که در دوره‌ی کودکی داشته، چنین شخصیتی پیدا کرده. کتاب‌های ادبی مطالعه می‌کند و اطلاعات خوبی در این زمینه دارد. همسرش را به شدت دوست دارد اما امکان ابراز احساسات ندارد. زیر دستانش را به بیرحمانه‌ترین حالت ممکن می‌کشد اما اجازه‌ نمی‌دهد زن و بچه‌هایشان بی‌روزی بمانند به فقرا کمک می‌کند اما خیلی راحت آدم می‌کشد. تقربیا شخصیتی مشابه بزرگ آقا دارد.

میزان اثرگذاری: تنها مخالف قباد است که هیچ وقت راضی به مذاکره با او نمی‌شود. سر این دشمنی چندین نفر به قتل می‌رسند تا این که نهایتا آن‌ها تصمیم می‌گیرند صلح کنند و قرارداد ببندند. در این میان ما به طور خیلی جزئی وارد زندگی او می‌شویم و مدام روابطش را با همسرش می‌بینیم که تا الان یعنی قسمت دوازدهم نتوانسته‌ایم علت این مسئله را بفهمیم.

چه اهمیتی در پیشبرد داستان دارد؟ بهبودی شخصیت جذابی دارد و رضا کیانیان هم به بهترین شکل ممکن آن را بازی کرده اما از آن جا که این شخصیت فرعی است، پرداخت بیش از اندازه به آن چندان موفقیت آمیز نیست. حتی اگر مقصود کارگردان این بود که بهبودی را جایگزین بزرگ آقا نشان دهد، باز هم این مسئله خوب در نیامده است.

سروان آپرویز:‌ امیر جعفری

ویژگی نقش:‌ سروان آپرویز برخلاف دیگر مأموران پلیس آن دوران، کاملا معتقد به قانون است. برایش فرقی نمی‌کند خلافکار، به دم و دستگاه بزرگ آقا وصل باشد یا نه. معتقد است که حکم باید برای همه یکسان اجرا شود. با این حال از آن جا که قانون پشت دیوان سالار است، هیچ وقت مجالی برای نمایش قدرت پیدا نمی‌کند و گهگاه خودش به تنهایی به میدان می‌آید و یواشکی قانون را اعمال می‌کند.

میزان اثرگذاری:‌ میزان حضورش در سریال خیلی کم است. شاید در کل دو سه قسمت بیشتر در سریال او را ندیده‌ایم.

چه اهمیتی در پیشبرد داستان دارد؟ تا این جا که اثر خاصی روی پیشبرد داستان نداشته اما شاید تا پایان فصل دوم حضورش پررنگ‌تر شود.

ثریا: آتنه فقیه نصیری

ویژگی نقش: ثریا، همسر همیشه ناراحت و شاکی شاپور بهبودی است. هنرمند است و نقاشی می‌کشد. او فرزندانش را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاده و الان به خاطر خودخواهی شاپور اجازه‌ی دیدن آنها را ندارد. از این که همسرش آمد خطرناکی است،‌ ناراحت است و شاپور هر کاری می‌کند که دلش را به دست بیاورد، دلش با او صاف نمی‌َشود.

میزان اثر گذاری: به خاطر این که همسر بهبودی و دوست بلقیس است، حضورش در فصل دوم سریال خیلی پررنگ است اما اثر خاصی روی داستان ندارد.

چه اهمیتی در پیشبرد داستان دارد؟ هنوز کسی نمی‌داند علت این همه تمرکز روی زندگی ثریا و شاپور به چه دلیل است. ما اطلاعات زیادی راجع به ثریا داریم اما نمی‌دانیم چرا؟