بحران آب در کمین شالیزارهای شمال کشور
جمعه مورخ ۳/۶/۱۳۹۶ به یکی از روستاهای شمال کشور سری زدیم و در خصوص کم آبی کشت کشاورزان گزارشی تهیه کردیم. جمعه که به یکی از روستاهای شهرستان آمل رفتم، دلم خواست چند عکس از کشاورزان بگیرم و ناخواسته با دیدن وضعیت شالیزارها به مسئله کم آبی پی بردم. برای همین به نشستن در کنجی […]
جمعه مورخ ۳/۶/۱۳۹۶ به یکی از روستاهای شمال کشور سری زدیم و در خصوص کم آبی کشت کشاورزان گزارشی تهیه کردیم.
جمعه که به یکی از روستاهای شهرستان آمل رفتم، دلم خواست چند عکس از کشاورزان بگیرم و ناخواسته با دیدن وضعیت شالیزارها به مسئله کم آبی پی بردم.
برای همین به نشستن در کنجی اکتفا کردم و با خودم گفتم: گزارش آب؟ کشت دوم؟ کم آبی؟ خوب میشود؟ بی خیال به آنکه خوب میشود یا بد، شروع کردم به نوشتن;
خیلی وقت است هر روز راجع به آب می شنویم که آن را هدر ندهیم؛ حتی میتوانیم بگوییم بحران آب در کمین شالیزار های شمال کشور است. بعضی از این کم آبی ها به خاطر کشت دوم همه ساله کشاورزان است و می توان گفت به دلیل عدم مدیریت است.
آری! عدم مدیریت روی آب های سطحی. اگر رودخانه های پر آب را جمع کنیم و گفتنی است آب های سطحی را مدیریت کنیم، خب می توان جور دیگر به موضوع نگاه کرد و با جمع آوری آب های سطحی، اقدام کشاورزان برای کشت دوم راحت تر می شود…!
به اینجا که رسیدم، یکی از اقوام را دیدم؛ بعد از سلام و احوالپرسی مختصری، دوباره نشستم. نگاهش را که دنبال کردم با دفتر و چرک نویس های ناشی از گزارش هایم، خودکارهای ریخته شده بر روی زمین و دوربین عکاسی ام روبه رو شدم.
منتظر ماندم سوالی بپرسد که نپرسید؛ خودم پیش قدم شدم و گفتم برای خبر آمده ام.او هم بلافاصله گفت: می شود حرف های مرا هم بنویسی؟من هم شروع کردم به نوشتن:
بله دخترم، تعریف از ما کشاورزان نباشد، بار خیلی سنگینی را به دوش می کشیم؛ اصلا از آب شروع میکنم. اگر همین الآن ۲۰ یا ۳۰ متر چاه بکنیم، هیچ آبی در نمی آید و آبی نداریم… خب، این یعنی چه؟! یعنی آب های زیرزمینی رو به اتمام است؛ اصلا تمام شده است. خواهشا مدیران آب رودخانه ها را جمع آوری کنند برای کشت دوم ما… اصلا چه فرقی می کند! هم کشت اول هم کشت دوم.
لطفا درباره سختی های خود بگویید؟او بعد از مکث و لبخندی کوتاه، با نگاهی به افق گفت: نه دیگر مزاحم نمی شوم؛ اگر همین قدر حرف هم شنیده شود، از سرم زیاد است. ما که چیزی از سختی کارمان نمیگوییم، قضاوتمان میکنند؛ چه برسد به اینکه چیزی بگوییم. با اجازه ات! ببخشید سرت را به درد آوردم.
من هم به پاس احترام دوباره بلند شدم و با تکان دادن سرم، به گفتگو خاتمه دادم.
دوباره شروع کردم به نوشتن; ناگفته نماند، کشاورزان بار خیلی سنگینی را به دوش می کشند؛ حتی گفته و دیده شده آنها هر ساعت از شبانه روز به شالیزار های خود سر میزنند یا پیش آمده که شب را در همانجا بگذرانند. این هم به دلیل کم آبی در شالیزار های و نگرانی آنها در این مورد است.
البته همه ساله…به اینجا که رسیدم، باد خنکی برگه ام را لابه لای بوته های هرز انداخت که با کلی نگرانی و دلهره، موفق به گرفتن آن شدم و این بار محکم برگه را در دست داشتم؛ با خواندن جمله، ادامه دادم به نوشتن آن: البته همه ساله شاهد و شنوندۀ درگیری های لفظی کشاورزان هستیم وحتی بعضی از درگیری ها به برخورد های فیزیکی جبران ناپذیری، بدل گشت.
اخم هایم درهم رفت و دوباره نوشتم:این همه سختی، مشقت کار و مشغله های ذهنی برای به عمل آمدن برنج های مرغوب ایرانی می باشد که دست آورده کشاورزان بومی و ایرانی است؛ یک ماه تا کشت اول، واردات خارجی انجام می گیرد و همچنین همزمان با برداشت برنج، دوباره واردات خارجی انجام می گیرد.
به لطف واردات برنج خارجی با قیمت و کیفیت پایین تربرنج کشاورزان ایرانی با ۲ تا ۹ برابر کیفیت بیشتر، در بازار می ماند.
در حال فکر کردن بودم که با صدای پچ پچی برخورد کردم؛ جلوتر رفتم و استراغ سمع را به جا آوردم. چند کشاورز در حال گفتگو درباره تاجران خرید و فروش برنج ایرانی بودند و من هم نوشتم: آره برادر! تاجر شویم بهتر از کشاورزی است… بخدا! با واردات برنج های خارجی، برنج های ما در بازار می مانند و تاجر ها آن را می خرند و می توانند آن را به قیمت دلخواه خود بفروشند چه کیلویی ۱۰ هزارتومان، چه کیلویی ۱۰۰ هزار تومان.!
آخر هم که برنج های ما با قیمت بالایی فروخته می شود، همه اعتراض می کنند؛ یکی نمی گویدآخر قیمت سم، کود، هزینه کارگر همه و همه بالا رفته است.جانم برایت بگوید برادر، برای هر ۲ هکتار، ۶ یا هفت کارگر، برای هر کارگز نفری ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان؛ ۱۰ تا کارگر جمعا می شود ۲ میلیون تومان. پول کارگر برای نشا، هزینه مرزها، پلاستیک، ساخت خزانه، تراشیدن برنج با کمباین، مخارج بالای کشت و … خرج دارد خب!
با شنیدن این جمله ها و نوشتن آنها، ناخودآگاه به سمتشان رفتم و گفتم: سلام. با اجازه تان حرف هایتان را شنیدم و یادداشت کردم؛ واقعا زبانم قاصر است از همه نامردی ها…!
یکی از کشاورزان گفت: پخش شدن حرف ها برایمان دردسر نشود؟!… من هم به گفتن خیر قانع شدم و برگشتم…. کنجکاوی ام را پایان دادم و برای گزارشم پایان مناسبی انتخاب کردم.!
این کارها فقط به ضرر کشاورزان و مردم است; از کم آبی به اینجا می رسیم! هر چیزی از یکجا آغاز می شود…!
پی نوشت: بحران آب در کمین است…!
آیلین اسلامی