رهبر انقلاب: اروپائیان علم را از آندلس اسلامی دریافت کردند
۲۱ شوال سال ۹۲ هجری لشکر مسلمانان در «جبل الطارق» پرچم اسلام را به اهتزاز درآوردند تا قلب اروپا با تمدن اسلامی و رحمت واسعه آخرین دین آسمانی آشنا شوند. این آشنایی کمکم ریشه دواند تا جایی که بیش از هفت قرن به طول انجامید، اما متأسفانه مسلمانان از اهداف اولیه خود دور شدند و […]
۲۱ شوال سال ۹۲ هجری لشکر مسلمانان در «جبل الطارق» پرچم اسلام را به اهتزاز درآوردند تا قلب اروپا با تمدن اسلامی و رحمت واسعه آخرین دین آسمانی آشنا شوند.
این آشنایی کمکم ریشه دواند تا جایی که بیش از هفت قرن به طول انجامید، اما متأسفانه مسلمانان از اهداف اولیه خود دور شدند و بعضاً سبک زندگی اروپایی را پیشه کردند. این موضوع از یکسو و حملات پی در پی مسیحیان از سوی دیگر موجب شد تمام شهرهای اسلامی آندلس در شمال، غرب و شرق به دست مسیحیان افتاد و از فرمانروایی پهناور و مقتدر مسلمانان در آندلس، جز غرناطه در جنوب و چند شهر کوچک، دیگر چیزی باقی نماند. غرناطه (گرانادای امروزی) نیز پس از ۹ ماه محاصره سقوط کرد و آندلس به طور کلی از دست مسلمانان خارج شد.
امروز مطالعه تاریخ آندلس از این جهت مهم است که گستره تهاجم فرهنگی غرب به اندازه جهان اسلام موضوعی قابل انکار نیست، تلاش نظام سرمایهداری بر سیطره همه جانبه بر امت اسلامی همچنان وجود دارد، تلاشی که دیگر رنگ و بوی نظامی ندارد و با وجود شبکههای گسترده ماهوارهای و چند رسانهای نمود بیشتری یافته است.
مقام معظم رهبری در سالهای گذشته بارها در بیانات خود به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی اشاراتی داشتند، توجه معظمله به جریانات آندلس گواهی است بر اینکه دشمنان اسلام ناب محمدی(ص) از ابتدای اسلام بنا بر تخریب فرهنگی گذاشتهاند، چرا که پایبندی اکثریت مسلمانان به اسلام و اعتقادات راسخ آنان سد محکمی بر مسیر راهشان به حساب میآمد، لذا به این نتیجه رسیدند که با مشغول ساختن جوانان به شهوت و قبح ارزشهای دینی راه سلطه خود را هموارتر سازند.
در ادامه گزیدهای از سخنان رهبر معظم انقلاب پیرامون آندلس را در سالهای پیش مرور میکنیم:
من در این حرف که امروز مسلمین دوران بعد از فتح غرناطه را میگذرانند، صددرصد با شما همفکر نیستم. امروز مسلمانان بههیچوجه دچار هزیمت روحی نیستند؛ به عکس، امروز تهاجم روحی دارند. (سال ۱۳۷۰)
تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگُساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. (سال ۱۳۷۲)
نخستین فرآورده سیاسی ـ انسانی اسلام، امّت اسلامی است که از مدینه النّبی آغاز شد و به صورتی حیرت آور و افسانهوار، قدم در راه رشد کمّی و کیفی نهاد. هنوز نیم قرن از ولادت این پدیده مبارک نگذشته بود که نزدیک به نیمی از تمامی قلمرو سه تمدّن بزرگ باستانىِ همسایه خود، یعنی ایران، رم و مصر را در نوردید و یک قرن پس از آن، تمدّنی درخشان و حکومتی عزیز و مقتدر در مرکز جهان پدید آورد که از شرق به دیوار چین و از سوی دیگر به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال تا استپهای سیبری و از جنوب تا جنوب اقیانوس هند میرسید. قرنهای سوم و چهارم هجری و پس از آن، مزیّن به تمدّنی آن چنان مشعشع است که پس از هزار سال، هنوز برکات علمی و فرهنگی آن را در مدنیّت کنونی جهان، میتوان بهوضوح دید. اگر چه مورّخان غربی به هنگام حکایت تاریخ علم و تمدّن، این رستاخیز عظیم و بیسابقه علم و فرهنگ و تمدّن را یکسره در بوته اجمال و اهمال مینهند و سرگذشت علم را از یونان و رم باستان، یکسره به رنسانس متصل میکنند! گویی علم و تمدّن، هزار سال مرده بود و یکباره در رنسانس تولّد یافت! لیکن حقیقت آن است که قرون وسطی، فقط برای غرب و اروپا دوران تاریکی و جهالت و وحشت بود، ولی برای دنیای اسلام با گسترهای چندین برابر اروپا – یعنی از اندلس تا چین – دوران تشعشع و بیداری و عروج علمی شمرده میشد.
غرض از این یادآوری، تفاخر به گذشته نیست. غرضِ یادآوری این حقیقت است که آنچه آن تمدّن را پدید آورد – یعنی اسلام و معارف زندگیساز آن – هم اکنون نیز در اختیار ماست و به ما هشدار میدهد: که «یا ایها الذّین امنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». (سال ۱۳۷۶)
سیاست امروز [دشمنان]، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت – که شما جوانان باشید – در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی بهوجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیه اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را بهکلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. (سال ۱۳۸۱)
اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلندمدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را بهطور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را میکنند. البته دشمن هدفهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد. (سال ۱۳۸۱)
شما به کتاب پیر روسو – «تاریخ علوم» – نگاه کنید؛ آنجا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی – جمع و ضرب و تفریق و تقسیم – قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلماننشین بفرستی. این را پیرروسو مینویسد؛ این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها. (سال ۱۳۸۳)
یک جملهای را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون دیگران که میگویند، باورپذیرتر میشود تا خود ما بگوییم! از این جهت بنده [میگویم]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف این و آن را از فرنگیها و غربیها نقل کنم. امّا این جُرج سارتُن -که تاریخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه دیدهاید- میگوید: دانشمندان ایرانی، بیشترین سهم و نقش را در این تمدّن داشتهاند و آنگاه که آثار فرزانگان ایرانی را از این مجموعه برداریم، زیباترین بخش آن را کنار گذاشتهایم؛ [او] مورّخ علم است. یک حرف دیگر هم -که این را من از حافظهام نقل میکنم، چون خیلی سابق دیدهام، نمیتوانم روی کلماتش دقّت کنم- مال پییر روسو است که او هم تاریخ علوم را نوشته و این هم سالها است به فارسی ترجمه شده است؛ در دست همه است. سالها پیش من این را دیدم؛ عرض کردم میخواستم مراجعه کنم و دوباره ببینم، در حقیقت فرصت نکردم لکن آدرسش را یادداشت کردم؛ یادم هست که آدرسش را یک جایی نوشتم که این حرف را کجا زده؛ در همین کتاب «تاریخ علوم» است. او گفتگوی یک تاجر اروپایی -ایتالیایی یا فرض کنید فرانسوی- را نقل میکند با یک آدم خبرهی علمیِ آن روز؛ مال دوران قرون وسطی است. مشورت میکند و میگوید بچّهام را میخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص میگوید که اگر به چهار عمل اصلی ریاضیّات قانعی که برود چهار عمل اصلی را یاد بگیرد، در هرکدام از این مدارس اروپا که میخواهی بگذاری، فرقی نمیکند، بگذار؛ امّا اگر بیشتر از این میخواهی، باید بروی اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. این تاریخ علم در اسلام [است]؛ آن اوّلی مربوط به ایران بود، این مربوط به اسلام [است]. یعنی یکچنین تاریخی ما داریم، یکچنین میراثی ما داریم؛ چه در محیط اسلامی، چه در محیط ایرانی. (سال ۱۳۹۴)