اجتماعی » پیشنهاد سردبیر » سیاسی » فرهنگ و هنر
کد خبر : 60300
یکشنبه - ۱۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۰

جای خالی «متوسلیانِ خمینی» در ایستاده در غبار

یکی از نقدهای نه چندان معقول به سینمای جنگ در این ادوار مختلف زمانی، نوع پرداخت و نمایش، اسطوره‌ها، اسوه‌ها و شهدای هشت سال دفاع مقدس این بود که به دلیل مختصات نمایشی، وجوه آسمانی چاشنی بسیاری از کاراکتر رزمندگان در قامت‌های متفاوت می‌شد. این شیوه نمایش به هیچ عنوان نمی‌تواند موجب تحریف رویکرد و […]

جای خالی «متوسلیانِ خمینی» در ایستاده در غبار

یکی از نقدهای نه چندان معقول به سینمای جنگ در این ادوار مختلف زمانی، نوع پرداخت و نمایش، اسطوره‌ها، اسوه‌ها و شهدای هشت سال دفاع مقدس این بود که به دلیل مختصات نمایشی، وجوه آسمانی چاشنی بسیاری از کاراکتر رزمندگان در قامت‌های متفاوت می‌شد. این شیوه نمایش به هیچ عنوان نمی‌تواند موجب تحریف رویکرد و شخصیت رزمندگان شوند و البته طیف خاصی به این شیوه نمایش رزمندگان خرده می‌گرفتند و به بدنه اصلی سینمای دفاع مقدس، انگ غیر واقع نمایی زدند. این استدلال در دهه شصت و هفتاد شمسی به تدریج به یک هجمه سیاسی بدل شد تا در دوره اصلاحات به تعداد انگشتان یک دست، فیلمی با مضمون دفاع مقدس ساخته نشود و پس از دوران اصلاحات، در سینمای ایران بنیان آثار ضد جنگ تقویت شود. در دوران پسا اصلاحات سینمای ایران به جایی رسیده بود که قهرمانان ملی – میهنی‌اش را به چالش می‌کشید و موج آثار ضد جنگ به شکل بی سابقه‌ای در سینمای ایران تولید شد. پس از یک دوره زمانی، ترس از ساخته شدن آثار ضد جنگ موجب  شد که مسئولان حوزه نظارت و ارزشیابی کمتر جرات کنند در پایان دولت یازدهم مجوز فیلم دفاع مقدسی صادر کنند.

موج سوم سینمای دفاع مقدس را «محمد حسین مهدویان»  به نام خود رقم زد، با دو مجموعه «درام مستند» ایستاده در غبار وآخرین روزهای زمستان. آثاری واقع گرایانه، بدون تحریف تاریخ، در مورد دو شخصیت تاریخی بزرگ، سردار «حسن باقری» و سردار بزرگ «حاج احمد متوسلیان».در مورد این دو اثر خاص و منحصر به فرد به نکته قابل اعتنا باید اعتراف کرد که مو لای درز تاریخ نگاری در مورد این دو شخصیت معاصر نمی‌رود اما «واقعیت» با «حقیقت» دو چیز متفاوت است. همانطور که رویدادهای متوالی زمانی با روح تاریخ تفاوت دارند. با این استدلال می‌توان برهان آورد آنچه در «ایستاده در غبار» دیده‌ایم واقعیت تاریخی در مورد حاج احمد متوسلیان است اما روح تاریخ در مورد ایشان نیست و حقیقت در مورد حاج احمد دارای زوایه نامکشوفه‌ای دیگری هم هست.

آنچه در ادامه این متن به نگارش درمی‌آید اصلا انتقادی به مجموعه ایستاده در غبار نیست. چون شخصیت اصلی ایستاده در غبار از استثنائات تاریخی است به همین دلیل تصویرگری در موردش حساسیت برانگیز  است. حاج احمد به روایت آنچه نسل سوم انقلاب از او به صورتی حقیقی می‌داند این است که او وجوه معنوی بشدت پررنگ در تمام رفتارش دیده می‌شدو سلوکی  آسمانی  داشته است. با توجه به فرم و چهارچوب تاریخ‌نگارانه «درام مستند» مهدویان این وجوه آسمانی و بشدت معنوی در ایستاده در غبار جایی ندارد. نه اینکه مهدویان نخواسته نمایش دهد، بلکه فرم هنری او اجازه چنین جولانی نداده است. احمد متوسلیانی که در ایستاده در غبار دیده‌ایم چهره ای کاملا تاریخی است بدون هیچ تحریفی؛ اما «احمد متوسلیان خمینی» نیست. بازهم تاکید می‌کند آنچه مطرح می‌شود نقد نیست و صرفا تطبیق این کاراکتر آسمانی در قالب مستندی واقع گراست. در واقع ما دو احمد متوسلیان را در طول تاریخ شناخته‌ایم؛ احمد متوسلیانی که در ایستاده در غبار می‌بینیم و احمد متوسلیانی که در میان روایت‌های مکتوب مستند کشف کرده‌ایم.

قالب واقع گرای ایستاده در غبار با تاکید بر جنبه‌های تاریخی اجازه نمی‌دهد که ما «احمد متوسلیانِ خمینی» را ببینیم. دیدن «احمد متوسلیان خمینی» نیاز به یک فیلم نمایشی قابل باور دارد که مقدمه و موخره‌اش مبتنی بر سرنوشت و تاریخ مثل ایستاده در غبار نباشد. این نوشتار اثبات می‌کند که مستند ایستاده در غبار لازم است اما کافی نیست. آنچه امروز فرهنگ انقلابی می‌طلبد ، نمایش بی‌واسطه «احمد متوسلیان خمینی» است.

وقتی ایستاده در غبار در جشنواره سی و چهارم فجر ( دوسال قبل ) نمایش داده شد،  برج میلاد را منفجر کرد اما  نقد مهم جامعه روشنفکری درباره ایستاده در غبار این بود که قهرمانی را می‌بینیم که هر دو تا پایش روی زمین است و کاملا زمینی است. روشنفکران که احمد متوسلیان را نمی‌شناختند و نشناخته‌اند اما زمینی شدن این مرد آسمانی را خیلی پسندیدند. روایت ملاقات حاج احمد با امام (ره) نشان می دهد که اتفاقا حاج احمد خیلی هم زمینی نبود و اتفاقا دوتا پایش اصلا روی زمین نبود.

بعد از عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر یکی از همرزمانش گفت خدمت حضرت امام شرفیاب شدیم، حاج احمد از ناحیه پا مجروح شده بود و عصا در دست داشت. وقتی که خدمت امام رسیدیم ایشان با امام ملاقات خصوصی هم داشت برای عرض گزارش. زمانی که از خدمت امام برمی‌گشت دیدم که برادر احمد عصا در دست ندارد و خیلی سریع و خیلی خوب دارد حرکت می‌کند و اصلاَ احساس ناراحتی نمی‌کند. من از ایشان پرسیدم که عصا را چه کردی. گفت زمانی که خدمت امام بودم، امام پرسیدند که پایت چه شده است گفتم که مجروح و زخمی هستم. حضرت امام فرمودند ان شاءالله این زخم خوب می‌شود. من از آن لحظه دیگر احساس درد ندارم و نیاز به عصا هم ندارم.

این نقل قول هزاران شاهد عینی دارد و نخستین گواه آسمانی بودن احمد است که متاسفانه در ثبت و رویکرد ایستاده در غبار نمی‌گنجد اما همچنان پرونده حاج احمد را در سینما بازمی‌گذارد. دیدن «حاج احمد متوسلیان خمینی» روی پرده عریض سینما هزاران بار جذاب تر از حاج احمد ایستاده در غبار است.

اما برای اثبات آسمانی بودن چنین چهره‌ای نقل دیدارش با امام کافی نیست. «حاج احمد متوسلیان خمینی» در میان یارانش بلند فریاد می‌زد :

«از خدای خودم خواستم نه در جنگ ایران و عراق، شهید بشوم، نه به دست منافقین؛ بلکه با خدای خودم عهد کرده‌ام شهادتم به دست شقی‌ترین اشقیا روی زمین، به دست صهیونیست‌ها باشد این را هم می دانم که خدا این تقاضای من را قبول می‌کند و من به دست آنها شهید می‌شوم».

نسل سوم انقلاب زمانی که رسانه‌های جمعی چنین فراگیر نبود، در اوایل دهه هفتاد بارها در «هفته نامه شاهد»، (ویژه نوجوانان و جوانان)تصویر دقیقی را از حاج احمد توسط این نشریه دریافت کرده‌اند و به همین دلیل یکی از متولدان دهه شصت (محمد حسین مهدویان)  «حاج احمد» برایش مسئله می‌شود و فیلم – سریال «ایستاده در غبار» را می‌سازد.  حاج احمد برای نسل سومی‌ها با موجی که «هفته نامه شاهد» در دهه هفتاد براه انداخت حداقل برای نسل مهدویان چهره کاملا شناخته شده‌ای است و افرادی از جنس او دقیقا می‌دانند که «حاج احمد» از جنس زمینی‌ها نبود، اما فرم و محتوای ایستاده در غبار مبتنی بر واقعیت است اما در روایت نقل شده مستند دیگری  آمده است:

«حاج احمد از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد. برای عملیات مهمات کم داشتند. رفته بود توی فکر. پیرمردی آمد و کنارش ایستاد. لباس بسیجی تنش بود. فکر می‌کرد او را قبلاً جایی دیده است، اما هر چه فکر می کرد یادش نمی آمد کجا. پیرمرد به او گفته بود: “تا ائمه را دارید، غم نداشته باشید. توی عملیات پیروز می شید. عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه. بعد هم می‌ریم لبنان. دیگه هم برنمی گردی.” گریه می کرد و برای من تعریف می کرد.  وارد دارخوین شده بودیم. ۳ روز بعد نامه‌ای به امضای حاج احمد به دستم رسید که «در اسرع وقت جمع کنید و به تهران بیایید که عازم لبنانیم». نامه توسط محسن مهاجر از بچه‌های مشهد که در والفجر ۴ به شهادت رسید و جنازه‌اش هم همانجا ماند، به دستم رسید، اول فکر می‌کردم شوخی است بعد که پیش آقای رحیم صفوی رفتم، گفت: درست است، سریعاً بروید، به پادگان امام حسین(ع).حاج احمد متوسلیان به ما گفت: من اگر به لبنان بروم، برنمی‌گردم شما فکر خودتان باشید و بعد برایمان تعریف کرد که یادتان هست فتح‌المبین، امکانات نداشتیم و می‌گفتم نکند شکست بخوریم، در همان تاریکی برادری با لباس فرم سپاه به پشتم زد و گفت: «حاج احمد، خدا را فراموش کردی، ائمه را از یاد برده‌ای فکر تویوتا و تجهیزات هستی» همانجا مژده پیروزی فتح‌المبین را به من داد و گفت عملیاتی به نام الی‌بیت‌المقدس در پیش دارید، در این عملیات خرمشهر آزاد می‌شود بعد از آن، تو به لبنان می‌روی و دیگر برنمی‌گردی.» ۴روز لبنان ماندیم تا اینکه حضرت امام گفتند: «راه قدس از کربلا می‌گذرد، برگردید.» قرار شد ما به تهران بیاییم، اما حاج‌ احمد به همراه ۳ تن از بچه‌ها به بیروت رفت و دیگر هیچ وقت برنگشت.»

ضرورت و تکلیف است که سینمای ایران بدون هیچ تحریفی «حاج احمد متوسلیانی» از این جنس کاملا غیر زمینی و آسمانی را تصویر کند.

ایستاده در غبار چه گلی به سر حاج احمد زد ؟

 ایستاده در غبار اثر قابل اعتنایی در پرداخت تاریخ است. اشارات گل درشت به جوانی و نوجوانی احمد متوسلیان دارد. «حاج احمد» ایستاده در غبار همواره پای پدر ماندن را اولویت زیستی خود می داند. پای پدر ماندن در واقع برای آدم‌هایی از جنس احمد زمینه ولایت پذیری را در سطوح اجتماعی فراهم می‌کند و با جایگاه عمومی پدران در شرایط امروز، اگر مقایسه شود، درخواهیم یافت میزان شگرف ولایت پذیری احمد ریشه در چه نوع تربیتی دارد.

مقاومت در برابر ظالم در وجودش نهادینه است. احمد سمبل کارکردن توام با تحصیل است. احمد قبل از هر تحول سیاسی، تربیت اجتماعی بسیار قابل اعتنایی دارد به همین دلیل با تمام قوا به ولی اجتماعی خود – پدرش – خدمت می کند و پس از تحول سیاسی، ولایت مذهبی را با جان  و دل می پذیرد. این نکات از دل درام مستند ایستاده در غبار کاملا قابل کشف و اتکاست. به نوعی می‌توان گفت آنچه این مجموعه را خیلی خاص‌تر می‌کند سبک زندگی «حاج احمد» است.

اما باید این سئوال را برای چندیم بار مطرح کنیم؛ چرا ایستاده در غبار اثر بسیار مهمی است؟ چرا با اقبالی گسترده در میان طیف‌های مختلف سیاسی مواجه شد؟ چرا مهدویان پس از ساخت این فیلم به عنوان یکی از مولفان پیشروی سینما در دهه نود شناخته شد؟ و سئوال آخر این است که چرا هفته قبل  آنتن شبکه یک سیما، در زمان پخش مجموعه ایستاده در غبار، مخاطب فراوانی داشت؟ معجزه احمد ؟! (مودبانه‌ترش حاج احمد) . مگر می شود در سال ۱۳۹۶ حرف از معجزه زد؟! به ما می‌خندیدند و می‌گویند خیلی از قائله و غافله پرت هستیم. اما احمد آسمانی‌تر از تصویری است که در مستند ایستاده در غبار دیدم.