پاسدار محافظ مجلس چگونه به شهادت رسید
«یک نفر آمده بود جلوی در مجلس، خیلی به مسئولین اعتراض داشت. آمده بود جلو و داد و بیداد می کرد. من جلو رفته بودم تا او را آرام کنم، اما او مرا می زد…» این ها را پاسدار شهید جواد تیموری برای برادرش تعریف کرده بود. محافظ بی ادعایی که ساعت ها با مردمی […]
«یک نفر آمده بود جلوی در مجلس، خیلی به مسئولین اعتراض داشت. آمده بود جلو و داد و بیداد می کرد. من جلو رفته بودم تا او را آرام کنم، اما او مرا می زد…» این ها را پاسدار شهید جواد تیموری برای برادرش تعریف کرده بود. محافظ بی ادعایی که ساعت ها با مردمی سر و کله می زد که از راه های دور و نزدیک برای دیدار با نمایندگان و حل مشکلاتشان به مجلس می آمدند. همه تلاشش را می کرد تا هم مراعات حال مردم گرفتار را بکند و هم اصولی از حفاظت زیر پا نرود. محافظی که از «شخصیت نظام» حفاظت می کرد. شهید تیموری عاشق شهادت بود و دوست داشت برای دفاع از حرم راهی سوریه شود. اما شهادت پیش قدم شد و در همین تهران به سراغش آمد.
شهید جواد تیموری متولد سال ۱۳۷۰ و از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که مسئولیت حفاظت از مجلس شورای اسلامی را بهعهده داشت. او سال ۹۰ وارد سپاه انصار شد. شهید تیموری اولین شهید مجلس است. برادرش «شهید رضا تیموری» سال ۶۷ در عملیات مرصاد بهدست کوردلان منافق به شهادت رسید و حالا بعد از گذشت ۲۹ سال از شهادت برادر بزرگش او نیز توسط عدهای دیگر از ضدانقلابان کوردل و تروریستهای تکفیری در ۲۶سالگی شهید شده و بهسوی برادرش میرود. او از ناحیه چشم چپ و فک مورد اصابت گلوله تروریست ها قرار گرفت.
محسن تیموری برادر شهیدان محمدرضا و جواد تیموری از برادر کوچکش می گوید که از سایر برادران پیشی گرفته است. او می گوید: جواد در رسیدن به برادر بزرگتر از همه ما سبقت گرفت. اگر پسر بزرگ خانواده در عملیات مرصاد توسط منافقان شهید شده بود، برادر کوچک ما هم توسط منافقان در شهر تهران و در مجلس شورای اسلامی در دفاع از امنیت کشور و امنیت مردم شهر شهید شد.
هر دو برادر در حمله غافلگیرانه دشمن از ناحیه صورت شهید می شوند
او از شباهت نحوه شهادت برادرانش که هر دو از ناحیه صورت مورد حمله قرار گرفتند می گوید و ادامه می دهد: برادر بزرگ ما شهید محمدرضا تیموری، در درگیری با منافقان در جاده خرمشهر-اهواز در عملیات مرصاد مثل جواد غافلگیر شد و به شهادت رسید. شهادت هر دو برادر هم یک جورهایی شبیه به هم بود. برادر بزرگ من گلوله آرپی جی مستقیم به سرش خورده بود و عمل نکرده بود و جواد هم تیر به صورتش خورده بود. هر جفتشان به حضرت زهرا(س) اقتدا کردند . مبارکشان باشد.
تیموری در ادامه می گوید: جواد متولد سال ۷۰ بود. روز شهادتش دقیقا همزمان با تاریخ عقدش بود. این شهادت هم یکجور مراسم عروسی است برایش. چهلمش هم با سالگرد شهادت برادر بزرگمان یکی می شود. از سال ۹۰ وارد سپاه حفاظت انصار شده بود و بعد از ۶ سال به درجه شهادت رسید. خدا را شکر به آرزویش رسید. باعث سربلندی ما بود.
نحوه شهادت جواد تیموری/به صورتش تیر خلاص می زنند
برادر شهید تیموری با اشاره به حمله تروریست ها و نحوه شهادت برادرش می گوید: آنطور که دوستانش گفتند، جواد در حین بازرسی مردمی بود که وارد مجلس می شوندکه تروریست ها وارد شده و از پشت به مردم تیراندازی می کنند. رسمشان ناجوانمردانگی است. این ها از زمان یزید هم همینگونه بودند. این تروریست های تکفیری از همان دار و دسته یزیدند. از پشت به جمعیت تیراندازی کردند. همان لحظه کسی که بازرسی می شده را می زنند و بعد هم برادر من و خیلی از دوستانش را می زنند. برادر من چون بر اثر جراحت به زمین می افتد، بالای سرش رفته و برای تیر خلاصی به سرش هم شلیک می کنند.
داعشی ها با این کارهایشان نشان دادند که به آخر خط رسیدند
او یزید صفتی را خصوصیت تکفیری می داند و کسانی را که به دست این افراد به شهادت رسیدند را به همان نسبت در راه اهل بیت(ع) می داند. تیموری درباره جنایات تکفیری ها می گوید: این ها مرد نیستند. مثل همان یزید و شمر که با نامردی امام حسین(ع) را شهید کردند، نامردند. برادر ما هم فدای راه امام حسین(ع) و راه حضرت علی اکبر(ع) . مگر خون ما رنگین تر از خون امام حسین(ع) است؟ خود ما هم یک روزی می رویم. من در وداع با پیکر جواد در معراج شهدا به جواد گفتم: «داداش آفرین! منتظر باش ما هم می آییم.»
او ادامه می دهد: داعشی ها و وهابی ها با این کارهایشان نشان دادند که به آخر خط رسیدند و به حول و قوه الهی و به قول حضرت آقا به زودی ریشه آن ها کنده می شود . تکفیری ها پست و حقیرند. به قول آقا کلکشان را می کنیم. به زودی همه مردم دنیا به لطف خدا و یاری آقا امام زمان(عج) آزاد می شوند.
می گفت: بالاخره یک روز برای دفاع از حرم به سوریه می روم/ به آرزویش رسید
برادر شهید حمله تروریستی به مجلس از خصوصیات اخلاقی برادرش چنین می گوید: خیلی بامعرفت و مهربان بود. خیلی با هم خاطره داریم. با همه خوش اخلاق بود. گاهی می گفت: «بالاخره من یک روز برای دفاع از حرم، می روم سوریه» و بعد هم کمی مکث می کرد و می گفت: «نگرانم مادر نتواند رفتن من را تحمل کند.» ولی بالاخره به آرزویش رسید. همیشه تلاش می کرد که هیأت و روضه بگیریم . مداح بود و برای اهل بیت(ع) مداحی می کرد. گاهی اوقات تمام کارهای هیأت را می کرد ولی اصلا خودش در آن هیأت نمی خواند. همه می خواندند ولی خودش با تواضع فقط به عنوان یک عزادار گوشه ای می ایستاد.
جواد ما را از آخر مجلس چیدند…
تیموری از بی ادعایی برادر کوچک خانواده چنین می گوید: اصلا فکر نمی کردیم شهید شود. مثل همان شعر معروفی که حضرت آقا خواندند باید گفت: «ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند…» جواد ما را از آخر مجلس چیدند. جواد ما خیلی بی ادعا بود. خوش به حالش.
معترضی که محافظ را می زد
اعضای خانواده دهان به دهان می شوند که به مجلس حمله شده، نگران و سراسیمه از جواد سراغ می گیرند و کم کم متوجه شهادت او می شوند. محسن تیموری در این باره می گوید: روز حادثه به ما گفتند مجلس درگیری شده. من می دانستم جواد در بخش حفاظت ملاقات های مردمی است. خودش قبلا چند باری گفته بود. یکبار یادم هست تعریف می کرد: «یک نفر آمده بود جلوی در مجلس، خیلی به مسئولین اعتراض داشت. آمده بود جلو و داد و بیداد می کرد. من جلو رفته بودم تا آرامش کنم، مرا می زد. می گفتم عیبی ندارد به من هر چه می خواهی بگو ولی نمی توانی داخل بروی.»
او ادامه می دهد: وقتی شنیدم شروع حمله تروریستی از بخش ملاقات های مردمی بوده، حدس زدم جواد نفر اول بوده که شهید شده است. وقتی اسم تیموری به عنوان شهید مجلس بین مردم پخش شد، یکسری از بزگان لطف کردند، خواستند به ما دلداری بدهند و گفتند این جواد نیست. ولی کم کم فهمیدیم خود جواد است. با دیدن پیکرش در بیمارستان بقیه الله دیگر مطمئن شدیم. مبارکش باشد در ماه رمضان با زبان روزه به شهادت رسید.