اجتماعی » اخبار » پیشنهاد سردبیر » فرهنگ و هنر
کد خبر : 52164
چهارشنبه - ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۱

با اصرار مدیران فرهنگی ژانر نکبت در سال ۹۶ همچنان ادامه خواهد داشت؟

اتفاقی که برای یکی از فیلم‌های سینمایی در نوروز افتاد، مشتی از خروار هزینه‌کردهای دولتی برای فیلم‌هایی است که علاوه بر اینکه فیلم‌های بسیار بدی هستند، مخاطب را هم نسبت به حضور در سینما ترغیب نمی‌کنند. «یک روز بخصوص» همایون اسعدیان اگرچه در نوروز با فروش بسیار کم نشان داد توانایی جذب درصد کمی از […]

با اصرار مدیران فرهنگی ژانر نکبت در سال ۹۶ همچنان ادامه خواهد داشت؟
اتفاقی که برای یکی از فیلم‌های سینمایی در نوروز افتاد، مشتی از خروار هزینه‌کردهای دولتی برای فیلم‌هایی است که علاوه بر اینکه فیلم‌های بسیار بدی هستند، مخاطب را هم نسبت به حضور در سینما ترغیب نمی‌کنند. «یک روز بخصوص» همایون اسعدیان اگرچه در نوروز با فروش بسیار کم نشان داد توانایی جذب درصد کمی از مخاطب را هم ندارد اما مدعی بود بخشی از جریان سینمایی مستقل است. فیلمی که از حمایت‌های فارابی و یکی، دو نهاد دیگر بهره می‌برد، در ایام نوروز تلاش کرد با عنوان «کمپین حمایت از سینمای مستقل» نظر مخاطبان را به خود جلب کند اما به سرعت تصاویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که از حضور مدیرعامل بنیاد فارابی و قائم‌مقام وزیر بهداشت در پشت صحنه این فیلم حکایت می‌کرد. در این بین آنچه قابل تامل و با اهمیت است صرفا جعلی بودن عنوان سینمای مستقل برای یک فیلم ارگانی و سازمانی و در واقع یک فیلم دولتی نیست. آنچه مهم است محتوایی است که فیلم‌های دولتی باید داشته باشند که فروش کنند و سرمایه بیت‌المال بازگردد؛ سرمایه‌ای که برای فیلم‌های تلخ هزینه می‌شود. فیلم‌هایی که مدام از سقوط اخلاقی جامعه، فلاکت و… می‌گویند. ژانری که اخیرا به عنوان ژانر نکبت از آن یاد می‌شود. ژانری که حوصله سربر شده است و اساس تماشا و مخاطب‌پسند شدن سینمای اجتماعی را از بیخ و بن مورد هجمه قرار داده است.

اگر زمانی فیلم‌های اجتماعی مجید مجیدی، رضا میرکریمی، رسول ملاقلی‌پور، حمید نعمت‌الله و برخی کارگردانان دیگر می‌توانست در فروش نیز پابه پای فیلم‌های مفرح و طنز و کمدی به فروش موفق دست پیدا کند اما استمرار و اصرار بر ساخت فیلم‌هایی که سراسر فلاکت و بدبختی را فریاد می‌زنند و هیچ نشانه و کورسوی امیدی را به مخاطب نشان نمی‌دهند، در سال‌های اخیر موجب شده  سینمای اجتماعی از چشم مخاطبان سینما بیفتد. دیدن چیزهایی که مردم در روزمره زندگی‌شان با آنها مواجهند، در پرده سینما چه لطفی می‌تواند داشته باشد؟ اگر سینماگر صرفا آلارم و هشداردهنده جامعه است و برای جامعه دل می‌سوزاند، چرا به وقت فروش دست به دامن مردمی می‌شود که آنها را در یک فرود اخلاقی و اقتصادی و در یک فلاکت نشان داده است؟ آن هم زمانی که با اصرار بر افزایش قیمت بلیت به میزانی نامعقول، حداقل امکان سینما رفتن برای طبقه متوسط را هم از میان می‌برد! شاید بخشی از یک گفت‌وگوی بیژن بیرنگ که اخیرا صورت داده است، دلیل این تناقض‌ها را مشخص کند.
بیرنگ در یک گفت‌وگو که بتازگی و درباره سینمای ایران صورت داده است، درباره سینمای سال ۹۵ می‌گوید:  «فیلم‌ها به‌نظرم بسیار تلخ و بدبینانه هستند و این تلخی، ریشه‌ها و دلایل گوناگونی دارد. گمان می‌کنم ما سینمای حرفه‌ای نداریم. مادامی که کمپانی‌های سینمایی فعالیت نداشته باشند؛ سینمای حرفه‌ای هم نخواهد بود. سینمای ما یک سینمای مستقل غربی‌ است که برای داخل مملکت تولید می‌شود و فقط برخی افراد آن را تولید می‌کنند. یعنی سرمایه‌گذاران سینمای ایران همواره افراد خاصی هستند. کارگردان‌ها سوژه پیدا می‌کنند، بعد هم یک سرمایه‌گذار پیدا می‌شود و فیلم ساخته می‌شود. به نظرم اتفاقاتی که در سینمای ایران می‌افتد همه و همه ماحصل تصمیم یک فرد یا برخی افراد است. یعنی یک نفر تشخیص می‌دهد فیلمی بسازد و فیلم ساخته می‌شود.» این یک نفر در واقع همان یک نفری است که وقتی در گیشه با عدم اقبال مخاطب مواجه می‌شود و به یک شکست نزدیک می‌شود، دستاویز عنوان جعلی «سینمای مستقل» می‌شود تا یک نفر خودش را نجات دهد، چرا که هیچ عقبه سازمانی و فکری دولتی-که بسان کمپانی‌های خارجی که در راستای اهداف کلی نظامی که تبعه آن هستند، فعالیت می‌کنند- وجود ندارد و انگیزه‌های شخصی کارگردان تنها دلیل صرف و هزینه‌کرد سرمایه‌های دولتی است.
  بیرنگ در گفت‌وگوی مهم خود با طرح این سوال که مثلا چرا راجع به اسیدپاشی فیلم ساخته می‌شود و اصلا چرا این مساله مطرح می‌شود؟ از پرداختن به موضوعات خاص انتقاد می‌کند و می‌گوید: «آیا شما مساله اسیدپاشی را به‌عنوان یک واقعیت عام می‌بینید؟ خیر! چون مورد اسیدپاشی یک واقعیت عام نیست. اسیدپاشی یک حادثه تلخ و بسیار محدود است، محدودتر از اینکه بخواهیم راجع به آن فیلم بسازیم. یک نگاه مریض‌گونه وجود دارد و افراد بیماری هستند که دنبال موضوعات خاص هستند نه عام که طبعا جامعه هم به طرف این قضیه سوق داده می‌شود.» وی می‌افزاید: «ما سینمایی جهنمی داریم! سینمایی که واقع‌نگری دارد و آنقدر به کیس‌های نادر و محدود می‌پردازد که نمی‌توانند واقعیت جامعه باشند و در صورتی که باشند، باز هم به نظرم سینما جای آرامش، رویاپردازی، امید دادن و انرژی دادن به انسان‌هاست تا بتوانند سختی‌ها و ناملایمت‌ها را پشت سر بگذارند».  سینمای بی‌قهرمان امروز ایران، اگرچه مورد نقد بسیاری نیز قرار گرفته است اما اذهان بیمار که مورد وثوق نهادهای صاحب سرمایه نیز هستند، از منتقدان بسیار، گزندی نمی‌بینند و به همین جهت به ساخت فیلم‌های ژانر نکبت ادامه می‌دهند. موضوعی که اخیرا توسط حمید گودرزی مطرح شد و کاربران شبکه‌های اجتماعی هم به آن واکنش مثبت نشان دادند، نیز ناظر به همین موضوع است.

حمید گودرزی در برنامه «دورهمی» مهران مدیری گفت: «در دهه ۸۰ که ما در سینما بازی می‌کردیم، مردم روی پرده سینما آدم‌های خوشتیپ و با کلاس می‌دیدند که شخصیت قهرمانی داشتند و ۴ تومان پول بلیت می‌دادند، در آخر هم با حال خوب از سینما بیرون می‌آمدند. در مقابل امروزه یک سری آدم‌های کثیف و چرک که با زیرپیراهن بازی می‌کنند و فقط فریاد می‌زنند و رگ گردن‌شان را باد می‌کنند، ستاره هستند و مخاطبان ۸ تومان پول بلیت می‌دهند و زمانی که از سینما بیرون می‌آیند ناراضی هستند و زن و شوهرها به همه شک دارند. امروز سینمای بی‌قهرمان مد شده و این خیلی به نظرم برای سینما بد است. نویسندگان ما هم که فیلمنامه سریال‌های ترکیه‌ای را که همه به موضوع خیانت می‌پردازند، کپی می‌کنند و از روی آن فیلم می‌سازند؛ آثاری که نیاز جامعه ما نیست و باعث ایجاد نارضایتی در بین خانواده‌ها و جامعه می‌شود». این اظهارات که با واکنش‌های مثبت مردم و کاربران شبکه‌های اجتماعی مواجه شد، در واقع حرف دل مخاطبان سینمای ایران است. مخاطبانی که هزینه می‌کنند تا فیلمی ببینند که قهرمان دارد و به تعبیر مدیر معزول سازمان سینمایی در ژانر «سینمای امید» است. سینمایی که در دوران مدیریت ایوبی به هیچ‌وجه واجد ویژگی امید نبود اما او با استفاده مکرر از این تعبیر تلاش داشت فرافکنی کند. به هر روی سینمای امروز ایران اگر می‌خواهد روندی رو به جلو را تجربه کند در گام اول باید از هزینه‌کردهای کلان برای فیلم‌هایی که فقط «یک‌ نفر» -کارگردان- آن را دوست دارد، جلوگیری کند و با استراتژی مشخص به فکر تولید آثاری قهرمان‌محور و پرمخاطب باشد.