جانبازان شیمیایی را فقط جانبازان شیمیایی می شناسند، چرا که همچون شمعی از درون می سوزند و هیچ غمخواری جز خدا ندارند. چفیه جانبازان شیمیایی در دوران دفاع مقدس، بهترین شاهد برای ثبت حماسه ها و رشادت های جانبازان است. چفیه جانبازان شیمیایی میگوید: هرگاه که زمین به لرزه می افتاد و آسمان شب با […]
جانبازان شیمیایی را فقط جانبازان شیمیایی می شناسند، چرا که همچون شمعی از درون می سوزند و هیچ غمخواری جز خدا ندارند. چفیه جانبازان شیمیایی در دوران دفاع مقدس، بهترین شاهد برای ثبت حماسه ها و رشادت های جانبازان است.
چفیه جانبازان شیمیایی میگوید: هرگاه که زمین به لرزه می افتاد و آسمان شب با منورها چراغانی می شد، فریاد یا زهرا(س) دردشت می پیچید و رزم خون در میدان رزم برپا بود، به یاد دارم آن هنگام که رزمنده ای بسیجی در خون می غلتید، من اولین کسی بودم که بر بالینش می نشستم؛ او هفت آسمان را می نوردید و من، با کوهی از غم فراق، وجود نورانیش را در آغوش می گرفتم و آن قدر آن را می بوییدم تا تمام وجودم را خون زخم های پیکرش در بر میگرفت.
شما ندیدید آن هنگام را که بچه ها دل به دریا زده بودند و تکه تکه ی بدن هایشان میدان رزم را گلگون میکرد، رفیقانشان آن تکه ها را در بالینه من جمع می کردند و من همچون بقچه ای می شدم از گوشت و خون خوبان. و آنگاه که نبرد به پایان میرسید، اشک حسرت یاران خمینی(ره)، تمام وجودم را در بر می گرفت چفیه شرح جان فشانی عشاق است؛ چفیه معطر از عطر بسیجیان است. چفیه همراه بهشتیان است و ریسمان ولایت،نشانه منزلت و پاکی است و یادگار جنگ.
جانباز۶۰ درصد شیمیایی “امین امیری” هم یکی از همان رزمندگان دلاور است که به عنوان یادگاری از دوران دفاع مقدس، در میان ما زندگی می کند؛ اما با مشفت و سختی و دردهایی از جنس عوارض مصدومیت شیمیایی که فقط خودش می داند و خدایش.
متولد ۱۳۴۴ و مقیم استان فارس است و دو فرزند دختر ۲۰ و ۱۵ ساله به نام های فاطمه و زینب دارد. وی سال ۱۳۶۲ به جبهه های جنگ اعزام شد و در بهمن ۱۳۶۴ در منطقه فاو و در عملیات والفجر ۸ دچار مجروحیت شیمیایی شد و در مدت ۴ سالی که در جنگ تحمیلی حضور داشت به درجه جانبازی ۶۰ درصد رسید.او بازنشسته اداره مخابرات است. در عملیات والفجر ۸ شیمیایی شد و بعد از آن، او را برای معالجه به تهران به بیمارستان لبافی نژاد منتقل کردند وبعد از آن به کشور هلند کردند، یکی دو ماهی هلند بود و بعد به ایران برگشت و بعد از مدتی، دوباره در جبهه ها حاضر شد.او ۴ سال در جبهه های جنگ هشت ساله ایران با رژیم بعثی عراق جنگید. گفتگوی کوله بار با این جانباز شیمیایی را با هم می خوانیم.
عملیات والفجر ۸ یکی از مهمترین عملیات های دوران دفاع مقدس بوده است؛از مجاهدت های رزمندگان در والفجر ۸ برایمان بگویید.
بهمن سال ۶۴در عملیات والفجر ۸ باید رزمندگان از اروند رود عبور می کردند تا بتوانند عملیات را به پیروزی وفتح برسانند و همانطور که می دانید اروند رود، رودی پرخروش است وعبور از این رودخانه آن زمان بسیار سخت بود. هنر رزمندگان این بود که از اروند رود عبور کنند و به آن طرف بروند و فاو را بگیرند که همین اتفاق هم افتاد و فاو را تصرف کردیم.چند روز بعد، زمانی که رژیم بعث عراق فهمیدند که بازپس گیری فاو برایش ممکن نیست، از روی ناجوانمردی، دست به حملات شیمیایی زدند که من هم در همانجا مصدوم شیمیایی شدم.وضعیتم خیلی حاد بود و مرا به بیمارستانی در استان خوزستان منتقل کردند و بعد از آن بود که مراحل درمانم را در هلند آغاز کردم.
وقتی نام عملیات والفجر ۸ می آید اولین چیزی که در ذهنتان تداعی می شود چیست؟
از همه بیشتر توان بالا، ایثار و از خود گذشتگی رزمندگان در ذهنم تداعی می شود. یکی از دوستانم تعریف می کرد در همان عملیات وقتی می خواستیم از جائی رد شویم یک سری سیم خاردار بود؛ دو نفر برای اینکه باقی رزمندگان بتوانند راحت عبور کنند خودشان را روی سیم خاردارها انداختند تا بقیه عبور کنند و عملیات لو نرود، فکر می کنم این شجاعت و ایثار بیشترین چیزی است که در ذهنم تداعی و یادآوری می شود.
خاطره ای از روزهای درمانتان در هلند دارید ؟
در بیمارستان هلند که بودیم، یک خانم پزشک ایرانی متخصص پوست در آنجا مشغول به کار بود که حدودا ۳۰ سال سن داشت و سالها می شد که از ایران دور بود و در هلند زندگی می کرد. محل زندگی و کار او با ما دویست کیلومتر فاصله داشت و او هر روز می آمد به بیمارستانی که ما در آن بودیم و هم نقش مترجم را برای ما ایفا می نمود و هم اینکه پرستارمان بود. او زحمت های زیادی برای ما می کشید و تنها به عشق رزمندگان و انقلاب و امام (ره) می آمد. بر خلاف عده ای که مدت کمی از اروپا رفتنشان می گذشت ومرید فرهنگ غربی می شدند، این بانوی ایرانی بسیار علاقمند به ایران و انقلاب بود. مثلا بعضی روزها می آمد و می گفت که امروز خیلی خوشحالم می پرسیدیم چرا ؟ می گفت: «در رادیوهای بیگانه خیلی به ایران توهین کردند.» ما تعجب می کردیم و می گفتیم توهین که خوشحالی ندارد و او می گفت بله خوشحال هستم، چون حتما ایران پیشرفتی، دستاوردی و یا چیزی داشته است که اینها نگران و ناراحت هستند و اینطور واکنش نشان می دهند.
به نظرتان چرا رژیم بعث عراق از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد و مجامع بین المللی در برابر این جنایش، سکوت اختیار کردند؟
عراق در چندین نوبت ایران و جبهه ها را با توپ و بمباران شیمیایی مورد هدف قرار داد.هربار که واقعا ناتوان بود و نمی توانست در برابر قدرت ایران و رزمندگان کاری انجام دهد دست به دامن شیمیایی می شد و از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد.وقتی هم که ما شیمیایی می شدیم،هنوز بیگانگان و غربی ها شیمیایی بودن ما را تایید نمی کردند وحتی یادم هست زمانی که از بیمارستان هلند مرخص شدیم، مصاحبه ای با ما ترتیب دادند و سوالشان این بود که آیا پزشکان هلند شیمیایی شدن شما را بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی تایید می کنند؟من بودم و یکی از جانبازان ۷۰ درصد شیمیایی به نام “عباس جمشیدی” او به آنها پاسخ داد: «اگرمی خواهید بروم از پزشکان هلندی برگه رسید برایتان بگیرم و نشانتان بدهم؟! معلوم است که تایید می کنند.از چهره ما مشخص است.»
این خبرنگار هلندی، از شما هم سوال پرسید؟
بله،در همان مصاحبه، از من پرسیدند:«الان که از بیمارستان مرخص شدید، چه احساسی دارید؟» من هم گفتم: «مرخص شدن ما از بیمارستان، ما را یک قدم به وطنمان و بعد هم به جبهه ها نزدیک می کند و در اولین فرصت به جبهه ها باز خواهیم گشت.»من و سفارت ایران در هلند، تا مدت ها روزنامه ای که این حرف من را تیتر کرده بود، نگهداری کردیم، چرا که این تیتر، بهترین پاسخ ما به عنوان مصدوم شیمیایی به فروشندگان سلاح های شیمیایی هلندی بود و نشان می داد که در برابر ناجوانمردی و ظلم آنها در فروش سلاح های شیمیایی به صدام، باز هم حاضر نیستیم که جبهه ها را خالی کنیم و به دشمن اجازه تجاوز به خاکمان را بدهیم.
در حال حاضر، وضعیت رسیدگی به مصدومان شیمیایی چطور است؟
مشکلی نداریم و از نظر دارو و درمان رسیدگی می کنند؛ به هر حال جانبازان شیمیایی مظلومیتی دارند که همیشه همراهشان است. برای مثال جانبازی که دستش را از دست داده است، دیگر درد و رنج جسمی ندارد اما جانبازان شیمیایی که ریه هایشان و پوستشان آسیب دیده، هنوز هم درگیر این دردها هستند و بعد از این همه سال، دردهایشان تمامی ندارد، همیشه چشم درد و حالت سرماخوردگی وسوزش پوست دارند و این مشکلات همیشه گریبان گیرشان است و اگر بدتر نشود بهتر هم نمی شود.
حضور جانبازان شیمیایی در دادگاه بین المللی لاهه برای دفاع از حقوق ۱۰۰ هزار مصدوم شیمیایی ایرانی چه تاثیر و پیامدهایی در افکار عمومی دنیا داشته است؟
بنده یک سال در این دادگاه بین المللی شرکت کردم و فکر می کنم می تواند مفید باشد. به خصوص خود قربانیان سلاح های شیمیایی سند زنده ای در مجامع بین المللی هستند و دنیا سرفه ها و مشکلاتشان را می بینند و پزشکانی آنجا هستند و آنها را معاینه می کنند و بار دیگر این مسئله تازه می شود و مظلومیت ایران که از قربانیان سلاح های شیمیایی است، در دنیا مطرح می شود. همه ساله استان فارس یک کرسی در آنجا دارد و در این مراسم و همایش شرکت می کند و تهران و کردستان هم کرسی دارند و ایران نسبتا آنجا خوب ظاهر شده و توانسته حرف هایی برای گفتن داشته باشد.
در پایان برایمان بگویید،با توجه به شهادت جمعی از آتش نشانان در حادثه ساختمان پلاسکو فکر می کنید ایثارگری اینها از ایثارگری رزمندگان در جنگ هشت ساله ایران و عراق چیزی کم دارد ؟
قطعا چیزی کم ندارد، چرا که وقتی ایثار این ماموران آتش نشانی را دیدم، به یاد جبهه ها افتادم که و رزمندگان هم همین گونه ایثار و از خودگذشتگی می کردند و جان خود را برای حفظ آرامش وطن و مردم فدا می کردند، آتش نشان ها هم از خودگذشتگی بزرگی کردند که جان خود را فدای هموطنان خود کردند وقطعا جایگاهشان در پیشگاه خداوند شهید است،حالا چه در این دنیا آنها را شهید بنامند یا نه.