فدک انقلابی که تاریخ پس از خود را تشکیل داد/ «فاطمه» خود یک «امام» بود
اگر نام فاطمه(س) به عنوان یک نام مطرح باشد، تنها همان یک نام است که از ترکیب پنج حرف ساده پدید میآید و دیگر هیچ گونه ویژگی و خصوصیتی ندارد لکن در فرهنگ اسلامی ما در عرصههای فرهنگی دامن گستر و روح پرور آن، این نام دیگر تنها یک نام نیست؛ آئینه جمال پاکی، بازتاب […]
اگر نام فاطمه(س) به عنوان یک نام مطرح باشد، تنها همان یک نام است که از ترکیب پنج حرف ساده پدید میآید و دیگر هیچ گونه ویژگی و خصوصیتی ندارد لکن در فرهنگ اسلامی ما در عرصههای فرهنگی دامن گستر و روح پرور آن، این نام دیگر تنها یک نام نیست؛ آئینه جمال پاکی، بازتاب شکوه عفاف افلاکی، سرمشق و الگوی بیبدیل زنان مسلمان در این جهان خاکی است.
بدین جهت است که این نام وقتی از قاب و قالب یک نام ساده درآید و در مکتب اسلام و فرهنگ اسلامی مطرح شود، به نامی مقدس و متعالی مبدل میشود که جز با قلب پاک نمیتوان یادش کرد.
تولد آن حضرت
در تاریخ تولد حضرت فاطمه(س) اختلاف نظر وجود دارد(بین ۵ سال پیش از آغاز پیامبری حضرت محمد یا ۲ سال پس از آن)
به دلیل کمبود امکانات در زمانهای گذشته و عدم اهتمام به ضبط دقیق، عدم اهتمام به نگهداری منابع و…. اختلاف نظر در تاریخ وقایع و حوادث تاریخی و در تاریخ تولد، وفات و شهادت شخصیتهای بزرگ امری عادی و طبیعی بوده است. به همین دلیل در کتب تاریخ و احادیث سه تاریخ برای ولادت حضرت زهرا(ع) ذکر شده است: بیستم جمادی الاخر سال پنجم قبل از مبعث؛ دهم جمادی الآخر سال پنجم بعد از مبعث پیامبر اکرم(ص)؛ بیستم جمادی الآخر سال دوم بعد از مبعث.
کودکی حضرت زهرا مصادف بود با محاصره اقتصادی پیامبر و یارانشان، از دست دادن مادر و تربیت مستقیم حضرت زهرا توسط پیامبر. به دنبال آن مهاجرت پیامبر به مدینه و مشکلات علنی دعوت ایشان از مردم و شکل گیری امت اسلامی و بعد از آن جنگهایی که بر اثر فتنه کفار و منافقین پیش میآمد. حضرت زهرا در جنگها در کنار سایر زنان مسلمان حضور داشتند و تربیت مستقیم و بیواسطه پیامبر باعث شده بود که یک رابطه عاطفی عمیق میان پیامبر و حضرت زهرا، کوچکترین و محبوبترین دختر ایشان که نسل طاهر رسول اکرم، تنها از او در جهان باقی مانده است. شکل گیرد.
فاطمه چرا فاطمه نامیده شده؟
فاطمه(س)، به فضایلی آراسته بود که زن دیگری به آن پایه نرسیده بود و به همین دلیل پیامبر گرامی اسلام ایشان را “سرور زنان دو جهان” نامیدند.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) روزی خطاب به زهرای اطهر(ع) فرمودند: آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدی؟ علی(ع) هنگام طرح این موضوع در محضر پیامبر بود و چون این مطلب را شنید مشتاقانه پرسید چرا؟ پیامبر فرمود: چون خداوند متعال دخترم فاطمه و نسل او را از آتش دور و جدا قرار داده است.(ذخائر العقبی، ص۲۶)
باید توجه داشت که یکی از معناهای بلند و ارجمند کلمه فاطمه یعنی بازدارنده، جدا کننده و جدا شده از شرور و بدیها؛ بدین لحاظ معنای بیان رسول خدا درباره جدایی فاطمه(ع) از آتش بهتر و روشن تر قابل درک و فهم خواهد بود.
شان نزول سوره کوثر در قرآن کریم
فاطمه(س)، نمونه و مصداق بارز و تمام و کمال آیات شریفه مباهله، اهل البیت، مودت در قربی، وفاکننده به نذر، اطعام کننده به یتیم و مسکین و اسیر و بالاتر از همه مصداق بارز «کوثر» و نمونههای بسیار دیگری از آیات قرآن کریم میباشد.
درباره سوره کوثر، غالب مفسران شیعه و سنى گفته اند که عده اى از سنادید قریش، مشرکان، بدخواهان، معاندان، روى همان سنت هاى باطلى جاهلیت گفتند: بعد از مردن پیغمبر، نام او و مکتب او و یاد او از بین مى رود. براى این که او که پسر ندارد
ذات اقدس اله فرمود: تو براى همیشه مى مانى. براى این که من به تو چیزى دادم که هیچ کس نمى تواند او را از بین ببرد و به تو فرزندى دادم که حافظ و مجرى آن چیز است. آن چیزى که به تو دادم «قرآن» است و آن کسانى هم که حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبین قرآن، معلم قرآن، مجرى احکام و حقوق قرآن است، فرزندان همین دختر اند!
انا اعطیناک الکوثر؛ کوثر مصادیق فراوانى دارد؛ دین، قرآن، ولایت
انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک والنحر. ان شانئک هوالابتر. یعنى آنها که تو را شماتت مى کردند، بدى تو را مى خواستند، انقطاع نسل تو را مى خواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابتر اند، نه تو!
هدف از این آیه، آن است که خداوند متعال آنچنان نسل پربرکت بر آن حضرت عنایت مى کند که با گذشت زمان و سپرى شدن ایام همچنان باقى میماند. نگاه کن که چه تعداد از خاندان اهلبیت، کشته شده اند، ولى باز جهان پر است از اولاد و فرزندان خاندان رسالت. ولى از بنى امیه با آن همه کثرت تعداد و نفرات، اکنون هیچ فردى که قابل اعتنا و اهمیت و توجه باشد وجود ندارد. ولى بر آنان(فرزندان و نوادگان رسول خدا) نگاه کن: شخصیتهایى از علما و دانشمندان بزرگ مانند(امامان) باقر، صادق، کاظم، رضا… و امثال آنان، که از خاندان رسالت، باقى مانده اند.
حضرت فاطمه(س) در نگاه اهل سنت، از دیدگاه اندیشمندان مسیحی و در کلام محقق فرانسوی
اهل سنت: از جمله شخصیتهایی که محل تامل موافقین و مخالفین بسیاری واقع شده است، دختر گرامی رسول اکرم(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) میباشد. حضرت زهرا(س) در نزد اهل سنت نیز به عنوان سیده نساء العالمین شهرت دارد.
محقق فرانسوی: مستشرق و پژوهشگر معروف فرانسوی که مدتی از عمر خود را وقف شناخت حضرت فاطمه زهرا(س) کرده و رساله ای را نوشته که در آن نکتههای جالبی را بیان نموده است. کتاب ایشان در رابطه به واقعه مباهله یهودیان نجران با پیامبر است؛ وی میگوید: اوراد و دعاهای ابراهیم از وجود دوازده نور که منشعب از فاطمه هستند خبر میدهد… تورات موسی از آمدن محمد(ص) و دختر پر برکت او و دو آقازاده به مانند اسماعیل و اسحاق(حسن و حسین) نوید میدهد و انجیلهای عیسی(ع) از آمدن احمد نوید میدهد و نیز بشارت میدهد که دختر پر برکتی خواهد داشت که دو پسر به دنیا میآورد.
اندیشمندان مسیحی: سلیمان کنانی، دانشمند مسیحی درباره حضرت زهرا(س) کتابی به نام «فاطمه الزهرا و ترفی و غمد» یعنی فاطمه زهرا زهی در نیام، نوشته کرده که در آغاز کتاب خود مینویسد: «فاطمه زهرا مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی و روایتی به سوی او اشاره کنند و گرامی تر از آن است که شرح حال گونهها به جانب وی راهنما باشند، فاطمه(س) را همین چهارچوب کافی است که وی دختر محمد(ص) و همسر علی(ع) و مادر حسن و حسین(ع) و بزرگ بانوی بانوان جهان است.
فاطمه(س) انیس و همدم تنهاییهای علی(ع)؛ روایت دکتر علی شریعتی
وی خود یک “امام” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایدهآل برای زن، یک “اسوه”، یک شاهد برای هر زنی که میخواهد “شدن خویش” را خود انتخاب کند. او با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه پدرش، خانهی همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ میداد.
در میان همه جلوههای خیره کننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفتانگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم پرواز روح عظیم علی است.
حضرت علی(ع) میفرمایند: شوهرداری حضرت زهرای مرضیه(س) بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
از ویژگیهای مهم حضرت فاطمه(س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی(ع) در اجرای فرامین الهی بود.
آیا زن مسلمان امروزی میتواند از حضرت زهرا(س) الگو بگیرد؟
در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت میتواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد.
الگوهایی چون حضرت فاطمه و حضرت علی و فرزندان او به عنوان نسل هاشمی، علوی و فاطمی به نسلهای بعدی منتقل شد و حرکتی را به عنوان فاطمه الزهرا و الفاطمیون به وجود آورد. در واقع، فاطمیون به عنوان یک واحد اجتماعی ارزشمند و یک طبقه متفکر و مصلح برای کسانی که خواهان پناهندگی مستحکم برای مبارزه با انحرافها بودند مطرح شد؛ یعنی سیره فاطمی مورد استفاده آنها قرار گرفت و دلیل اصلی این مسأله تأثیرگذاری فرزندان زهرا(س) بود.
سیره آن بزرگوار قابلیت پاسخگویی به نیازهای امروز را دارد، اما وقتی ما هنوز ابعاد علمی و عملی شخصیت او را به جامعه نشناسانده ایم، متاسفانه شاهد خواهیم بود که تصویر و تصور جوان ما و دختر امروز و زن فردای ما از حضرت زهرا یک مدل ناقص است که برای زندگی امروز جهان مدرن کافی نیست، این تصور بسیار درد آور و تاسف برانگیز است.
در سالهای اخیر جریاناتی شکل گرفت و برخی به این نتیجه رسیدند که نگاه مدرن و مترقیانه و به روز شده از زندگی حضرت زهرا چندان خوب نیست. بنابراین از زندگی حضرت تصویر زنی سنتی و کدبانو و گوش به فرمان شوهر ارائه شد و جریانات ارتجاعی شکل و قدرت گرفتند. این نگاه متحجرانه به زندگی حضرت زهرا در بحث الگوسازی ضربه خود را زد و با شکل گیری مطالبات جدید زنان، بحث الگوسازی از حضرت زهرا نیز دچار تردید شد.
با وجودی که مکتب تربیتی حضرت فاطمه(س) مملو از آموزهها و درسهای انسان ساز است؛ درس اخلاق، درس ایمان و تقوا، درس مبارزه با ظلم، درس دینداری و دین خواهی و درسهای حرکت آفرینی؛ چقدر از جوانان ما تنها با خطبه فدک حضرت فاطمه آشنا هستند؟ و اگر نیستند چه کسی مسئول بوده و هست؟
“خطبه فدک” حضرت فاطمه زهرا(س) :
خطبه فدکیه ازجمله خطبههای مشهوری است که عامه و خاصه با سندهای معتبر از صدیقه کبری(س) روایت شده است. این خطبه، رمز قیامی تاریخی است که از حدود حجاز گذشته و پایهریز حکومت جهانی است.
فدک در واقع، انقلابیاست که تاریخ پس از خود را تشکیل خواهد داد.
در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر(ص) در آمد.
سپس لحظه اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سکوت برقرار شد، کلام خویش را دنبال کرد.
سخنان فاطمه
از فاطمه(ع) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پارهای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی میتوان گوشهای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پارهای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم(ص) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا(ص) و عمق درک و فهم فاطمه(ع) میباشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه(ع) نقل شده اشاره مینماییم:
۱- قال مولاتنا فاطمه الزهرا(ع): “من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته”
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: “هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او میفرستد.”
۲- قال مولاتنا فاطمه الزهرا(ع) فی قسم من خطبه الفدکیه: “فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للمله، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونه علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصله الأرحام منماه للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیه المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنه، و ترک السرقه ایجاباً للعفه، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه” انما یخشی الله من عباده العلماء.”
فاطمه زهرا(ع) در قسمتی از خطبه فدکیه میفرمایند: “پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از(آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف(تهمت ناروای جنسی) را انگیزهای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس “از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید.” و خدا را در آنچه که شما را بدان امر میکند و آنچه که نهی میکند فرمان برداری کنید. زیرا “تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند.”
رحلت پیامبر(ص) و حوادث دردناکی که برای حضرت فاطمه(ص) رخ داد
پیامبر خدا(ص) در تاریخ ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری در مدینه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پیوستند.
با رحلت رسولخدا(ص) جریان سقیفه شکل گرفت که آثار و پیامدهایی داشت
پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و على(ع) و عدهاى بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، على را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایى رسید که محسن او سقط شد و به شهادت رسید. على را نیز به مسجد بردند ولى بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنى تو را به قتل مىرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل على(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. فاطمه(ع) پس از پیامبر با وفات پیامبر اکرم(ص)، فاطمه(ع) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه(ع) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمینمود. گاه بر مزار پیامبر(ص) حاضر میشد و به سوگواری میپرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمیگزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو مینمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.
هنوز چیزی از وفات رسول خدا(ص) نگذشته بود که سفارش رسول خدا(ص) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی(ع) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر(ص)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمعآوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عدهای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی(ع) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر(ص) در خانه فاطمه(ع) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر – منتخب سقیفه – که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه(ع) نمود تا امام علی(ع) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عدهای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه(ع) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه(ع) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی(ع) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه(ع) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عدهای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی(ع) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که میدانست حضرت فاطمه(ع) در خانه حضور دارد. در این موقع عدهای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهای گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عدهای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه(ع) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.
فاطمه(ع) و فدک
از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه(ع) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریهای است که تا مدینه حدود ۱۶۵ کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطهای حاصلخیز میباشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر(ص) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال میگردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر(ص) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه(ع) بخشید. فاطمه(ع) و امیر مومنان(ع) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن میکوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه(ع) میفرستادند. فاطمه(ع) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را میپرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم مینمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی(ع) در سادهترین وضع به سر میبرد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق مینمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین مینهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم میداشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار میدادند.(چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا(ص)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر(ص) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمیگذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم(ص) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است.
فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر(ص) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبهای را در مسجد پیامبر(ص) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن میگویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را مینماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه(ع) به نیکی اثبات میگردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه(ع) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث میرسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمیگذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم(ص) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقیاش بازگردانده نشد.
باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه(ع) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمیماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان(ع) و اولاد فاطمه(ع) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.
بیماری فاطمه(ع) و عیادت از او
سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانهاش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمیخاست و کارهای خانه را انجام میداد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر(ص) میرساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر(ص) و دیگر شهدای احد حاضر میگشت و غم و اندوه خود را بازگو میکرد.
در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه(ع) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عدهای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی(ع) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر(ص) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطرنشان کرد: در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه(ع) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمیداد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه(ع) حاضر گشتند. فاطمه(ع) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم(ص) را که فرموده بود: “هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده”، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر(ص) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه(ع)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: “شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.”
وصیت
در ایام بیماری، فاطمه(ع) روزی امام علی(ع) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه(ع) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشتهاند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.
شهادت
سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه(ع) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامهای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچهای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، ۱۸ سال بیشتر نمیگذشت و بنا بر مشهور تنها ۹۵ روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.
فاطمه(ع) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابیبکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه(ع) سودی نخواهد بخشید.
تغسیل و تدفین
مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه(ع)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه(ع) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه(ع) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی(ع) بنا بر وصیت فاطمه(ع) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)(در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عدهای از صحابه راستین رسول خدا(ص) را که البته مورد رضایت فاطمه(ع) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند.(و اینان از ۷ نفر تجاوز نمیکردهاند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه(ع) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه مینمودند، به تدفین فاطمه(ع) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه(ع) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا(ص) نمود و گفت: “سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیباییام از فراق حبیبهات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت… ما از خداییم و بسوی او باز میگردیم… به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته…”
امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه(ع) در میان ائمه میباشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بیعدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.
شهادت حضرت فاطمه(س)
روایت «۴۰» روز که دهه اول گرفته میشود، بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله که مصادف با ۸ تا ۱۰ ربیع الثانی است.
روایت «۷۵» روز که دهه دوم گرفته میشود، مصادف با ۱۳ تا ۱۵ جمادی الاولی است.
روایت سوم «۹۵» روز که دهه سوم گرفته میشود، مصادف با ۱ تا ۳ جمادی الآخر است که بیشتر مورد تاکید است.
محققان تاریخ اسلام معتقدند آنچه بیشتر مورد توجه و سندیت تاریخی است روایت سوم یعنی ۹۵ روز است. البته مراجع تقلید و اهل معرفت به مومنان توصیه میکنند که هر سه قول را به برپایی عزاداری همت گمارند.
در هر صورت روایت دوم شهادت حضرت زهرا(س) برابر ۱۳ جمادی الاول که مطابق با ۱۷ فروردین است و روایت سوم برابر سوم جمادی الثانی مطابق ۶ اردیبهشت خواهد بود. این دو روایت در تقویم رسمی ثبت شده است. البته عموما پس از انقلاب اسلامی مرسوم شده است که این ایام را در سه دهه مجزا برگزار میکنند که برگزاری دهه اول بیشتر در میان بخشی از مذهبیها و هیاتیها مرسوم است و دهه دوم و سوم در جامعه ما عمومیت بیشتری دارد.
اکثریت منابع اولیه تدفین فاطمه را شبانه، مخفی و بدون حضور ابوبکر و عمر میدانند. اما نقل قولهایی نیز وجود دارد که ابوبکر در مراسم تدفین حضور داشته و نماز میت را او بر فاطمه خواندهاست.
دنیس صوفی معتقد است به دلیل تواتر روایتهای ناراحتی فاطمه از ابوبکر، به نظر میرسد مراسم کفن و دفن فاطمه به خواسته خود او در شب انجام شده تا ابو بکر به عنوان رئیس جامعه نتواند با مراسم تشییع او کاری داشته باشد.
محل تدفین حضرت
تقریباً تمام منابع موافق هستند که فاطمه در قبرستان بقیع دفن شدهاست و به نوشته دانشنامه اسلامی بعضی منابع محل قبر را نیز مشخص میکنند. به نوشته این منابع محل دفن فاطمه درکنار مسجد رقیه(نام زنی که مسجد را بنا کردهاست) در گوشهدار عقیل(برادر علی)، به فاصله هفت ذراع از خیابان است. اما طبق گفته سایر منابع بعد از دفن یا مدتی بعد از آن دیگر محل دفن نامعلوم بود.
با فرازی از سخنان ایشان، این یادداشت را به پایان میبرم
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: “هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او میفرستد