اجتماعی » پیشنهاد سردبیر » سیاسی
کد خبر : 43681
سه شنبه - ۲۸ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۳

خاطرات یک خانم رئیس/ ۳ ماه تابستان به زمستان منتقل می‌شود!

از کودکی عاشق هوا و اینها بودم. ساعت‌ها جلوی پنکه دستی می‌نشستم و آآآآآآآآآ می‌کردم و پره‌های پنکه صدایم را چرخ می‌کردند. از همان جا متوجه استعدادم در آب و هوا و محیط شدم، تا اینکه در کابینه یکی از سران ذلیل مرده فتنه، به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شدم. خدا بیامرز […]

خاطرات یک خانم رئیس/ ۳ ماه تابستان به زمستان منتقل می‌شود!

از کودکی عاشق هوا و اینها بودم. ساعت‌ها جلوی پنکه دستی می‌نشستم و آآآآآآآآآ می‌کردم و پره‌های پنکه صدایم را چرخ می‌کردند.

از همان جا متوجه استعدادم در آب و هوا و محیط شدم، تا اینکه در کابینه یکی از سران ذلیل مرده فتنه، به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شدم.

خدا بیامرز ننه جانم همیشه می‌گفت: بشین درس بخوان بَلکَن کاره‌ای شدی و من انقدر درس خواندم که کاره‌ای شدم. هیچ تقلبی هم در کار نبود.

حالا سال‌ها گذشته و من هنوزم رئیسم، هی بعضی از رسانه‌ها ملت را سیخ می‌دهند که هوا آلوده است، خوب به من چه، مگر من گرد و خاک کرده‌ام، من خودم وقتی بیرون می‌روم ماسک می‌زنم، چاره‌ای نیست.

انقدر به آدم فشار می‌آورند که نشستیم به این آموزش و پرورشی‌ها پیشنهاد دادیم سه ماه تابستان را در زمستان بیندازند تا شاید این جابجایی باعث شود دست از سر کچلمان بردارند. بعضی‌ها می‌گویند نمی‌شود، اما من به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، چون با طبیعت سر کار دارم، ابتکار هم دارم، از دستم بر می‌آید، یعنی ترتیب فصل‌ها می‌شود: بهار، زمستان، پائیز، تابستان. اینجوری بهتر هم می‌شود، هی هوا سرد و گرم می‌شود ملت کیف می‌کنند.

فقط می‌ماند عید نوروز که می‌شود آخر تابستان، خیلی هم خوب است با شهریور یکی می‌شود ملت قالی مالی‌شان را دیگر به قالیشویی نمی‌دهند و خودشان می‌شوییند، هم آمار بیکاری پایین می‌آید و حسن گیج‌تر نمی‌شود و هم اقتصاد رشد می‌کند، باز بگویید دولت یازدهم بد است و رکود و تورم زیاد است، والا گرفتاری شدیماااا.

این آلودگی هوا هم برایمان دردسری شده، فکر می‌کنم مردم الکی آلودگی آلودگی می‌کنند، من که چیزی ندیدم، هر کشوری که رفتم هوا خوب بود، شمال هم که دیگر نگو…

این بَرو بَچِ حفاظت محیطی توی شمال، همانجا، چند تا ماهی سفید و غاز وحشی برایمان تعارفی آوردند، کبابشان کردیم و خیلی هم بهمان خوش گذشت.

بعد هم رفتیم سرخرود، تماشای قو‌های فریادکش، چندتاشون مرده بودند، نمی‌دانم دلیلش چه بود از غذا بود یا آلودگی!!!

اَه باز آلودگی هوا یادم آمد، اصلا این آلودگی هوا بخورد فرق سر عراقچی که باز پیدایش شده، یک کاره رفته مذاکرات، خجالتم نمی‌کشد.

اصلا غصه‌هایم که یکی دوتا نیست، فائزه هم که اون روز ۷ به مردم نشان می‌داد، از خجالت مُردیم ما، ولی باز دمش گرم باعث شد مردم آلودگی هوا یادشان برود.

چه می‌دانم والا، چند روز است اصلا حس و حال حفاظت محیط زیستی ندارم، این نشریات و سایت‌های کوفت و زهر مار گرفته‌ها هم تا یه چیزی می‌گویم سوژه می‌کنند و کِرکِر می‌خندند.

رفتم نوشت‌افزار فروشی یک دفتر خاطرات دیدم که با اثر انگشت باز می‌شود، خوشم آمد گرفتم، بیکار بودم گفتم یک کمی توش خاطره بنویسم، الان یه چند روزی است باز خاطره بازی مُد شده، یک وقت به درد می‌خورد.

مرکب در قلم مانند آب است …… خجالت می‌کشم خطم خراب است

۲۸ دی ماه سال ۱۳۹۵