اجتماعی » فرهنگ و هنر » مازندران
کد خبر : 36879
دوشنبه - ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۲

بلاتکلیفی یک دهه ای سالن ورزشی امت آباد و درد و دل اهالی

توصیفش را پیشتر تنها از زبان چند مسول شنیده بودم، پروژه ای نیمه تمام در منطقه ای محروم که سال ها در حال خاک خوردن است و اعتبارات قطره چکانی دردی از ان دوا نکرده، پروژه ای که ابهت بسیاری از مدیران را به خود دیده اما تغییر در اجرای پروژه، خیر! خیری که برای […]

بلاتکلیفی یک دهه ای سالن ورزشی امت آباد و درد و دل اهالی

توصیفش را پیشتر تنها از زبان چند مسول شنیده بودم، پروژه ای نیمه تمام در منطقه ای محروم که سال ها در حال خاک خوردن است و اعتبارات قطره چکانی دردی از ان دوا نکرده، پروژه ای که ابهت بسیاری از مدیران را به خود دیده اما تغییر در اجرای پروژه، خیر! خیری که برای ما تنها چند حرف است و برای جماعتی  نفی سال های پر امید و آرزو! پروژه ای که برای آنها از هر نگاه و زاویه ای درد است! درد عشقی ده ساله! عشق به بازی کردن با توپ گرد و درد دباغچال بودن ۴ ساله و امت اباد شدن چند ماهه تکاپوی انتخابات!
«وضعیت آسفالت ببین، روستاهای دور افتاده هم اینجوری نیست، هر جا که پاتو میزاری میفتی تو گودال آب» پیرمردی که آدرس مقصد را از او پرسیده بودم این ها را می گوید، بعد هم با عصا مسیر را نشانم دهد می گوید: ان گودال بزرگ اب میبینی که توش اب جمع شده ، همونو بگیر برو، همینجوری ساختن رفتن بالا معلومه از اول کوچه»
به مقصد که رسیدم بچه های قد و نیم قد دنبال توپ می دویدند، دوربین را که دستم دیدند در گوش هم پچ پچ می کردند اما آنقدر بچه گانه که می شد شنید« این کیه اومده اینجا، نکنه باز هم اومدن از این بازدید الکیا ! بچه ها رو صدا کنیم یا نه»
وقتی از یکی شان پرسیدم چرا اینجا فوتبال بازی می کنید و داخل سالن نمی روید، با قیافه ای که میشد فهمید من را غریبه می داند پاهایش را محکم بر زمین کوبید: ببین اسفالته، لیز نمی خوریم! مامانم میگه تو روزهای بارونی ادم اون تو بازی نکنه بهتره!»
یکی هم برای صحبت کردن اجازه می خواهد، گرچه حرفش را می زند« آقا اجازه من یه چیزی بگم، بارون که میاد داخل خیلی لیزه همش زمین می خوریم، داداشم میگه بریم سالن پیامبر اعظم ولی مامانم نمیزاره میگه دوره»
صدای بازی می آمد اما در سالن بسته و قفل بود در این بین یکی از بچه ها دریچه کوچک کنار دیوار ستون را نشانم می دهد« کسی بهمون کلید نمیداد مجبور شدیم آجرهارو با دست هامون بگیریم بریم توش »
باید سر را خم کنی تا وارد سالنی شوی، سالنی که در عین خالی بودنش برای یکسری تمام دنیایشان بود، این را میشد از صدای فریاد تو سالن  فهمید،” بپر، آهااا، همینه”
یکسری در آن گوشه در حال والیبال بازی کردن بودند عده ای دیگر هم گل کوچیک البته بدون دروازه، مهم هم نبود بخشی از سالن بخاطر بارش باران گلی شده بود و امکان لیز خردن وجود داشت«آوردن میله های والیبال زیاد سخت نبود ولی فوتبال هرکاری کردیم نشد، حیف ، مجبوریم با گچ روی دیوار دروازه بکشیم ، آخرش هم همش محمد جر زنی میکنه!» این را می گوید و همه می خندند. خنده هایی از ته دل!
کمی که به تماشای بازیشان نشستم، خسته شدند اما اینجا خبری از دستگاه آب سردکن و صندلی های قشنگ و زیبا و رنگی نیست، عده ای کنارم روی سنگی که رویش یک وجب خاک بود نشستند، از یکیشان در مورد سالن پرسیدم« خونه مون اینجا نیست، سمت بلوار ولایته، سالن که نداریم بریم اونجا، میایم اینجا، من والیبال دوست دارم اما پولشو ندارم راستشو بخوای»
جوان بود و هنوز به ۲۰ نمی خورد، می گفت چند باری دوستانم پیشنهاد دادن سیگار بکشم ولی راستشو بخوای من عاشق والیبالم! شاید نفس کم بیارم اون موقع، هیچوقت نکشیدم به جاش میام اینجا!
گاهی از گرد و خاکی که خودش حین بازی به پا کرده سرفه اش می گرفت، لباسش را هم که گوشه ای انداخته بود را برداشت و تکانی داد و پوشید، از گیره لباس و کمد هم اینجا خبری نیست!
حین خروج از سالن همه خسته بودند اما برای فردا کری می خوانند« امروز بردی ولی فردا نبرمت اسمم علی نیست!» ان یکی هم با خنده و صدای بلند با او شوخی میکند، شادی های بدون غصه و دغدغه شان دل هرکسی را اب می کند!
بیرون از سالن حین عکس گرفتن از بچه ها، مادری با سبدش از کنار ما رد می شد، گویی دیگر کاسه صبرش لبریز شده بود « مسولین و نمایندگان مارو میبینند؟؟ بچه های مارو میبینن؟ چرا اینجا یه در نداره بچه من از این سوراخ نره تو که همش سرش نخوره به آجرا ! بجه من سیگار بکشه خوبه؟؟؟»
برخی از همسایگان در گوشه ای ایستاده بودند، خودم را معرفی کردم تا از این پروژه بگویند« بچه من جوون بود که اینجارو داشتن میساختن، الان زن داره! امیدوارم حداقل وقتی بچه اش بزرگ شد اینجارو بسازن!»
امید رنگ باخته آنها به ساخته شدن این محیط ورزشی فصل مشترک نگاه هایی بود که شاید تنها دلخوشیان بازی کردن فرزندشان با یک توپ باشد، توپ بازی در سالنی که ۹۰ درصد کار آن به اتمام رسیده و تنها کف پوش و ریزه کاری هایش باقی مانده.
یکی از همسایگان که صحبت ها را می شنود کمی پا پیش می گذارد و آرام ارام حرفش را می گوید«اینجا رو تکمیل کنن و مسولیت اینجا را به پایگاه ها واگذار کنن، این همه پایگاه اطراف فعالیت می کنند و سالن ورزشی ندارند! راستی میگن شهرداری میخواد اینجارو بسازه، بعدش چیکار میکنه؟!»
جمله ای به زبان می آورد که به تایید بقیه هم می رسد« منتظریم تا انتخاباتی نزدیک بشه تا شاید کسی دستی به سر این پروژه کشید و دیگه بجه هامون با ترس شکسته شدن دست هاشون تو این سالن نرن نرن »
یکی دیگر از همسایه ها هم با افسوس آهی می کشد، انگار رویایش ویران شده« ۱۰ سال پیش، وقتی اوایل ساخت و ساز اینجا بود هر شب یکی از بچه ها کشیک می داد تا کسی مصالح و آهن نبره، چقدر آن موقع دوست داشتیم زودتر تموم شه و توش فوتبال بازی کنیم، حیف»
دست بچه اش را می گیرد، می گوید حداقل به دوره این برسد و سرش را تکان می دهد!
مادری هم از آن ته با صدای بلند می گوید« این همه شعار میدن مبارزه با مواد مخدر، خب بیاین اینو تمام کنید جوون مردم اینجا وقتشو بگذرونه نه با قلیون و سیگارو مواد»
در این بین یکی از بچه ها دستم را می گیرد، می گوید آقا میدونین آرزوم چیه؟ دستش را به آن سمت ورزشگاه نشان می دهد « غربتی ها هم بتونن بیان اینجا فوتبال بازی کنن و باهاشون یه مسابقه بدیم و ببریمشون، چرا تکمیل نمی کنن آقا شما میدونی؟!»
دستش را نشانم می دهد«هفته پیش زمین خوردم دستم خون اومد مامانم گفت دیگه نرم ولی خب دیگه چیکار کنیم؟ مدرسه مون هم که هفته ای یه بار ورزش داریم که اونم میدن به بزرگسالان!
ارام ارام از من دور می شوند، گاهی سرشان را بر میگردانند و داد میزنن اقا قول میدی اینجا درس کنی؟ پاسخش سکوت بود.
احمد نصیری که از ریش سفیدان محل است در جریان جزییات هست« بیش از ۱۰ سال پیش با توجه به موقعیت حساس این منطقه درخواست یک محیط ورزشی را دادیم که با لطف خانواده شهید توسلی این زمین واگذار شد، مسولین می گفتند اینجا را سه ساله تحویل می دهیم اما کو؟ سه سال شد ده سال! بعد از ده سال ۸۰ ۹۰ درصدی انجام شد و بازهم بخشی از مراحل کار باقی مانده »
می گوید نزدیک به ۲۵۰ میلیون پول تزریق شد اما تیکه تیکه واریز کردن ها باعث شد این پروژه زمین بخورد و وضعیتش این باشد.
هر روز که به منزل می رود باید بهانه ای جدید برای کم کاری مسولین به مردم بگوید« مردم همیشه از من میپرسند چطور شد چطور شد، چه جوابی دارم که به آنها بدهم؟ »
قول های مسولین همیشه در گوشش هست: «گفتند سه ساله تموم می کنیم اما کو؟»
۶ پروژه نیمه تمام در آمل
ناصر نصری رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان امل در گفت و گو با خبرنگار«صبح آمل» با اشاره به ۶ پروژه نیمه تمام ورزشی در امل گفت: سالن ورزشی در روستای هارون کلا، سالن صخره و سنگ نوردی، سالن ورزشی گزنک و سالن ورزشی امت اباد از جمله پروژه های نیمه تمام شهرستان امل است
وی با بیان ریز جزییات این پروژه ها ادامه می دهد: سالن روستای هارون کلا مربوط به هشت سال پیش است که با پیشرفت ۸۰ درصدی ساکن ماند و سالن سنگ نوردی از جمله پروژه های عظیمی است که جزو ۵ سالن برتر سنگ نوری کشور به شمار می رود اما بنا به مشکلاتی نزدیک به یک دهه شاهد هیچ پیشرفتی نبود که برای تکمیل این پروژه رقم یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون نیاز است
سالن امت اباد
این مسول در خصوص سالن امت اباد گفت: این پروژه توسط مواد مخدر استان در سال ها پیش شروع به کار کرد که با توجه به آسیب شناسی و مسائل موجود در منطقه امت اباد انتظار می رفت که این پروژه جدی تر گرفته شود اما در سال های اخیر اعتبارات این پروژه بصورت قطره چکان به این پروژه تزریق می شد به بیان دیگر، اعتبار درست و درمانی که باعث پیشرفت قابل توجهی شود تخصیص داده نشد
رییس ورزش و جوانان می گوید تفاهم نامه ای مابین ورزش و جوانان و شهرداری آمل امضا شده تا شهرداری این پروژه را در دست بگیرد و آن را به اتمام برساند
نصری با اشاره به اینکه جزییات تفاهم نامه برای مسولان استان ارسال شده تا کمیسون مربوطه آن را مصوب کند ادامه  می دهد: شهرداری می تواند به عنوان خیر ورزشی در ساخت و اتمام این پروژه به کمک ورزش و جوانان بیاید
این مسول معتقد است که مسولان استانی باید در خصوص نحوه مدیریت، ادامه پروژه و مابقی مراحل نظر دهند که امیدواریم این امر در سریع ترین زمان عملی شود
البته محیط فعلی را بلا استفاده نگذاشتند و با تشکیل شورای ورزشی برای همین پروژه نیمه تمام قصد بهره برداری از آن را دارند، نصری در این خصوص می گوید: در بازه های زمانی محدود جوانان منطقه از این پروژه نیمه تمام استفاده می کنند و امیدواریم با کف پوش کردن سالن شرایط کمی بهتر شود
رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان آمل معتقد است که افراد ساکن در آن محل بهتر می توانند آنجارا مدیریت کنند و ادامه می دهد: افراد ساکن در آن محل و پایگاه های بسیج می توانند مدیریت بهتری بر این سالن داشته باشند که این موضوع برای جوانان منطقه اشتغال زایی نیز خواهد داشت
از صحبت های رد و بدل شده این برداشت می شود که عدم استمرار در ساخت پروژه و عدم تزریق مناسب منابع مالی موجب خاک خوردن این پروژه مهم شده، نصری این مثال را می زند: استادیوم شهید چمران آمل قرار بود که ۳ ساله با بودجه ۳ میلیارد تومانی به بهره برداری برسد که در ان زمان هم مسولان کشوری بر اتمام هرچه سریع تر ان تاکید می کردند اما بعد از گذشت چندین سال این پروژه ۱ درصد هم پیشرفت نداشته است.
طبق گفته نصری بازدید های مختلفی از این پروژه به عمل امده اما صرف بازدید کافی نیست و در جلسات مواد مخدر که در فرمانداری آمل برگزار می شود بر تکمیل این پروژه تاکید کردیم اما اتمام این پروژه یک عزم شهری را می طلبد.
نصری معتقد است که اگر به جای جلسات مختلف در زمینه مبارزه با استعمال مواد مخدر و امثالهم عزمی جزم شود تا این پروژه به اتمام برسد شاید شاهد تحولات عظیمی در بخش امت اباد باشیم
این مسول ادامه می دهد: نقاط اسیب پذیر در سطح شهرستان شناسایی شدند و امت اباد با اقدامات خوب شهرداری، نیروی انتظامی و دیگر دستگاه ها شاهد تحولات خوبی بود که امیدواریم این پروژه هم به چشم مسولین بیاید و قابل به ذکر است که همه از نیمه تمام بودن این سالن اطلاع دارند.
وی با گلایه از ابلاغ اعتبار ۴۵ میلیون تومانی به این پروژه توسط مسولان کشوری ادامه می دهد: بر اهمیت این پروژه بارها تاکید شده که امیدواریم در سال جاری با تخصیص اعتبار مناسب این پروژه به اتمام برسد
این مسول ادامه می دهد: به سالن تخصصی هارون کلا هم نزدیک به ۱۵۰ میلیون تومان تخصیص داده شد که امیدواریم در سال جاری به اتمام برسد